علی مطهری: سپاه پاسداران شبیه یک حزب سیاسی شده است
- توضیحات
- منتشر شده در یکشنبه, 25 اسفند 1392 19:03
آذوح: علی مطهری میگوید سپاه با دخالت در سپاه و اقتصاد تبدیل به یک «حزب» شده٬ در اعدامهای سال ۶۷ ممکن است تندروی شده باشد و فضای جامعه به قدری امنیتی شده که برخی مراجع تقلید هم جرات حرف زدن ندارند.
آقای مطهری این اظهارات را در گفتگو با ویژهنامه روزنامه اعتماد بیان کرده است.
مهمترین گزارههای این گفتگو عبارتند از:
● از قرائن برمیآید که اگر پدرم زنده میماند، بعد از امام قطعا رهبر بود. چون روشن است که بالاخره ایشان در مجموع یک سر و گردن از بقیه یاران و شاگردان امام بالاتر بود. این حرف من نیست بلکه حرف رهبر انقلاب است.
● اگر ایشان ترور نمیشدند قطعا در بسیاری از حوادث مانند سرنوشت بازرگان، جنگ و بنیصدر و حتی تسخیر سفارت آمریکا تاثیر داشتند.
● متأسفانه در بین سیاسیون و خصوصا اصولگرایان، هستند افرادی که برای حقوق مردم در قیاس با حقوق نظام، ارزش کافی قائل نیستند و فکر میکنند که میتوانیم به راحتی برای حفظ نظام، حقوق مردم را پایمال کنیم. این انحراف بزرگی است.
● زبان حال این افراد این است که برای حفظ نظام مجازیم که گاهی آزادی بیان را محدود کنیم، جلوی بیان آرای مخالف را بگیریم یا اینکه با منتقدان برخورد سختی داشته باشیم. شما دیدید که در برخورد با مرحوم ستار بهشتی افرادی بودند که این موضوع را یک مسئله بیاهمیت و عادی جلوه میدادند که حالا فردی که مخالف نظام بوده باید مجازات میشد.
● امام اگر سال ۶۷ آن برخورد تند را در مورد زندانیان مجاهد خلق کرد، یک بحث فقهی داشت. مجاهدین از مرزهای غربی وارد شده بودند و سودای گرفتن تهران را داشتند و این افراد در زندان اعلام همپیمانی با آنها کرده بودند.
● {در پاسخ به اینکه اما زندانیان که اسلحه نداشتند}: اسلحه نداشتند اما اعلام همپیمانی و همکاری کرده بودند. البته یک بحث این است که آیا حکم امام به خوبی و صحیح اجرا شد یا تندروی کردند؟ آیا واقعا به این افراد تفهیم اتهام شد؟
● شاید خیلی از این افراد اصلا نمیدانستند داستان چیست. از آنها میپرسیدند که آیا توبه میکنید یا نه؟ طبعا با غرور جوانیشان میگفتند نه و حکمشان صادر میشد. ممکن است تندروی شده باشد اما اصل حرف، مسئله محاربه بود. اما این موضوع قابل مقایسه با اتفاقات سال ۸۸ که یک اعتراض مدنی بود، نیست.
● مجاهدین خلق و کمونیستها از استاد مطهری کینه داشتند و ایشان از نفوذ این گروهها به دستگاه رهبری انقلاب جلوگیری میکرد.
● از بین نزدیکان امام، فردی که به شدت جلوی مجاهدین خلق ایستاده بود، ایشان {مرتضی مطهری} بود. مثلا آقای طالقانی مشکل زیادی با مجاهدین نداشت. حتی آقای بهشتی معتقد بود که در دولت موقت چند تا پست هم به مسعود رجوی بدهیم تا بتوانیم کنترلشان کنیم.
● شهید مطهری میگفتند سران مجاهدین مارکسیست هستند. انقلاب مانند رودخانه نیست که بگوییم یک بخش آن در مسیر اسلام برود و بخش دیگرش در مسیر مارکسیسم. ایشان محکم ایستاده بود.
● ایشان {مرتضی مطهری} در مورد اعدام هویدا معتقد بودند که نباید عجله شود. تلاش کردند که با امام تماس بگیرند و آن شب موفق نشدند و تصمیم داشتند صبح با امام صحبت کنند اما هویدا را همان شب اعدام کرده بودند.
● {پدرم} معتقد بودند نباید عجله شود. فضا طوری بود که گاهی کار دست امام هم نبود. شهید مطهری در یک سخنرانی که همان روزها داشتند گفتند برخی از جوانان هستند که میگویند گلوله هم حیف است که ما خرج اینها میکنیم.
● واقعیت این است که شرایط روزهای اول انقلاب به گونهای بود که گاهی حتی اگر امام هم دستور میداد که اعدامی صورت نگیرد، برخی کاری میکردند که قبل از آنکه دستور امام برسد یا رسانهای شود، طرف اعدام شده باشد و امام در برابر عمل انجام شده قرار بگیرد. اصلا معلوم نیست که خود امام هم از همه آن اعدامها راضی باشند.
● حدس میزنم {پدرم} قاعدتا با تسخیر سفارت نمیتوانستند موافق باشند. اگر هم موافق بودند در حد چند روز بود تا صدای اعتراض ما به خاطر پناه دادن آمریکا به شاه و تلاش برای شکست انقلاب شنیده شود، اما اینکه ۴۴۴ روز سفارت در تسخیر باشد و گروگان داشته باشیم و تبلیغات وسیعی علیه انقلاب شود و چهره انقلاب، خشن جلوه داده شود و صدام هم از این فرصت برای حمله به ایران استفاده کند، مسلما با مخالفت ایشان مواجه میشد و به احتمال قوی امام را قانع میکردند که این موضوع سریعتر جمع شود.
● امام مستقل تصمیم میگرفت و کمتر تحتتاثیر اطرافیان قرار میگرفت. اما در همان دوره برخی از نزدیکان امام بودند که گرایشهای احساسی داشتند. مثلا مرحوم حاج احمد آقا آن اوایل یک گرایشی به مجاهدین خلق داشت که در چهلم آقای طالقانی هم در آن مراسم شرکت کردند و در کنار مسعود رجوی قرار گرفتند و سخنرانی هم کردند.
● برخی افراد از برخوردهای {تند روحالله خمینی} به عنوان مجوزی برای برخوردهای تند و خشن بعد از امام استفاده کردند، در حالی که این قیاس یک قیاس معالفارق است و شرایط متفاوت بوده است.
● برخورد امام با جبهه ملی زمانی بود که آنها حکم قصاص را غیر انسانی نامیدند و اعلام راهپیمایی علیه لایحه قصاص کردند. یا برخورد امام با نهضت آزادی در دوره جنگ بود که آنها جبهه خودی را تضعیف میکردند. نباید آن برخوردها را به امروز سرایت دهیم.
● شهید مطهری، آقای بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت معرفی کرد چون این استدلال را داشت که با حضور بازرگان بسیاری از حساسیتها روی انقلاب ما کمتر شد... {اما} پدرم در همان روزهای آخر حیاتشان از عملکرد بازرگان راضی نبودند و معتقد بودند که اینها دیگر باید کنار بروند و ماموریتشان را انجام دادند که همان مدیریت دوره انتقال بود.
● نهضت آزادی در دوره جنگ هم معتقد به ادامه جنگ نبودند و میگفتند باید صلح شود. این نگاهشان از نظر انقلابیون سبب تضعیف روحیه مردم میشد و به همین دلیل از دست آنها ناراحت بودند و گاهی نهضت آزادی را ستون پنجم دشمن مینامیدند.
● هاشمی و منتظری در حد شهید مطهری نبودند. آقای منتظری از نظر فقهی جایگاه والایی داشتند اما شهید مطهری در مجموع مقبولیت بیشتری در میان مراجع و روحانیت داشتند.
● پدرم قابل قیاس با روحانیونی که بعد از انقلاب به این دلیل که انتقاد کردند طرد شدند، نیستند... منزوی کردن شهید مطهری کار آسانی نبود.
● ایشان معتقد بودند که باید حوزه علمیه و تربیت طلاب تقویت شود. تاکید داشتند که روحانیون پست اجرایی دولتی نگیرند مگر اضطراراً.
● {پدرم معتقد بود} اگر رهبر امام است، به این معنی نیست که بقیه روحانیت باید در حاشیه باشند بلکه انقلاب باید توسط کل روحانیت اداره شود.
● در سال ۵۶ وقتی یک نفر در قم در مراسمی گفته بود «برای سلامتی یگانه مرجع عالم تشیع حضرت امام خمینی صلوات» شهید مطهری ناراحت شده بودند که یگانه مرجع یعنی چه؟! ما مراجع دیگر هم داریم و تأکید داشتند که روحانیت به عنوان یک کل باید تقویت شود نه اینکه یک استثنا در روحانیت به نام امام خمینی پیدا شده است.
● ایشان به صراحت با این کار که یک نفر بت شود و بقیه را بکوبند، مخالف بود.
● متاسفانه در سالهای اخیر یک فضای رعب و وحشتی ایجاد کردند که حتی برخی از مراجع سخن گفتن را دیگر صلاح نمیدانند.
● البته من معتقدم بودجههای عمرانی که برای ساخت حوزههای علمیه -نه شهریه طلاب - در نظر گرفته میشود خواه ناخواه نوعی وابستگی به دولت در حوزههای علمیه ایجاد کرده است.
● سپاه نباید این میزان در مسائل اقتصادی وارد میشد چون به نوعی پیوند قدرت و ثروت بوده است که اخیرا عنصر سیاست هم اضافه شده است؛ یعنی قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی با هم جمع شده و پیوند خورده است.
● سپاه، هم سیاسی شده و هم اقتصادی و شبیه یک حزب شده است. ممکن است در ابتدا حسن نیت بوده اما الان بنیان سپاه را آسیبپذیر کرده است.
● از لحاظ مال و منال که از قبل انقلاب وضع مالی خوبی داشتیم. همان قبل انقلاب، یکی از ایرادهایی که برخی انقلابیون به شهید مطهری میگرفتند این بود که چرا خانه شما بالای شهر است. خانه ما در قلهک بود، همان خانهای که الان مادر و برادرم در آن سکونت دارند. لذا در یک سطح متوسط به بالا بودیم.
● این طور نبود که بعد از انقلاب به چیزی رسیده باشیم. آقای بهشتی هم همین طور بود، منزل خوب و پژوی ۵۰۴ داشت و خودش رانندگی میکرد. آقای مفتح هم همین طور. از قضا بچههای اینها هیچ کدام منحرف و دچار سوء استفاده از موقعیت نشدند. چون انقلاب و پیروزیاش فرقی به حال ما از لحاظ اقتصادی نکرد.
● نمیدانم نظر ایشان {علی خامنهای} در مورد رفتارهای سیاسی من چیست. اما وقتی در انتخابات مجلس نهم از طرف هیات اجرایی استان تهران رد صلاحیت شدم از چند منبع موثق شنیدم که مقام رهبری به رد صلاحیت من اعتراض کردند وگفتند فلانی فرد حری است و مانند پدرش است، وقتی به چیزی اعتقاد داشته باشد حرف خودش را میزند، چرا ایشان را رد صلاحیت کردید.
● اصلا روحیه من این طوری نیست {اهل ساکت شدن نیستم}. به همین دلیل هم مطمئن باشید هیچ وقت به من چنین جایگاهی {پست بالا در نظام} نمیدهند.
● آقای صادق لاریجانی که قدرت دستشان است نمیتوانند مانند رسایی و کوچکزاده سخن بگویند که فتنهگران گرما دیدهاند و جان گرفتهاند، بلکه باید مسئله را حل کنند.
● راجع به درخواست آزادی آقای موسوی و کروبی {از سوی احمدینژاد} این حرف صحیح است و من از منبع موثق شنیدم که دو بار مکتوب درخواست آزادی این آقایان را داده بود. حالا نه، بلکه همان چند سال پیش.
● مجلس نیاز به روحیه دارد. همین رفتارهای من روی نمایندگان اثرگذار بود. اما نمایندگان از برخی نهادها مانند شورای نگهبان و وزارت اطلاعات هراس دارند. همیشه فضایی ایجاد شده است که دست و بال نماینده بسته است که اگر این حرف را بزنیم بعدا پرونده برایمان درست میشود، بعدا ردصلاحیت میشویم و از این نوع نگرانیها.
● {برخی میگویند} وزارت اطلاعات که همگی سربازان گمنام امام زمان هستند و همه کارشان درست است. زیر مجموعه ولی فقیه هم چون زیر مجموعه مقام عالی مذهبی و سیاسی هستند پس همه کارهایشان درست است و مبرا از خطا هستند و هیچ کس حق ورود ندارد. دستگاه قضایی هم همین طور است و احکام تمام دادگاههایمان درست است و خلاصه چون نظام مقدس است همه چیز درست است. این دیدگاه غلط است.
● {علت نصب دستگاه شنود از سوی وزارت اطلاعات در دفتر کار}: شاید بیشتر نیتشان شنود سخنان افرادی بود که به دیدار من میآمدند از خانواده زندانیان سیاسی اعم از زندانیان سال ۸۸ و دراویش گنابادی. گویا میخواستند ببینند که آن افراد چه میگویند. احساس میکنم به این دیدارها حساس شده بودند و به نوعی میخواستند از طریق این شنود، کنترل روی این خانوادهها را بیشتر کنند. برای ما که شنود لازم نیست. من که حرفهایم را میزنم و ظاهر و باطنم یکی است.
● هنوز برخی صراحتا میگویند موسوی و کروبی باید اعدام شوند و ما ارفاق کردیم و ممنون هم باید باشند که حصر خانگیشان کردیم و نان و آب به آنها میدهیم.
● یک نماینده به نطق من اعتراض کرد، من به او گفتم خب اصلا حرف من غلط، اما آیا ادامه وضع فعلی درست است؟ اگر یکی از آنها {موسوی و کروبی} فوت کرد چه کنیم؟ خیلی راحت گفت هیچی، خودم چالش میکنم.
● ما الان با چنین فضایی رو به رو هستیم و اگر فضا تغییر نمیکرد بدتر بود و الان روانبخشهایی قدرت گرفته بودند که میگفتند خودمان طناب دار را به گردن آنها میاندازیم.
● وقتی من در مورد حقوق شهروندی و آزادی بیان حرف میزنم بسیاری {از مردم} خوششان میآید اما وقتی در مورد مسائل فرهنگی صحبت میکنم، همان افراد خوششان نمیآید و برعکس. اما من اهمیت نمیدهم و حرف خودم را میزنم.
● وظیفه من به عنوان فرزند شهید مطهری فرق دارد با وظیفه یک شهروند معمولی؛ من وظیفهام بیشتر است که از حق این مردم دفاع کنم و نگذارم به آنها ظلم شود و به بهانه حفظ نظام، حقوق مردم پایمال شود.