Warning
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.

از لورنس عربستان تا ابو بکر البغدادی. آذرخش ( قسمت سوُم )

آذوح: گفته بودیم که این مقاله را در دو قسمت تقدیم خواهیم نمود ، ولی با مروری دوباره متوجه حجم مطالب نا گفته دیگری شدیم ، لذا ناگذیر به ادامه نوشتن مقاله شدیم ، زیرا ضرورت یاد آوری بعضی نکات را لازم دانستیم  و امیدواریم مورد پذیرش و استفاده علاقه مندان قرار گیرد .
باز میگردیم به زمانی که انگلستان با هدفهای گسترش هرچه بیشتر سلطه استعماری اش در ایران، رضاخان میر پنج را انتخاب نموده او را  که یک قزاق بی سواد ، قماز باز و گم نام بود به مقام پادشاهی رساند و از آن پس به مدت 20 سال حاکمیت قلدرمابانه او طول کشید . شاید او میتوانست چندسالی دیگر در قدرت باقی بماند .
ولی حوادث و رخدادهای بین المللی و آغاز جنگ دوّم جهانی ، خصوصاً همکاری پنهانی رضاخان با فاشیسم هیتلری که با اهداف انگلستان و روسیه در تضاد بود ، نتیجه اش این شد که قبل از شکست آلمان نازی بدون اینکه به منابع نفت جنوب دست یابد ، دوران مصرف رضاخان هم ناگذیر باید به پایان میرسید .
اصولاً رژیمهائی را که استعمارگران با اشکال گوناگون برسر کار میاورند برایش تاریخ مصرف هم تعیین میکنند ، حاکمیت رضاخان هم از آنجمله بود ، لذا انگلستان با یک تصمیم سیاسی  سنجیده شده ، بدون اینکه به حاکمیت شوینیسم فارس لطمه ای وارد شود ، به دوران حاکمیت رضاخانی پایان داده ، ولی متعاقباً فرزند او را که قبلاً بعنوان ولیعهد تعیین شده بود ، بمنظور حفظ منافع دراز مدت استعماری خود  ، سلطنت پهلوی را با چهره ای جدیدتر آرایش داده ، این بار فرزند ارشد او  محمد رضا را که در مدرسه " له روژه سوئیس "  توسط  ( ارنست پرون ) از مأمورانMi6انگلیس تعلیمات اوّلیه را فراگرفته وبه ایران بازگشته بود ، پس بستن پرونده پدر تاجدارش و تبعید رضاخان به جزیره موریس ، با تبلیغاتی گسترده شاه جوان را در ظاهر برای بدست گرفتن قدرت و تصاحب سلطنت پهلوی توسط محمد علی فروغی فراماسون معروف که نوکر بی چون و چرای انگلستان بود ، و با تأکید بر تعلیمات ، سفارشات و آموزه هائی در فن سیاست و دوران جدید او را بجای پدر بر تخت سلطنت نشانداند .
دوران سلطنت 37 ساله محمد رضا شاه ، دورانی مملو از طوفانهای سیاسی ، اجتماعی بود که هر روز حرکتها و اعتراضات مهم توده ای در گوشه و کنار "ایران ! "  رُخ میداد ، خصوصاً بعد از شکست فاشیسم هیتلری حرکتهای توده ائی گسترده تر هم شده بود .
در اینجا لزومی به شرح همه آن حوادث و رخدادها نیست ، ولی بطور عمده میتوان ، قیام ملت آذربایجان در 21 آذر 1324 و تشکیل حکومت ملی درآذربایجان را که عاقبت با  سازش و دسیسه چینی های انگلیس ، آمریکا ، روسیه ئی که "شوروی" شده بود و قوام السلطنه زمینه هجوم به آذربایجان آماده گردیده ، پس از عمری یک ساله به حئیات حکومت ملی خاتمه داده شد . این بر خلاف تعهدی بود قوام السلطنه با فریبکاری به پیشه وری داده بود ، مبنی بر به رسمیت شناختن حق و حقوق طبیعی ملت آذربایجان .
وسرانجام با لشگر کشی رژیم شاه در 21 آذر 1325 به آذربایجان و قتل عام فجیع ملت ترک آذربایجان سلطه استعماری رژیم راسیست فارس  را مجدداً استحکام بخشیداند که تا به امروز ادامه دارد !
"اطاق تفکر انگلستان" که در آن سیاستمداران و اقتصاد دانان برگزیده ومتفکری وجود دارند ، برای حفظ منافع استعماری خویش پروژهای دراز مدت تدوین نموده و در زمانهای معین تاریخی به اجراء میگذارند . بهمین جهت اگر تصورنمائیم که سرو کله خمینی به ناگهان ویک باره در سال 1357 پیدا شد سخت در اشتباه میباشیم .
حقیقت مطلب اینست که استعمار انگلیس و متحد مقطعی آن آمریکای تازه به دوران رسیده و قدرتمند از سالها قبل یعنی پس از پایان جنگ دوُم جهانی و شکست آلمان هیتلری ، با خیال راحت جهت مقابله با هر گونه جنبشها و حرکتهای آزادی خواهانه در ممالک محروسه ایران و خاورمیانه مهره های تعین شده خود را به میدان بازی آورده ، به تدریج و گام به گام به اجرا ء میگذارند
پیدایش گروه تروریستی فدائیان اسلام که رهبری ظاهری آنرا نواب صفوی به عهده داشت، ولی در اصل با حمایت مالی تعدادی از سرمایه  داران بازار تهران و رهنمودهای عوامل و مأموران (انگلیسی) توأم بود ، یکی از همین موارد میباشد که هم تأمین مالی و هم حمایت سیاسی میشداند ، وظیفه این گروه تروریستی در ظاهر "مبارزه با استعمار انگلیس بود !" ولی در اصل ترویج اسلامگرائی ، واپس گرائی ، برخورد با هرگونه افکار مترقی و به انحراف کشاندن افکار عمومی ، با بهانه مبارزه با کمونیسم ، و هر نوع اندیشه آزادیخواهانه دیگر بود ، و در صورت لزوم به انجام ترورهای سیاسی نیز اقدام مینمود .
این گروه تروریستی اسلامی در واقعه شعبه ای از اخوان المسلمین مصر بوده و هست ، که ماهییتی اسلامی ، انگلیسی دارد ، فدائیان اسلام قبل از دوران نخست وزیری مصدق با ترور احمد کسروی ظاهر شده و موجودیت خود را نشان داد . در جریان ملی شدن نفت نیز با حمایت و پشتیبانی آیت الله کاشانی  ، شمس قنات آبادی و سایر حقوق بگیران متحجر فعالییت های خود را بطور برجسته ای گسترش داد و ترور های هدفمندی را که به عهده افراد این گروه  گذاشته شده بود در راستای منافع سیاسی و استعماری انگلیس با خیال راحت به  انجام میرسانید .
در دوران مصدق و حتی تا چندسالی بعد از کودتای 28 مرداد ، به دلیل وجود حرکت های اجتماعی چپ شراط مساعدی برای برقراری رژیم اسلامی وجود نداشت . از سوی دیگر جو سیاسی و اجتماعی جامعه در آن دوران از نظر سیاسی و یا اجتماعی آنطوری نبود که بتوانند از میان آخوندهای آن زمان ایران یا در نجف و کربلا کسی را پیدا نموده  و برای قبولاندن حکومت اسلامی به مردم تحمیل نمایند، یعنی زمینه ائی برای حکومت اسلامی آماده نبود ، اگر آماده بود قطعاً این کار را میکرداند ، باید صبر میکرداند تا حلوا مطابق دلخواهشان پخته شود .       
بازمانده گان فدائیان اسلام با عنوانهائی فعال بوداند که بعد از آوردن خمینی تا به امروز تحت نام (سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) علاوه بر اینکه در تمام کشتارهای بی گناهان شرکت مستقیم داشته و دارند همچنین با تصاحب ثروتهای بیشمار تبدیل به مافیای مالی بازار و غارتگران ثروتهای عمومی جامعه شده و از هیچ  جنایتی روی گردان نبوده و نیستند .
از آنجائی که استعمار انگلیس خاورمیانه ، خصوصاً ممالک محروسه را منطقه نفوذ خود میداند ، به همین جهت به "پسرعمو های خود " که اکنون تبدیل به رقیب تازه ای شده اند فرصت گسترش نفوذ آنچنانی در خاورمیانه را نمیدهد . در واقع آمریکا از همان دوران حادثه سقاخانه شیخ هادی تبدیل به بازیچه سیاست انگلیس شد ،  آمریکا در بازیهائی سیاسی که با کودتای 28 مرداد و آشوب 15 خرداد سال 1342 آغاز شد در کنار انگلیس بوده ، و در همه زمینه های مهره چینی جهت برقراری یک حکومت واپسگرای اسلامی شرکت داشت است ، آماده کردن خمینی و سایر آخوندهای ریز و درشت که  بعد از حادثه 15 خرداد صاحب تجربه شده بوداند ، نهایتاً در بهمن 1357  با آوردن خمینی که آمریکا هم نقش اساسی عمده ای در آن داشت ، بخشی از پروژه اسلامی کردن خاورمیانه بود که در ایرن به انجام رسید  .
در واقع انگلستان بدون همکاری و حمایت گسترده نظامی و مالی آمریکا نمیتوانست دربرابر انقلابات ملل خاورمیانه مقاومت نماید .           
در اینکه شاه فردی دیکتاتور ، خود خواه و بی سیاست بود هیچ شکی نیست . تمام کوشش او نگهداری تاج و تختش بود ، اطرافیانش را هم مشتی کراواتیهای به اصطلاح رجال سیاسی تملق گو مقام پرست و بی سیاست تشکیل داده بوداند که دوام عمرشان به بقاء سلطنت شاه  بستگی داشت ، و یا اگر سیاستی هم داشتند در راستای حفظ منافع انگلستان بود ، که اکثراً با رهنمودهای لژهای ماسونی انگلیس انجام میشد آنها بر خلاف تدبیر و دستورهای ارباب خود قادر به تفکر و انجام هیچ عملی نبوداند .
کسانی که امروز عمری را در پشت سر نهاده و درعین حال شاهدان زنده و عینی آن دوران میباشند که خوشبختانه در قئید حئیات میباشند ، بخوبی میتوانند بیاد بیاورند که در تمام دوران 57 ساله رژیم پهلویها ، عمده وظیفه نیروهای سرکوبگر شاه از هرنوعش که باشد ،سرکوب آزادیهای سیاسی و اعتراضات مردمی بوده ، خصوصاً نیروهای پراکنده شده چپ و سایر روشنفکران یا جایشان در زندانها بود ، و یا ازسیاست کنارکشیده بوداند .
این در حالی بود که آخوند های ریز و درشت بطور موذیانه و با همکاری عواملی که در ذستگاه های امنییتی شاه داشتند ، باخیال راحت هم در مساجد و هم در خانه های مردم دین باور قدم به قدم به یارگیری مشغول بوداند . از سوی دیگر ، در حالی  که ساواک شاه چپها و سایر روشنفکران آزادیخواه را در زندانها شکنجه و اعدام میکرد ، ولی چند آخوند فتنه گر را در همان زندان پزیرائی و پرورش میداد .
تشکیلات متلاشی شده حزب توده نیز بعد از 28 مرداد دیگر قادر به هیچ کار و یا عمل مثبتی نبود و نمیتوانست هم باشد . زیرا عمده کادر های حزب در زندانها بوداند و هنوز از شوک 28 مرداد خلاص نشده بوداند و یا در تئوریهای مارکسیسم ، لنینیسیم و اوردوگاه سوسیالیسم طوری غوطه ورشده و از درک مسائل جاری عاجز مانده بوداند  دسته دیگر از رهبرانش هم در اورپا و یا در مسکو بوداند ، و همچنان گوش به فرمان رهبران کرملین بوداند ، سیاست پنهانی کرملین نیز همخوان باسیاست امپریالیسم انگلیس بود .
به همین جهت بود که در اوایل پیدایش نام خمینی همه رهبران حزب توده و بعداً فدائیان خلق عاشق و شیفته شعار ضد شاه خمینی و  (اسلام انقلابیش !؟ )  شده بوداند .
این همان چیزی بود که امپریالیسم جهانی در واقع به رهبری انگلیس ، نه اینکه آمریکا به آن احتیاج داشت . زیرا سیاست آمریکا با سیاست استعماری انگلیس در این مورد مشترک گام بر میداشت .                         
پایان قسمت سوُم ــ آذرخش .  7 / 7/ 2014
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn