خانواده‌های زندانیان بند ۳۵۰: بچه‌ها را تا نمردند درمان کنید

آذوح: خانواده‌های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰زندان اوین، دوشنبه ۲۱آوریل با این زندانیان ملاقات کردند. این نخستین دیدار پس از حوادث روز پنجشنبه ۱۷آوریل است که در آن، ماموران امنیتی، اقدام به ضرب و شتم زندانیان بند ۳۵۰کردند؛ ماجرایی که بنا بر نامه سرگشاده‌ای که شماری از زندانیان به حسن روحانی رئیس جمهوری ایران نوشتند، منجر به زخمی شدن بیش از ۳۰زندانی شده است.
در روزهای گذشته شماری از مسئولان امنیتی به ویژه آن‌ها که بر زندان نظارت می‌کنند، وقوع هرگونه ضرب و شتم زندانیان را تکذیب کردند. اما اکنون خانواده‌ها و پس از ملاقات، می‌گویند که زندانیان مورد ضرب و جرح قرار گرفته و آثار آن بر بدن برخی از آن‌ها، نمایان است.
بچه‌ها را تا نمردند فورا درمان کنید
معصومه دهقان همسر عبدالفتاح سلطانی، وکیل مدافع محبوس در بند ۳۵۰اوین، درباره ملاقات دوشنبه به العربیه. نت می‌گوید: «حال آقای سلطانی بد نبود اما از اتفاقی که افتاده بسیار متاثر بود. می‌گفت اصلا نخوانده بودیم و نشنیده بودیم چنین اتفاقی را. البته آقای سلطانی را به انفرادی برده بودند، مو‌هایش را تراشیده بودند و به بند عمومی بازگردانده بودند
درباره جو ملاقات هم خانم دهقان می‌گوید: «وقتی بقیه را نگاه کردم، یکی با عصا آمده بود، یکی دست بسته بود، یکی لنگان راه می‌رفت، یکی چشمانش دو دو می‌زد
او ادامه می‌دهد: «من آمدم پایین دیدم یکی از مادر‌ها جیغ می‌کشد، دیگری غش کرده بود که آژانس او را برد. یکی وقتی رفت فرزند خود را دید  می‌گفت که فرزندش نمی‌تواند راه برود، زیر بغلش را گرفته بودند. یکی می‌گفت سر فرزندش شکسته است. نمی‌دانید چه وضعی بود. حالم آنقدر بد شد که آمدم بیرون
او ابراز امیدواری می‌کند: «امیدوارم مسئولانی که بی‌طرف هستند، نمایندگان مجلس، گروه تفحصشان را بفرستند و آسیب دیدگان را برای درمان بفرستند. این‌ها نیاز مبرم به درمان دارند
درباره اخبار منتشر شده در خصوص منتقل کردن برخی از زندانیان به زندان انفرادی، خانم دهقان می‌گوید: «حدود سی و دو سه نفر را به انفرادی برده بودند که ده یا یازده تن از آن‌ها را به بند عمومی بازگردانده‌اند. بقیه همچنان انفرادی هستند
او می‌افزاید: «خبر دادند که بچه‌ها در انفرادی اعتصاب غذا کرده‌اند و بند هم می‌خواهد به آن‌ها بپیوندد
همسر عبد الفتاح سلطانی تاکید می‌کند: «امیدوارم این ماجرا به گوش وزیر اطلاعات برسد، به گوش آقای روحانی هم برسد، بچه‌ها را تا نمردند فورا به درمان ببرند
زندانیان سلول‌های انفرادی در اعتصاب غذا
مادر سعید متین‌پور، یکی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰اوین که به انفرادی انتقال داده شده، به العربیه. نت از ملاقات با فرزند خود می‌گوید.
او حال فرزندش را «خوب» توصیف می‌کند و ادامه می‌دهد: «سعید خوب بود. پس از وقت اداری خانواده‌های زندانیانی که فرزندانشان انفرادی هستند ماندند و اصرار به ملاقات کردند به خصوص که خبر اعتصاب غذای انفرادی‌ها منتشر شده است. بالاخره اجازه دادند که ملاقات کابینی داشته باشیم
مادر سعید متین‌پور می‌گوید که نمی‌داند اعتصاب غذا تا چه زمانی ادامه خواهد یافت. درباره دلیل این اعتصاب هم اظهار می‌دارد: «سعید می‌گوید که بی‌دلیل ما را به انفرادی آورده‌اند، می‌گوید هیچ کاری هم نکرده، ممانعتی هم برای تفتیش نکرده‌اند، و برای همین اعتصاب غذا کرده‌اند. این رسم تفتیش نیست که بریزند، بکوبند و بزنند
او تاکید می‌کند که آثار ضرب و جرحی بر بدن فرزندش نبوده و سعید از جمله زندانیانی بود که می‌گوید تنها چند ضربه باتوم خورده است.
به زندانی‌ها رسیدگی نمی‌شود
مریم شفیعی همسر عماد بهاور از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰اوین هم در مصاحبه با سایت «کلمه» درباره ملاقات دوشنبه می‌گوید: «عماد را هم دیدم. متاسفانه مورد ضرب و شتم واقع شده بود و آثار کبودی روی بدنش مشهود بود، اما خدا را شکر در کل سالم بود. گویا با باتوم ایشان را زده بودند، ولی پشت بازویش را که به من نشون داد کاملا کبود بود. پشت بدنش هم کبود بود، اما زیر لباس بود و نمی‌توانست نشان بدهد
به گفته خانم شفیعی: «عماد می‌گفت بچه‌هایی که رفته بودند بهداری اصلا مورد رسیدگی قرار نگرفته‌اند، حتی از آن‌ها و آثار ضرب و جرح عکس هم تهیه نکرده بودند و پرونده پزشکی برایشان تشکیل نداده بودند تا مدرک و سندی بر جا نماند، تا اگر یک روز کسی برای بازرسی آمد، چیزی ثبت نشده باشد و آقایان بتوانند همه چیز را تکذیب کنند. حتی می‌گفت آن‌هایی که شکستگی هم داشتند، عکس‌های رادیولوژیشان را در پرونده‌هایشان نگذاشتند
اکبر امینی یکی دیگر از زندانیان سیاسی، به شهادت بسیاری از خانواده‌ها، مورد آسیب قرار گرفته و سر و گردنش شکسته بود. مریم شفیعی در این باره می‌گوید: «من آقای اکبر امینی را هم دیدم که گردنش را آتل بسته بودند، انگار هم سرش شکسته بود و هم گردنش آسیب دیده بود. یک آقایی هم بودند که من نمی‌شناختمشان، کمربند طبی بسته بودند و به سختی راه می‌رفتند. چند نفر هم با عصا راه می‌رفتند که گویا پا‌هایشان مشکل پیدا کرده بود، حالا یا شکسته بود یا در رفته بود
همسر یکی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰اوین درباره جو ملاقات می‌گوید: «امروز ملاقات و همه چشم‌هایی که منتظر بودنند عزیزانشان و سایر برادرانشان را ببینند پر از وحشت بود سالن انتظار پر از صدای فریاد و شعار بود. اورژانس امده بود مادر اکبر امینی را به بیمارستان برساند،؛ پسرش را دیده بود و چند بار غش کرده بود. جلوی در نیروی انتظامی و امنیتی هم ایستاده بودند. اکثر زندانیان در همراهی با برادرانشان موهای خود را تراشیده‌اند. پرده‌ها که بالا می‌رود همه خانواده‌ها گریه می‌کنند
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn