درخواست ابراهیم اسمعیلی فعال حرکت ملی آزربایجان برای اجرای عدالت از سوی دادگاه*****
- توضیحات
- منتشر شده در پنج شنبه, 01 اسفند 1392 22:03
آذوح: ابراهیم اسمعیلی از فعالین حرکت ملی دو سال پیش طی درخواستی برای اجرای عدالت، تقاضای اعاده دادرسی داشته و جهت رسیدگی مجدد به حکم قطعی کرده بودند.
در قسمت نخست این نامه چگونگی بازداشت و همچین اتهامات خود را بیان داشته است. در بخشهای بعدی از اعتراف اجباری در ادارهی اطلاعات، تحت شکنجه قرار گرفتن، مورد تهدید واقع شدن خانوادهاش، بی اساس بودن اتهامات وارده (فقدان دلایل لازم در این مورد)، صدور رای برای پرونده چند هزار برگی در مدت یک هفته، عدم اجازه صحبت به ایشان از سوی دادگاه، برخورد اداره اطلاعات با وکیل، طلب حلالیت بازجویان از بابت ضرب و شتم، عاجز بودن قضات در مقابل اداره اطلاعات اشاره کردهاند.
گفتنی است، این فعال آزربایجانی ۲۱ دیماه ۹۲ برای گذراندن دوران محکومیت یک ساله خود به بند قرنطینه و پس از سه روز به بند سهگانه و در پی اعتراض ایشان روز پنجشنبه ۲۶ دی ماه ۹۲ به بند کارگاه زندان مرکزی تبریز منتقل و امروز نیز در این بند بسر میبرند.
در زیر متن این نامه را میتوانید مشاهده نمایید:
با سلام ،
احتراما اینجانب ابراهیم اسمعیلی فرزند اسمعیل در دیماه سال ۱۳۸۸ به اتهام واهی تبلیغ به نفع گروههای قوم گرا و جاسوسی به نفع جمهوری نخجوان دستگیر و پس از نزدیک به دو ماه زندانی در یک سلول انفرادی و محاکمه صوری ، به تحمل یک سال حبس تعزیری و ده سال ممنوعیت از سفر به آزربایجان- نخجوان طی دادنامه های شماره ۹۰۰۹۹۷۴۱۲۴۳۰۰۲۸۵ مورخ ۱۰/۳/۱۳۹۰ از شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز و شماره ۹۰۰۹۹۷۴۱۲۲۶۰۰۷۵۴ مورخ ۱۷/۷/۱۳۹۰ از شعبه ششم دادگاه تجدید نظر تبریز و با توجه به مراتب و دلایل دیل الذکر :
به اطلاع مقام محترم میرسانم بدلیل اینکه اداره اطلاعات با وکلایی که وکالت پرونده سیاسی قبول میکنند برخورد میکند و وکالت وکیل بنده را به این دلیل لغو نمودند لذا هیچ وکیلی حاضر به وکالت و حتی نوشتن دادخواست بنده نشدهاند و خودم مجبور به تنظیم دادخواست شدم و به دلیل آشنا نبودن با موارد حقوقی متن شکایت بصورت ساده تنظیم گردیده است لذا خواهشمندم مراتب شکایت بنده را پیگری نمایید.
۱- بنده در سال ۸۲ برای ادامه تحصیل به دانشگاه نخجوان مراجعت نمودم و با مسئول ثبت نام دانشجویان خارجی طی دو جلسه در مورد ثبت نام ملاقات کردهام و سپس به دلیل اینکه کار ثبت نام طول کشید و هم متوجه شدم مدرک دانشگاه نخجوان در ایران ارزش مدرکی آنچنانی ندارد و از طرفی هم در این میان، در ورودی دانشگاه ترکیه قبول شده بودم لذا از ادامه تحصیل در دانشگاه منصرف شدم و از آن تاریخ به بعد هیچ سفر و یا تماسی با نخجوان و دانشگاه آن نداشته و ندارم. ولی از سال ۸۳ تا سال ۸۸ ادراه اطلاعات تبریز چندین بار بصورت غیر قانونی و بدون اخذ مجوز از دادگستری بنده را دستگیر و مورد بازجویی قرار دادهاند. اما در دی ماه سال ۸۸ بنده را به جرم تبلیغ به نفع گروههای قوم گرا و جاسوسی به نخجوان دستگیر و مدت پنجاه وچهار روز در سلول انفرادی تحت شکنجه و بازجویی قرار دادند.
۲- در رأی دادگاه به اقرار اینجانب در تحقیقات اولیه در اداره اطلاعات و دادسرا اشاره گردیده و این در حالی است که مراحل بازجویی در بازداشتگاه اداره اطلاعات، با انواع تعزیرها، تهدیدها، فشارهای روحی و روانی و … توام بوده و من مجبور به نوشتن آن اعترافات دیکتهای شدهام . بازجوییها مثل کلاس های درسی و نوشتن املاء بود یعنی مطالب مورد نظر بازجویان، میبایست در اوراق بازجویی نوشته میشد و از طرف دیگر اینجانب از زمان بازداشت تا اجرای اولین جلسه دادگاه در شعبه سوم دادگاه انقلاب، هیچگاه روی دادگاه را ندیده بودم و تمام مراحل تفهیم اتهام و … تماما در بازداشتگاه اداره اطلاعات صورت گرفته چه برسد به دادسرا.
۳- قاضی محترم شعبه ۴ دادسرای عمومی و انقلاب تبریز جناب آقای هاشمزاده مرا در بازداشتگاه وزارت اطلاعات با حضور بازجویان اطلاعاتی در دو جلسه بازپرسی نمودهاند و حتی تفهیم اتهام نیز با حضور بازجویان در سلول انفرادی اداره اطلاعات انجام گرفته است. قابل ذکر است در هنگام بازپرسی آقای هاشمزاده، یک نفر از ماموران وزارت اطلاعات هم در کنار بنده حضور داشتند که بر روند بازپرس نظارت کامل و دخالت داشتند طوری که سوال قاضی محترم را قبل از من ایشان رویت کرده و پس از آن به من ارایه میشد و جوابهای من نیز قبل از رویت قاضی، بازجوی اداره اطلاعات دیده و در صورت باب میل نبودن، آن را عوض میکردند . طوری بود که بعضی از سوالها ۲-۳ بار عوض می شد و یا جواب من را عوض میکردند تا مطالب مورد نظر آنها در اوراق درج گردد .
۴- اینجانب در مدت ۵۴ روز بازداشت در سلول انفرادی، دچار اختلال روحی و روانی و ترس شدید از بابت تهدیدهایی که در مورد خانوادهام اعمال میکردند ، شده بودم و به خاطر ترس و اضطراب روحی از حضور مامور اداره اطلاعات، در زمان بازپرسی مجبوراً بنا به خواسته آنها به سوالات جواب دادهام حتی در جواب سوالات هم دوباره تاکید مینمودند که در جلوی نام (استاد دانشگاه) داخل پرانتز کلمه (مامور امنیتی نخجوان) را بنویسم.
۶- اتهام جاسوسی با توجه به فقدان دلایل لازم برای تحقق عنصر مادی جرم کاملاً بر خلاف اصول حقوقی و قانونی است چرا که، فردی که متهم به جاسوس میشود بایستی اسناد محرمانه و طبقه بندی شده مراکز نظامی، امنیتی و سیاسی در اختیار و دسترسی داشته و آنها را به کشور دیگر تحویل نماید و در حالی که بنده اصلاً به چنین مواردی دسترسی نداشته و ندارم و باید این را هم در نظر گرفت که کل مدت دو تماس بنده با مسئول ثبت نام دانشگاه نخجوان به نیم ساعت هم نمیرسد و از طرفی هم چطور شخصی که به جاسوسی متهم میشود از خانه خویش با مسئول ثبت نام دانشگاه نخجوان یا به نظر اداره اطلاعات مامور امنیتی نخجوان تماس تلفنی برقرار میکند. با توجه به این که این تماس میتوانست اتهام جاسوسی را بی اساس کند در بازجوییهای اداره اطلاعات و یا دادگاه این موضوع را کم رنگ تر جلوه میدادند و به فراموشی میسپردند.
۷- قابل توجه است که پرونده بنده حدود یک هفته بود که به شعبه ششم دادگاه تجدید نظر ارجاع شده بود که بنده برای مطلع شدن از روند پرونده به دفتر شعبه مراجعه نمودم که وی خبر از تایید حکم بدوی داد با تعجب معترض شدم که چطور در این مدت کم، پرونده چند هزار برگی و از طرفی هم بدون صدور ابلاغیه و تعیین وقت دادرسی یکسره حکم صادر شده است. منشی دفتر دادگاه فرمودند که طی روز مذکور ۱۳ پرونده همراه با پرونده شما مورد تایید قرار گرفته است. این وضعیت حاکی از آن نیست که قاضی محترم حاج آقا ایمانی حتی پرونده را نخوانده و فقط بخاطر ترس یا خوشخدمتی به اداره اطلاعات و جانب داری از قاضی بدوی حکم صادره را بی درنگ تایید نموده است؟ چون ایشان فقط حکم بدوی را پاراف نموده و حتی به لایحه ارائه شده هم نگاهی نکردهاند، و بی خبر از متن لایحه که بنده در آن درخواست حضور در دادگاه و انتخاب وکیل نموده بودم هیچ ترتیب اثری داده نشده است. سند و دلیل قانع کنندهای دیگری که دال بر صحت گفتههایم باشد اینکه بنده هم زمان با ارائه لایحه به دادگاه درخواست تغییر آدرس محل سکونت را نیز داده بودم اما بدلیل اینکه شعبه ششم دادگاه تجدید نظر اصلاً نگاه گذرا هم به پرونده بنده نداشتهاند لذا به تغییر آدرس توجه نکرده و دادنامه در مورخ ۲۹/۸/۱۳۹۰به آدرس قبلی ارسال کرده بودند که بنده در مورخ ۹/۸/۱۳۹۰ برای اطلاع از روند پرونده به دادگاه مراجعه و کپی دادنامه را دریافت نمودم.
۸- سوگند یاد میکنم در هیچ کدام از جلسههای دادگاه بدوی یا تجدید نظر قضات پرونده با توجه به مطالب کمی که متوجه بنده بود به من حق صحبت نمیدادند و همچنین وکالت، وکیل بنده را بخاطر قبول این قبیل پروندههای به اصطلاح سیاسی فاقداعتبار نمودند و از ادامه فعالیت او جلوگیری کردند .
بعد از برخورد اداره اطلاعات با وکیل من، هیچ وکیلی راضی به قبول وکالت پروندهام نشد و با عنایت به اینکه بنده درخواست وکیل از سوی دادگاه را نموده بودم ، هیچ ترتیب اثری به این خواسته داده نشد و دادگاه بدون حضور وکیل و عدم اجازه حضور من در دادگاه تجدید نظر برگذار شده و حکم تائید گریده است .
۹- در آخرین روز آزادی بنده از اسارت سلول انفرادی اداره اطلاعات، یکی از بازجویانی که همیشه بنده را مورد ضرب وشتم قرار میداد برای طلب حلالیت بخاطر کتک و اذیتهایی که کرده بود، پیش بنده آمده و درخواست حلالیت نمود و فکر میکرد با این برخورد مشکلی از نظر وجدانی و شرعی نخواهد داشت و در برابر عدالت الهی در امان خواهد ماند. لابد بنده به نظر ایشان بیگناه بودم که حلالیت میخواست و گرنه معنی ندارد که از شخص متهم عذرخواهی و طلب حلالیت شود و بعد گفت به دادگاه میروی و ده ماه حبس میکشی و اگر شانس آوردی پس از شش ماهه آزاد میشوی !
بنده بعد از گذشت دو سال از آن زمان، حالا متوجه میشوم که ایشان و همکار دیگری که با خوش روی سر میبرید یک سال حبس را برای بنده بریده بودند و تمامی مراحل دادگاه سرپوشی برای خواستههای اداره اطلاعات بوده است.، یعنی آنها هستند که جرمها را مینویسند، حکم را صادر و سپس آن را اجرا میکنند .
با توجه به ظلمی که از طرف اداره اطلاعات با ابزار کردن بعضی قضات بر حق بنده وارد شده است، برای احقاق حق به دادگستری تبریز چشم امید داشتم ولی مراتب بیان شده در فوق حاکی از نفوذ و دخالت همه جانبه اداره اطلاعات درروند دادگاهی را نشان میدهد و قضات مرتبط با پرونده، شاید بدلیل ترس و یا خوش خدمتی به اداره اطلاعات و طرفداری از همکار قاضی خود چارهای جز تایید اتهامات واهی وارده را ندارند.
لازم به توضیح است در ابتدای واگذاری پرونده به شعبه شش تجدید نظر تبریز، مدت زمان نسبتا زیادی پرونده در اختیار دادستان عمومی و انقلاب تبریز قرار گرفته بود و پس از اینکه اندک زمانی از برگشت پرونده به شعبه تجدید نظر گذشت، حکم صادره قبلی به همان شکل ابتدائی مورد تائید قرار گرفت و در تحقیقاتی که به عمل آوردم و نیز در حکم دادگاه تجدید نظر قید شده بود، دادستان محترم هم علاوه از متهمین پرونده، به حکم قاضی بدوی معترض بودهاند! و این در حالی بوده که دادستان با درخواست اداره اطلاعات پرونده را خواسته و .. کرده و سپس عودت داده بودهاند و با سفارش دادستان، قاضی محترم تجدید نظر نسبت به ابقای حکم نظر داده بودهاند.
این آخرین درخواست بنده برای اجرای عدالت است، اگر شما نیز به صورت صحیح به پرونده رسیدگی ننمایید بنده بدلیل نامیدی از اجرای عدالت و بر خلاف میل باطنی مجبور خواهم شد که موضوع پروندهام را به سازمان های بین المللی، رسانههای بیگانه، مجامع حقوق بشر و … بکشانم تا بدین طریق احقاق حق کنم و اگر خود به هر طریقی گرفتار شدم سایر اعضای خانوادهام این کار را انجام خواهند داد و این در شرایط فعلی، هیچ به مصلحت نمیباشد. من خدای نکرده نمیخواهم که اگر اشتباه یا خطایی مرتکب شدهام ، مجازات نشوم بلکه میخواهم به اندازه خطایم مجازات شوم و آن هم در صورت وجود، درمدت زمانی که بنده توسط اداره اطلاعات دستگیر و دو ماهی که در بازداشت بودم، شیرازة زندگیام در شرف نابودی قرار گرفته بود و ادامه یابد، خانوادهام را از دست خواهم داد که در این صورت عذرم از نظر شرعی و قانونی پذیرفته شده بوده و همه کارها را انجام میدهم و دیگر هیچ ادعای مبنی بر اینکه چرا مسائل داخل کشور به خارج انتقال یافته بی جواب خواهد بود. چرا که بنده خیلی تلاش کردم تا اجرای عدالت محقق گردد.
لذا تقاضای اعاده دادرسی داشته، استدعای موافقت با درخواست و ارجاع امر جهت رسیدگی مجدد به دادگاه هم عرض دادگاه صادرکننده حکم قطعی را دارم .
با تشکر و تجدید احترام
ابراهیم اسمعیلی