گونشیسم، آفتی خطرناک- حسن لاوی

مقدمه:
با توجه به لزوم وجود انشعابات و سبک ها و سلیقه های متفاوت در هر جریان فکری و با طبیعی و لازم دانستن حق "دفاع از خود" بر هر کسی نوشته حاضر را بر تمامی اهل فکر تقدیم می دارم. به دلیل نگاه صرفا انتقادی در نوشته ذیل ممکن است تصور سیاه نمایی و تخریب حرکت ملی و فعالان ملی به ذهن خواننده متبادر شود ولی این نوشته فقط بخش کوچکی از جامعه فعالین و حرکت ملی را نشانه رفته است. حرکت ملی-دموکراتیک آزربایجان جنوبی حرکتی است که بر اساس تفکری کاملا اومانیستی و دموکراتیک به دور از هیجان و تعصبات غیر علمی شکل گرفته و همیشه به دور از خشونت و با تکیه بر دانش و قلم به حیات خود ادامه داده است. امید هست که با ریزبینی و نکته سنجی جامعه مدنی آزربایجان این رویه ادامه یافته و تواناتر شود.
نوشته حاضر نقدی بر "اخلاق سیاسی و ادبیات تعامل" درون حرکت ملی آزربایجان است و در حالی که می تواند به عنوان یک تحلیل و آسیب شناسی داخلی از حرکت ملی در نهادهای اطلاعاتی مورد سوء استفاده قرار گیرد بلکه در عین حال می تواند تلنگری کوچک برای فعالان حرکت باشد.
حرکت ملی و خود-نقدی:
بدون حاشیه و پرداختن به سابقه حرکت ملی آزربایجان مستقیما به موضوع بحث یعنی اخلاق و ادبیات تعامل در مسئله ملی پرداخت میشود. چندی است که بداخلاقی و بی اخلاقی موضوع داغ محافل فکری شده است و مسئله به حدی جدی شد که نامه 400 تن از فعالین مدنی آزربایجان در محکومیت بداخلاقی های درون محافل مدنی رسانه ایی شد. در شرایطی که فعالان مدنی در تعاریف ارائه شده, حرکت ملی آزربایجان را حرکتی مدرن و تحت تاثیر جریانات نوین سرزمین های غربی معرفی می کنند ولی در نظر اول این سخن همانند پوشالی در برابر باد خود را عیان می سازد. بعضی از نونظریه پردازان با علم به اینکه این کلاهی بسیار گشاد برای هر حرکتی در شرق میانه است دست به دامان مکتب تازه بنیاد پست مدرنیزم می شوند و با آب و تاب وصف ناشدنی ایی شروع به توجیه نقصان ها در محدوده پست مدرنیزم می کنند. آیا می توان در ابتدای کار بجای آسیب شناسی و رفع کمبودها در حوزه مسائل بنیادی و ارائه تعاریف و ایجاد ساختارهای درست که در نهایت منجر به تقویت هر چه بیشتر حرکت می شود با لاپوشانی و توجیهات کودکانه ایی وارد حلقه مرگ و دور باطل شد؟ آیا وقت آن نشده که حرکت وارد فاز علمی و تئوری گشته و در دنیای مدرن امروزی خود را به صورت علمی وتعریف شده به جهانیان بشناساند؟ آیا زمان آن نرسیده که جوانان را به جای جذب از مجاری ادبیات فولکلوریک, شعر, موسیقی, رقص و ... بتوانیم مانند تمامی مکاتب و جریانات اجتماعی- سیاسی با ارائه تعریف خود از جهان مد نظر و اشکال رسیدن به آن رغبتی در مردم ایجاد کنیم؟ تا کی دنباله رو آشیق ها و رقاصان و شاعران خواهیم بود؟ آیا شاعران و مغنیان توان رهبری حرکت ملی در برابر سیل سیاسان و حقوقدانان و جامعه شناسان (داخلی, پان ایرانیست، سلطنت طلب و ...) را خواهند داشت؟ و هزاران سئوال از این دست هر روز می تواند طرح شود تا هزاران نقص را در ساختار حرکت ملی هویدا کند. حرکت ملی زمانی می تواند از تهاجم اندیشه های مخالف جان سالم به در ببرد که قبل از رویارویی با آنها در محیطی امن و آرام با خود-نقدی نقایص خود راشناخته و آنها را اصلاح کند. ترس حرکت از نقد, نشان از ضعف مفرط آن است و دلیل موجهی بر ناتوانی در یارگیری، تفکری که حتی در مقابل جریانات نو ظهور پایتختی دچار تنش و تشدد آرا می شود خود را در مدیریت بحران روزهای مه آلود ناتوان می نماید. بایستی به این مطلب توجه شود که مردم آزربایجان جنوبی همانند دیگر مناطق ایران، با احتساب تمامی محدودیتهای ناشی از مرکز سالهاست که با نوع زندگی آشتی کرده و در سبک زندگی کمبودی احساس نمی کنند و اکثر مشکلات خود را ناشی از مسائل اقتصادی می دانند و قدرت-مرکزی هم از این مطلب آگاه بوده و با ایجاد نوسانات اقتصادی اذهان عموم را در داخل زمین اقتصاد به بازی می گیرد. در این حین که مردم خود را در وضعیت رضایت بخش می یایند, اعتماد به حرکتی که نه شروعش و نه پایانش بر کسی معلوم است و مانند کلاف سردرگمی موجب تشویش و ناامنی می شود, بسیار سخت می نماید. از این رو می توان بدون هیچ شکی این ادعا را مطرح کرد که اکثر یارگیری های حرکت ملی از راههای غیر تئوریک بوده و اکثریت به دلیل دلبستگی به زبان و ادبیات و فرهنگ جذب نزدیکترین تفکر حامی این دارایی ها می شوند. در واقع حرکت ملی فاقد هیچ تفکر مدونی برای جذب و یارگیری است و مانند ساختمانی بدون درب می ماند که ورود به آن غیر ممکن است. برای مشخص شدن مشکلات تنهاترین راه ایجاد فضایی مناسب برای افراد دارای تفکر جهت نقد و تحلیل حرکت و ارائه تعاریف است. افراد متفکر می توانند در حاشیه های امن شروع به بازطراحی حرکت و ایجاد ساختار برای آن کنند. اینان می توانند نقشه راه و مشخصات مقصد را بر دیگران معلوم سازند. ولی به چه دلیل متفکران در این مقوله منفعل عمل می کنند و یا اصلا ورود به بحث را از اینان شاهد نیستیم؟ دلیلش سیاست بسیار مضر افرادی است که با ترفندهایی منتقدان را از نزدیکی به هسته تئوریک حرکت باز می دارند. در این نوشته ما روش و ترفندهای این افراد را با کلمه پاستوریزه شده "بداخلاقی" و تفکر اینان را با نام "گونشیسم" معرفی می کنیم.
گونشیسم :
گونشیسم مسلک افرادی است که خودآگاه و ناخودآگاه مولد مسائل حاشیه ایی در متن حرکت هستند و با ایجاد بحث های انحرافی دسترسی اذهان به اصل موضوع را ناممکن می سازند. این افراد از توانایی های خود در ایجاد سد در برابر دسترسی دیگران به مرحله تاثیرگذاری استفاده می کنند. گونشیست ها دارای روابط عمومی بسیار بالا بوده و با گستره وسیعی (حتی خارج استانی) از افراد با تفکرات و گرایشات و مشاغل گوناگون در ارتباط هستند. گونشیست ها همیشه در حال ایجاد لینک با دیگران بوده و از شکل "یک دوست پلی به دوست جدید" بهره جسته و در حال انبساط شکلی هستند. گونشیست ها می توانند در هر تشکیلاتی عضو و یا سمپات باشند و حتی مستقل, ولی در هر شکلی که باشند منیات فکری خود را حفظ می کنند. اینان ناقل هیچ اندیشه خاصی (حتی افراد تشکیلاتی) نبوده و اولویت خود را در به "کنترل گرفتن توانایی های افراد" می بینند. گونشیست ها خود را "مدیران و ریموت کنترلهای افراد" دانسته و با سیاستهای خاصی اکثرا بدان دست می یابند. گونشیست ها عمدتا از افرادی هستند که با پایه احساسی و هیجانی جذب حرکت شده اند و با مطالعه آثار معدودی خود را مطلعان بلامنازع هرگونه بحثی فرض می کنند. گونشیست ها اکثرا کلید-واژه های هر مبحث علمی را حفظ کرده و در مباحثات با بازگویی آنان بر بی اطلاعی خود سرپوش می گذارند و با این روش جوانان و نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهند. راههای شناخت آنان بسیار ساده بوده و بعد از چند جلسه نشست و برخواست با آنان می توان چهره واقعی شان را از پشت نقاب تشخیص داد. گونشیست ها در اکثر مواقع با تمامی افراد رابطه برقرار می کنند و بعد از روانشناسی افراد و تشخیص نگرش آنان شروع به شناساندنشان به دیگر همفکران خود می کنند. وقتی فرد مورد نظر بعد از گرفتاری در میان حاله ایی از گونشیست ها شروع به ارائه نظر در مورد مسائل مربوط به حرکت ملی کرد اینان با آرامش کامل شروع به واکنش می کنند( رفتار گونشیست ها شرح داده خواهد شد). فرد مذکور هرچه قدر هم انسان عالم و متفکری باشد زمانی که در محاصره اکثریت مخالف باشد به ضعف می افتد و با تکرار این وضعیت یا به کل از طرح مسائل به صورت علمی و منطقی خسته می شود و یا مانند گونشیست ها وارد درگیری لفظی و جنگ روانی می شود.
ترفندهای گونشیست ها:
گونشیسم دارای روشهایی برای از پا درآوردن مخاطبان است که در زیر به آنان پرداخته می شود:
1-تخریب عمومی (با ارائه مصادیقی که جنبه عمومی و همه گیر دارند)
2-تخریب مصداقی ( با ارائه مصداق از فرد مذکور)
3-تقطیع (قطع ارتباط افراد متفکر و منتقد با دیگران)
4-تحمیل (منحرف کردن افراد از مسیر صحیح خود)
5-ترعیب (ترساندن افراد از نسبت القاب خائن, جاسوس ...)
     تخریب: در مورد تخریب می توان گفت که پرکاربردترین سلاح گونشیست ها است. تخریب دو نوع است عمومی و مصداقی. در نوع تخریب عمومی از مصادیقی استفاده می شود که اکثر انسانها دچار آن نوع رفتار و یا خطا هستند. مثلا وقتی صحبت از فرد ایکس می شود گونشیست زود از فرصت به دست آمده بهره جسته و می گوید: "این فرد آدم پول پرستی است. در فلان جا خانه دارد ولی تا حالا هیچ کمک مالی به حرکت ملی نکرده است!" در اینجا می توان با چند سئوال ساده نیات فرد را مشخص کرد و به سستی ادعای او پی برد. مثلا می توان پرسید: "آیا واقعا اورا می شناسی یا فقط چند بار او را از دور دیده ایی؟ آیا از کجا پول پرستی او را می دانی؟ آیا در مواقعی که نزدیکان او به پول او نیاز داشته اند او ممانعت کرده؟ آیا هر کسی که در فلان جا خانه دارد حتما آدم پولداریست؟ از کجا می دانی که خانه اجاره ایی یا رهنی و یا با وام بانکی نیست؟ ..." و در واقع در چند سئوال نخست مشخص می شود که قصد فرد تخریب است. و اما مسئله مهمتر اینکه اگر فرض بگیریم که فرد ایکس آدم پول پرستی است چه لزومی دارد که این مسئله در جمع فاش شود؟ گونشیست ها حتی ابتدایی ترین مسائل اخلاقی را هم مراعات نکرده و بی دلیلی و به راحتی خصوصی ترین اطلاعات افراد را در مجالس عمومی مطرح کرده و خوراک تحشیه آفرینی خود را فراهم میکنند. و اما در تخریب مصداقی که بر عکس نوع اول در آن از مصادیق مختص به فرد مذکور بهره می جویند. اینان اکثرا از اطمینان فرد که اسرارش را فاش کرده سو استفاده می کنند. اکثر افرادی که بدین شکل تخریب می شوند هویت ملی خود را از دست داده و برای همیشه از حرکت ملی خداحافظی می کنند. مثالهایی موجود است که برای افراد توطئه چیده شده و از احساسات ونیازهای طبیعی افراد سوء استفاده کرده بعدا از آن برای بایکوت فرد بهره جسته اند! اکثرا از مسائل جنسی و حیات شخصی افراد در جهت تخریبشان استفاده می شود. چندی قبل مثال دردناکی در مورد محبوسی پخش شد. مطلب از این قرار بود که گونشیست ها شنیده اند فرد مذکور در مقابل ماموران امنیتی که برای تحقیر می خواستند به او هتک حرمت کنند مقاومت کمی از خود نشان داده است!!!! سئوالی که می توان پرسید این است که : آیا این مطلب را ماموران به شما رسانده اند یه خود فرد؟؟؟؟!!!!! به دلیل آشنایی تمامی افراد درگیر در حرکت ملی با مسئله تخریب این بحث را بیش از این ادامه نداده و به دیگر موارد پرداخته می شود.
     تقطیع: به دلیل کم سوادی و بعضا بی سوادی محض گونشیست ها چه از نظر آکادمیک و چه از نظر مطالعه, ایشان هیچگاه افراد دارای معلومات و تفکر را بر نمی تابند. اینان با ترس اینکه در آینده در حاشیه قرار داشته باشند و حتی در خارج گود از الان شروع به حذف افراد روشن فکر و باسواد می کنند. ایشان با شعار اینکه "نبایست افراد را بالا برد" از شهرت یافتن استعدادها در بین فعالان مدنی جلوگیری می کنند. گونشیست ها همه را مانند چوب کبریت می بینند که نبایستی در ارتفاع اختلافی باشد تا روزی که اینان بتوانند به واسطه دیگر توانایی های خود گوی سبقت را از دیگران بربایند! بدین منظور وقتی صحبت از فرد فعال و شاخصی به میان می آید آنان با شعار فوق مانع ادامه بحث شده و انقطاعی در "شناخته شدن" به وجود می آورند. تکرار این عمل موجب قطع ارتباط افراد شاخص با دیگر رهروان حرکت ملی می شود.
مثال بی نظیری از برآشفتگی گونشیستها از شکل گیری افراد موثر در حرکت ملی مورد جناب سعید متین پور است. ایشان تا یک سال اخیر طولانی ترین حکم حبس در حرکت ملی را در کارنامه خود داشتند و تا الان هم طولانی ترین دوره حبس را تحمل کرده اند و فرد شاخصی در حرکت ملی هستند. گونشیست ها وقتی سخن از جناب سعید متین پور به میان می آید می گویند: او هنوز محبوس است, هنوز معلوم نیست که چه خواهد شد! گونشیست ها با این جمله به ظاهر ساده تخم بی اعتمادی به سعید را در دلها می کارند که به لحاظ روانی کارکرد خود را داشته و موجب قطع رابطه عاطفی و راوانی و در نهایت حذف ایشان از گردونه می باشد. تقطیع یکی از مشکلاتی است که صدمات جبران ناپذیری را بر پیکره حرکت ملی زده و در آینده بیش از پیش عیان خواهد شد. با این وصف, متاسفانه, روزی فرا خواهد رسید که حرکت ملی خود را بدون نیروهای مهم و شاخص و در نهایت بدون رهبران کارآزموده خواهد یافت!
     تحمیل: تحمیل از پرکاربردترین شیوها برای ایجاد انحراف در مسیر افراد است. گونشیست ها با دارا بودن ارتباطات بسیار در بین فعالین مدنی, اکثر در تحمیل عقاید خود موفق عمل می کنند. اینان اکثرا به دلیل کلیشه ایی بودن ترفندهای خود همیشه برای هر نقد عاقلانه ایی مثالهای نقضی دارند که در صورت طرح در جمع با فشار روانی اکثریت می توانند فرد منتقد را به نحوی قانع ساخته و یا حداقل در "حاشیه غیر موثر" قرار دهند. مثالی که در جریان انتخابات شاهد آن بودیم مثال فوق العاده ایی بر تحمیل عقاید گونشیست ها بر دیگر نظرات است ولی از افشای آن صرف نظر می شود. (به دلیل اینکه بعضی از مثالها می تواند استراتژی و طرز فکر حرکت را بر هر کسی معلوم سازد از این رو از بازگویی آنها پرهیز می شود) تحمیل عقاید موضوع بسیار شایعی است که در هر محفلی انواعی از آن را می توان یافت و زمانی اهمیت خود را نشان می دهد که افرادی با نیت از پیش تعیین شده ایی بر آن باشند که به جای استفاده از نظرات افراد دارای سواد علمی و کاربردی, آنان را مجبور به تبعیت از خود کنند.
     ترعیب: ترعیب از کم کاربردترین شیوه ها در گونشیسم است(جای بسی خوشحالی است که این گونه رفتار در حرکت ملی هیچ حامی ندارد). بدلیل اینکه روشنفکران آزربایجان در ایجاد شاکله های کلی حرکت ملی تمامی راههای منجر به خوشونت را مصدود کرده اند از این رو تا به حال خشونت خط قرمز تمامی فعالان حتی گونشیست ها بوده است. ولی بعضا گونشیست ها با تلقین اینکه اگر با آنها همکاری و هم سویی نشود به مثابه نوعی کم کاری و یا بی تفاوتی به حرکت ملی تلقی می شود, افراد مذکور را دچار ترس و تغییر جهت می کند. و در پاره ایی موارد افراد از اینکه خائن و یا جاسوس شناخته شوند در مقابل گونشیست ها سکوت اختیار کرده و فقط تماشاگر جریانات می شوند.
راهکار:
قبول اینکه در هر جریانی می توان شاهد بد اخلاقی بود چیز بسیار عجیبی نمی نماید، فلذا حرکت ملی-دموکراتیک آزربایجان جنوبی هم می تواند به این نوع بیماری ها دچار شود. عقل سلیم به جای مقاومت در برابر این موضوع به دنبال شناخت هرچه بهتر و مقابله با آن می گردد. گونشیسم را می توان نه به عنوان خود بداخلاقی بلکه به عنوان هشدار و آژیر خطری بر شروع و گسترش بداخلاقی در نظر گرفت. این خود, بد اخلاقی بزرگی است که هر کسی را به عنوان خائن و مضر حرکت قلمداد کرد ولی آنچه که واضح است تهدیدی است که گونشیست ها متوجه حرکت ملی کرده اند. بایستی با مسائل به صورت منطقی برخورد کرده و دانست که قضاوت های بی جا و یا قبل از وقوع واقعه, کاشتن تخم بی اعتمادی درون متن حرکت است. افشای اطلاعات غیر ضروری و شخصی در هر محفلی ناپسند بوده و نوعی کمک به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی قلمداد می شود. افرادی که دوست دارند از هر مطلبی مطلع شوند و همیشه به هر فعالیتی سرک می کشند افراد بسیار خطرناکی هستند که شاهد سوء استفاده دستگاههای اطلاعاتی از این افراد بوده ایم (باز هم از ارائه مصداق خودداری می شود). افشای اطلاعات و یا جمع آوری اطلاعات غیر لازم برای افراد و حرکت ملی تبدیل به تهدید شده و در نهایت به حرکت لطمات جبران ناپذیری را وارد می کند. به هنگام معرفی افراد لزومی ندارد تمامی اطلاعات فرد و سابقه فعالیت آنها مورد بازگویی قرار گیرد. هنگام مواجهه با هر نوع بداخلاقی از ناحیه هر کسی تذکر لسانی بهترین راه برای مقابله با افراد حاشیه ساز است. در مواردی که فرد و یا افراد مشخص به بداخلاقی های خود خاتمه ندهند می توان با فاصله گرفتن از آنان و به انزوا کشاندنشان آنان را به اینکه در حرکت ملی بداخلاقی برتابیده نمی شود متوجه کرد. تشکلها و افراد با نفوذ در حرکت ملی در گفته های خود از لزوم مقابله با بداخلاقی ها سخن رانده اند ولی تا به حال حرکت مثبتی در این باره از آنان شاهد نبوده ایم که به صورت عملی این موضوع را در دستور کار خود قرار دهند. از تمامی افراد درگیر در حرکت ملی و به ویژه تشکلهای منسجم انتظار آن می رود که مقابله با بد اخلاقی را از درون تشکیلات خود شروع کرده و در کنش-واکنش های خود آن را در اولویت قرار دهند.
در آخر از همه دوستان متفکرم که با ارائه مثالها و تحلیل هایشان مرا در طبقه بندی و شناسایی رفتارهای گونشیست ها کمک کردند تشکر می کنم.
حسن لاوی
تبریز-تابستان92
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn