Warning
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.

نظریه ی عصبی زبان و آموزش به زبان مادری -آراز پولاد اورگ

در روزهای اخیر بحث آموز به زبان مادری رونق گرفته است. با این حال نظرات غیر کارشناسانه از سوی برخی صاحب تریبون ها و رسانه  ارائه شده است. که در این مقاله در پاسخ به اظهارات غیر فنی این افراد سعی شده به گوشه هایی از این موضوع به صورت تخصصی پرداخته شود.

اهمیت آموزش به زبان مادری و مضرات آموزش به زبانی غیر از زبان مادری در ادبیات روان شناسی آموزش به حدی بدیهی است که بحث بر سر این موضوع به این می ماند که فیزیک دان در مورد " گرد بودن کره زمین" با مردم امروزی بحث کند. در عصر حاضر متخصصان حوزه ی آموزش، تدریس به زبان مادری را جز لاینفک و دیفالت برنامه های آموزشی می دانند و اختلافی بر سر این موضوع وجود ندارد، بلکه رویکرد تحقیقات در حوزه ی زبان به شکل سازمان بندی روش های نوین تدریس یا تحقیقات بنیادی تکامل زبان اشاره دارد. که در این مقاله سعی شده اهمیت آموزش به زبان مادری بر اساس نظریه های جدید بیان شود.

نظریه ی عصبی زبان ( NTL )

              این تئوری توسط فیلدمن ( 2006 ) شکل گرفته و در کتابی با عنوان « از مولکولها تا استعاره ها » مورد بحث قرار گرفته است. این نظریه بر اساس پیوند گرایی ساخت یافته است نه پیوند گرایی بر اساس پردازش توزیع شده موازی (PDP). این پیوند گرایی معتقد به ساختار مکانیlocal  در مغز است. در این نظریه از گروههای نورونی بحث می شود در این نظریه گروههای نورونی به عنوان گره واره هایی هستند که معنی دار هستند و وارد پردازش رایانشی عصبی می شوند.

        بر اساس این نظریه معنا شناسی به عنوان شبیه سازی است. اگر کسی نتواند صحنه برداشته شدن لیوان و وجود کسی به عنوان فاعل را،  تجسم کند،  نمی تواند معنی « کسی لیوانی را برداشت » بفهمد. بر اساس این نظریه فعال شدن نورونها نیازمند به درک و تجسم یا انجام عملی است. بر اساس این نظریه مدار بندی عصبی در مشخص ساختن معنی « در دست گرفتن (لیوان) » بر اساس نورونهای آینه یی (MNS) صورت می گیرد. موقعی که ما در حال تجسم یا انجام عملی یا در حال درک در دست گرفتن متنی هستیم مدار بندی عصبی در نورونهای آینه یی روی می دهد. نورون های آینه یی، نورونهایی با خصوصیات حرکتی در قشر پیش حرکتی و پشتی (خلفی) آهیانه یی قرار دارند. که به صورت تکاملی به نئو کورکتس نیز گسترش یافته اند. آن را به عنوان سیستم همتا کردن (مشاهده ـ اجرای) عمل باز شناسی تعریف کرده اند. نه تنها در طی اجرای عمل شلیک می شود بلکه در حال مشاهده شخص دیگر در حال انجام همان عمل یا عمل مشابه نیز شلیک می شود (ایلکوبونی، 2009).

به منظور فهم بهتر موضوع، فرض کنید کودک تورک زبان در مدرسه برای اولین بار با واژه ی گربه روبرو می شود، از نظر نظریه های عصب شناسی فهم و درک مفهوم concept   گربه به همان اندازه ی درک یک فرمول پیچیده ی ریاضی برای کودک سخت است. همان طور که فرمول، عینی و قابل روئیت نیست و فهم آن نیازمند تمرین و تلاش مضاعف است. برای کودک تورک زبان که هیچ طرحی از گربه schema  در ذهن ندارد سخت است. کودک تورک زبان طرح "پیشیک" را در ذهن خود دارد نه گربه.

حتی اگر آموزش به صورت مصور باشد، یعنی معلم شکل گربه را  نشان دهد باز هم طرحواره هایی که کودکان تورک زبان با "پیشیک ها" دارند متفاوت از طرحواره های کودکان فارس زبان از "گربه ها" می باشد. برای درک بیشتر موضوع ادامه نظریه توضیح داده می شود:

        در نظریه عصبی زبان هفت مدار مطرح شده است : مدار Winner take all  ، مدار گشتالت مدار رابط Linking circuit مدار رابط دو راهه Tow_ way، مدار مطابقت Mapping  ، مدار بسط یافته Extension ، مدار اجرایی یا مدار طرح واره ایکس X _ schema  .

        مدارWinner _ take _ all  دو یا چند زیر مدار Subcireuits  است که بین آنها ارتباطات بازدارنده متقابل وجود دارد. موقعی که A شلیک می شود B  نمی تواند و بر عکس. مدار گشتالت یک مجموعه از گره واره هاست D , C , B , A  و یک گروه واره گشتالت G  ، موقعی که  G  شلیک می شود همه گره واره های D , C , B , A  شلیک می شود. زمانی که G بازداری شده است حداقل یکی از گره واره های دیگر نیز بازداری شده است.




e










برای توضیح بیشتر لازم به ذکر است در روان شناسی یادگیری اساس یادگیری ها بر مبنای تداعی های حاصل از درک مفاهیم و واژگان صورت می شود که به صورت شبکه ای مدارهای شناختی را در نرون ها فعال می کنند. مثلا، وقتی به ما گفته می شود "جنگل" انواع تداعی ها، مثل صدای پرندگان و حیوانات وحشی، انبوهی از درختان و گیاهان، مصداق های نمونه ای مثل جنگل های آماوزن، ارسباران و ... در ذهنمان تداعی می شود. این تداعی ها باعث درک بهتر موضوعات می شوند. برای مثال هنگامی که در یک رمان می خوانیم: " نانسی وارد جنگل شد..." در ادامه این رمان به راحتی برای ما ملموس است که منظور نویسنده رویارویی نانسی با محیط خطرناک و پرحادثه می باشد. و بهتر می توانیم احساس و قصد نویسنده را درک کنیم.

حال  فرض کنیم واژه ی "گربه" به صورت مصور برای کوکان تورک زبان آموزش داده می شود، "گربه" را A در نظر می گیریم، تداعی های ناشی از درک "گربه" مثل صدای "میو میو" ، " حیوان خانگی" ، "دشمن موش ها"  را هر کدام را B, C, D  در نظر می گیرم. و مجموعه تداعی های ممکن در ذهن کودک را G گشتالت در نظر می گیرم.

حال دیدن "گربه" در شکل تنها شکل قابل روئیت "گربه" در تصویر آموزشی بر روی تابلو یا پورپوئنت را برای کودک تداعی خواهد شد. و بیشترین تداعی های ممکن تداعی "تام و جری" یا سایر کارتون ها  در ذهن کودک می باشد. یا مباحثی از گربه ها در فیلم های فارسی زبان.

ولی اگر به جای  "گربه" ، "پیشیک" تدریس شود و درراستای تصویر آموزشی معلم از "پیشیک" استفاده کند. تداعی های مفهومی زیادی برای کودک ساخته می شود، مثل انواع خاطرات با پیشیک ها، شاید بسیاری از ضرب المثل های آزربایجانی، تفکیک اهلی و وحشی بودن، تصویر های واقعی نه کارتونی و سایر تداعی های ممکن. حتی این اموزش به خارج از حوزه ی کلاس نیز انتقال داده می شود و کودک با دنیایی از امورات مروبط به "پیشیک" ها در دنیای واقعی تماس برقرار کرده و درک فلسفی و فکری کودک از موجودات و طبیعت بیشتر می شود. این تداعی ها G را تشکیل می دهند.

مثالی دیگر: وقتی بخواهیم واژه ی "سن" ، " AGEیا OLD "یا "یاش" را برای کودک بیاموزیم، آموزش "سن" تنها امورات سطحی مثل: من 7 سالمه، یا مادرم مسن است. را در بر خواهد داشت. واژه ی OLD نیز مفاهیمی چون: HOW OLD ARE U? را تداعی خواهد کرد. در حالی که "یاش" به عنوان A، تداعی های مدار بندی شده ی B C D  و G گشتالت را شلیک می کند. مثلا، وقتی "یاش" آموزش داده می شود، کودک root مفهومی "یاش" را در قالب "یاشیل" در مقابل "گورولوخ" و "یاشلی" در مقابل "سو سوز" تداعی می کند. لذا با تمام وجود ناخودآگاهی و استعاره ای metaphor درک می کند که وقتی می گویم: نئچه یاشین وار؟ یعنی در تن تو چه مقدار سبز رنگی و طراوات و آب وجود دارد. لذا درک کودک از "یاش" حوزه ی گسترده G   را شلیک کرده و باعث فعال شدن انواع تداعی های مرتبط می شود.

ولی در صورت عدم شلیک A به B,C,D ؛ G تشکیل نمی شود و واژه ی "گربه" در مثال قبلی یا سن در مثال اخیر، در حد انتزاعی باقی می ماند. این در حالی که درک مفاهیم انتزاعی برای کودکان زجر آور و سخت است (Lipman 2006)

همچنین در زبان شناسی شناختی، زبان اساساً به عنوان نظامی از مقولات در نظر گرفته می شود و ساختار صوری زبان نه به عنوان پدیده یی مستقل، بلکه در مقام نمودی از نظام مفهومی کلی General conceptual organization، قرار می گیرد.در زبان شناسی شناختی، تعامل با جهان به وسیله­ی ساختارهای ذهن صورت می گیرد و در این میان بر زبان مادری (طبیعی)  به عنوان وسیله­یی برای سازماندهی، پردازش و انتقال اطّلاعات تاکید می شود. بنابراین در رویکرد زبان شناسی شناختی به زبان به عنوان مخزنی از دانش بشر در مورد جهان خارج و مجموعه ای نظامند از مقولات معنادار که ما را در رویارویی با تجربیات نوین و ذخیره اطّلاعات در مورد تجربیات پیشین یاری می رساند، نگریسته می شود. (بوربلی، 2004). لذا وقتی درک کودک از یک واژه مثل "پیشیک" ناقص می شود. کودک از مخزن دانش پیشین زبانی و فرهنگی خود گسست پیدا می کند و مدارهای عصبی ناشی از تداعی های ممکن G ها در کودک شلیک نمی شود. بلکه به شکل طوطی وار حفظ می شوند.

وقتی کودک از کلماتی که می آموزد تصویر ملموسی را تداعی نکند درک وی ناقص خواهد بود همسو با این تحلیل، فروید از تصویر کلامی سخن می گوید. تصویر کلامی که فروید مطرح می کند می تواند با دیدگاه زبان شناختی دال، فردینان دوسوسور Saussure در ارتباط باشد. سوسور معادله یی در خصوص مفهوم نشانه ی زبان شناختی Linquistic به شرح زیر ارائه می دهد (فابرگات، 2004).

= S



S         (دال) (تصویر شنیداری یا حرکتی)

s (مدلول) مفهوم یا تصویر ذهنی یا معنی یک کلمه

به زعم سوسور هر نشانه ی زبان شناختی یا کلمه از دو بخش تشکیل شده است : دال، که به طور فیزیکی، فونتیک phonoticیا تصویر حرکتی Motor image یک کلمه است (نوشته) و مدلول signified که ضمنی است یا همان تصویر ذهنی شی. برای فروید زمانی که شی (چیز – نمود) و کلمه (واژه – نمود) با هم می آیند اشاره به چیزی در دنیای بیرونی دارند (فابرگات، 2004). حال اگر مفاهیم گنگ زبان فارسی برای کودکان تورک زبان مصداق نداشته باشند که ندارند، به مرور قوای ذهنی و شناختی کودکان تورک زبان کم رنگ تر شده و تحلیل های نادرستی را از امورات اطراف خواهند داشت. حتی تحقیقات اخیر عدم رشد زبانی را زمینه ساز رشد انواع آسیب های روانی در بزگسالی می دانند.

بیزه اوزگه دیلده یازدیر دیلار....اوز ایستدیکلرین بیزیمیزده قازدیر دیلار

قایناق لار:

Borbely,A. (2004). Toward a psychodynamic understanding of metaphor and metonymy: their role in awarness and defense.Metaphor and symbol,19(2),91-114.



Lipman M. (2006). “Brave Old Subject, Brave New World”. Interview with Matthew Lipman by Saeed Naji. Retrieved March 2007 from http://www.buf.no/en/read/txt/index.php?page=sn-lip2



Fabregat, M. (2004). Metaphors in psychotherapy : from affect to mental representation unpublished doctoral dissertation, Des Saarlands University.



Jerome Feldman (2006), From Molecule to Metaphor: A Neural Theory of Language (Bradford Books)









Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn