اوخو تار، سنی کیم انوتار (تار از گذشته تا حال)- حامد لطفی

مقدمه: در زمانهای بسیار دور جنگ و کشورگشایی مقدمه ایی لازم بر پیشرفت محسوب می شد. در طول تاریخ جنگ ها چه صدمات جبران ناپذیری را بر پیکره بشریت نزده است. زمانی بشر از جهالت به هر سو لشکر می کشید و از خوردن خون آرام نمی گرفت، گویی حدیث آب دریا و مسافری تشنه بود، آنقدر سرمست می شد تا هلاک می شد. چه امپراطوریی هایی که از سر ظلم نابود نشدند. جمله مشهور ناپلون “به سر نیزه می توان تکیه کرد ولی روی آن نمی توان نشست” و حدیثی از امیر مومنان علی (ع) “مُلک، به کفر پاید وُ به ظلم نپاید” را تمام ظالمان از سر شک امتحان کردند و نتیجه اش را … . ولی با پیشرفت علم و فرهنگ، بشر هنوز هم سر از این خیره سری و لجاجت بر نداشته است. منطقه خاورمیانه یکی از مسکن های اولیه بشر در آتش لجاجت و تعصبات خانه مان سوزی در حال احتضار است! کوهستان هایی که زمانی سرپناه بنیانگذاران تمدن بود امروزه دخمه ایی برای گروه های تروریستی شده که با عداوتی بی مثال دست در قبضه مرگ دارند.

1064105_274934199315247_792970258_o

ولی با این تفاسیر انسان امروزی راههای دیگری هم برای دوری از اشتباهات گذشته در پیش گرفته است. در جای جای جهان گروهای طرفدار محیط زیست دست به کار شده اند تا جلوی عده ایی فرصت طلب را در نابودی اولین و آخرین مهد انسان بگیرند. رودها، دریاچه ها و جنگلها و دشتها دیگر نه فقط مسکن جانوران و گیاهان بلکه امید فردای انسانها شده است. تظاهرات ضد جنگ هر چند صدای ضعیفی در مقابل صدای بمباران هوایی و موشکهای خوشه ایی و فسفری است ولی می تواند گوشه ایی از صدای مظلومان را به گوش جهانیان برساند. بشر امروزه در مقابل آسیمیلاسیون (همگون سازی) فرهنگی ساکت نمانده و آن را گونه ایی دیگر از استعمار می داند.
امروزه سازمانهای بین المللی برای جلوگیری از شعله ور شدن جنگ، مردم جهان را متوجه مسائل فرهنگی کرده و آنان را در مسابقه ایی صلح آمیز و منفعت بخش در کنار همدیگر جمع کرده اند. امروزه فرهنگ دیگر چیزی شخصی نیست بلکه گوشه ایی از گنجینه معنوی بشریت محسوب می شود و تمام انسانها در آن شریک و سهیم هستند. دیگر زمان آن نیست که با دلایلی کودکانه دیگر فرهنگ ها را به حقارت بنگریم و عقده های شخصیمان را با تحقیر دیگران التیام بخشیم. امروز مرزهای سیاسی در حال پاک شدن هستند و شهروندی مفهوم خود را از دست داده و می توان با تابعیت یک کشور ده ها کشور را پشت سر گذاشت. دیگر زمان نژاد برتر، نژاد پاک، زبان برتر و یا زبان شیرین گذشته و هیچ راهی برای برگشت به گذشته وجود ندارد، مگر توهم!
سازمان یونسکو برای تشویق عموم مردم جهان، مخصوصا دولت ها به کنار گذاشتن کینه ها و سرلوحه قرار دادن کارهای بشردوستانه، در حال ثبت اماکن تاریخی، موضوعات فرهنگی، جشنها … و معرفی آنان به جهانیان به عنوان گنجینه های فرهنگی و معنوی است. سالها قبل موسیقی ردیفی به نام ایران ثبت جهانی شد. کشور ترکیه هم با سرمایه گذاری های شایسته ایی در معرفی مولانا و افکار و اندیشه های او موفق به ثبت آن شد. جای بسی خوشحالی دارد که کشور جمهوری آذربایجان هم از این قافله عقب نمانده و با تلاشهایی بسیاری در ملی کردن تار و معرفی آن به جهانیان توانست این گنجینه را به ثبت جهانی برساند.
در سایتها و وبلاگها دور باطلی از صحبتهای مغایر با اهداف سازمان یونسکو در جریان است که نه تنها باعث دلگرمی فعالان فرهنگی نشده بلکه نشان از نگرشی متعصبانه دارد و باز دعوای “این مال من است، آن مال من است!” بلند شده است. استاد حسین علیزاده یکی از اساتید مسلم موسیقی شرقی و ایرانی و نوازنده زبردست تار هستند. آهنگسازی های بیشمار ایشان نشان از درجه علمی و حس موسیقایی ایشان است. استاد علیزاده در مصاحبه ایی بسیاری از نکات ظریف و زیبای اهداف سازمان یونسکو را بر ما روشن کرد و درجه اختلاف دو دیدگاه را. دوستان بسیاری در سایتهای رسمی و خبری پیشنهاد داده اند از سازمان یونسکو و کشور آذربایجان شکایت شود! ولی بر خلاف ایشان استاد علیزاده نه تنها از این کار سازمان یونسکو و جمهوری آذربایجان دلخور نشده بلکه تشکر هم کرده اند که با تحمل زحمت های بسیار (نزدیک به ۱۰۰ سال فعالیت موسیقیدانان برای ارتقاء قابلیتهای تار) موفق به ثبت تار در فهرست آثار فرهنگی جهانی شده اند. لازم به ذکر است که به دلیل کمی بودجه سازمان یونسکو و کثرت آثار معرفی شده برای ثبت جهانی سالها طول می کشد که در زمینه موسیقی اثری ثبت شود.
استاد حسین علیزاده که خود زمانی در سازمان یونسکو فعالیت کرده نیت سازمان را نه در تقسیم بندی گنجینه ها به نام افراد و کشورها بلکه ارج نهادن به فعالیت های مسئولین فرهنگی کشورها در شناسایی فرهنگ خود به جهانیان دانسته است. ایشان این مسئله را با ذکر مثالی این چنین توضیح داده اند: همانگونه که ثبت موسیقی ردیفی توسط ایران دلیلی بر نداشتن سهم دیگران در موسیقی ردیفی نیست بلکه ثبت این اثر به نام ایران در نتیجه آماده کردن پکیج کامل و معرفی آن به سازمان یونسکو در جهت شناساندن آن به جهانیان است. و تقریبا همه می دانند که موسیقی ردیفی در گستره بزرگی متشکل از بیش از ۱۰ کشور در شرق مورد استفاده قرار گرفته و هنوز هم می گیرد.
در زیر اطلاعات مختصری از تار برای دوستان می آوریم تا هم دلیل انتخاب تار از طرف آذربایجان برای ثبت در فهرست آثار جهانی آشکار شود و هم بی دلیل نبودن ثبت آن به عنوان میراث فرهنگی آذربایجان.
ریشه یابی کلمه تار
کلمه تار در هر دو زبان فارسی و ترکی به معنی رشته و باریکه ایی از چیزی کاربرد داشته و دارد. آلت موسیقی تار اسمش را از رشته هایی که صدا را ایجاد می کنند گرفته است. در مورد اینکه کلمه تار در کدام زبان به وجود آمده و از آنجا به دیگر زبانها رخنه کرده سندی در دست نیست ولی با توجه به اصول اتیمولوژیک می توان به حقیقت مطلب نزدیک شد. کلمه تار در فارسی صورت فعلی نداشته و فقط در کنار کلماتی دیگر در ترکیبها شرکت می کند ولی با نگاهی به زبان ترکی می توان صورت های گرامری و معنایی مختلفی را پیدا کرد که هم خانواده با این کلمه هستند.
کلمه تار در زبان ترکی به دو معنی ۱٫رشته (تئل_ فرش صنعتینده عمودی بویلوقلارا تار دئیرلر ) و ۲٫ سیاه و ناواضح(کلمه تاریک فارسی: تار+ایق=تاریق/تاریک) ( گوندوزوم تار اولدو/روزم سیاه شد- گوزلریم تار گورور/ چشمانم ناواضح می بیند) کاربرد داشته و جزو لغات مستعمل و پرکاربرد می باشد. در برخی از آلات موسیقی به دلیل وجود رشته هایی برای تولید صدا از معنای اول استفاده می شود. تار در صورت فعلی خود (تارماق/تاراماق- دارماق/داراماق)۱ به معنای رشته رشته کردن می آید. در بایاتی مشهور (عزیزیم آچ تئلینی دارا/ گل باغدا تئلینی دارا- بولبولی گولدن اوتور/ چکدیلر باغدا دارا) کاربرد آن را در معنی رشته رشته کردن که در مورد موی سر به معنای شانه کردن است می بینیم، چون در هنگام شانه کردن موها از حالت اغتشاش در آمده و رشته رشته و منظم می شوند.در ترکی کلمه شانه (تاراق- داراق) از همان تار گرفته شده است، یعنی وسیله ایی که رشته رشته می کند.
۱- در ترکی حروف “د” و “ت” به جای هم به کار برده می شوند (لذیذ: دادلی/تاتلی. سنگ: داش/تاش، پایتخت ازبکستان “تاشکند” و” داش حوض” یکی از شهر های ترکمنستان.
کلمه تار حتی در معنی های منفی هم کاربرد وسیعی داشته و دارد. در کلمه تاراج ، تارماق ، تارماداغین/دارماداغین و تارتماق/دارتماق به حالت منفی رشته رشته کردن نظر شده است یعنی تکه تکه کردن ،خرد خرد کردن، از هم سوا کردن، پخش کردن، از بین بردن و … . از این کلمه در کشاورزی هم با استفاده از دو مفهوم رشته رشته کردن و پخش کردن کلماتی ایجاد شده است. از آنجایی که زمین زراعی همیشه شخم زده می شود و از دور به صورت خطوطی موازی به نظر می رسد و به شکل کانال کانال شده است کلمه تارلا(محل رشته رشته شده) برای زمین زراعی استنتاج شده. و از مفهوم پخش کردن لغت تاریماق (پخش کردن بذر) با کاربرد زراعت کردن استفاده می شود. در سومر اله زراعت تارخان/ تارهان نام داشته است. با استفاده از مفهوم بنیادین کلمه تار معانی نزدیک و گاها متضاد و منفی از آن استخراج شده که همه حیات خود را از یک ریشه گرفته اند؛ تاراش(تراش/ اصلاح صورت/ بریدن قطعات زائد/ از بین بردن ناصافی و …)تاران (مرز/ سرحد/ خط و رشته ایی میان دو چیز). به دلیل اختصار از آوردن تمام واژگان هم خانواده اجتناب می شود.
ریشه یابی ساز تار
تار یکی از مهمترین سازهای شرق است و به صورت متداول در گستره ایی از ارومچی(سین کیانگ چین) از شرق تا خاورمیانه در غرب و از شمال از قزاقستان تا به شبه جزیره عربستان در قرون و اعصار مختلف کاربرد داشته است. ما کلمه تار را در سازهای دیگری مانند (دوتار- سه تار- چهارتار) می بینیم که تفاوتها و شباهتهایی با آن را دارا می باشند. یکی از مشخصات ویژه تار دو کاسه ایی بودن آن است که در سازهای شرقی در قیچک و رود-Rud مشاهده می شود که از سازهای بسیار قدیمی هستند. کلمه تار در دو ساز دیگر که در کشور هندوستان و اسپانیا وجود دارد دیده می شود. سیتار سازی در هندوستان و گیتار سازی که در اسپانیا به وجود آمده است و نظریاتی از به وجود آمدن آن در شبه جزیره عرب که با حمله و کشورگشایی خلفای عرب، به اندلس رفته و به مرور زمان تغییر شکل داده است وجود دارد. و نظری دیگر از به وجود آمدن آن به وسیله گوک تورکها_ترکان آسمانی_ در شمال اروپا وجود دارد که کلمه گیتار را از ترکیب کلمات (گوک+تار=گوکتار/گیتار-gok+tar=goktar/guitar) می داند وحتی می توان به رابطه دو کاسه ایی(حالت ۸) بودن گیتار و تار توجه نمود!
اسناد متفاوت و نظریات متفاوتی در مورد محل و زمان به وجود آمدن آن وجود دارد. درویش علی در اثر خود «رساله موسیقی» زمان به وجود آمدن آن را قرن دهم هجری می داند. آقای علی نقی وزیری موسیقی شناس ایرانی منشاء تار را به ارسطو نسبت داده و فارابی را مشخص کننده پرده های آن می داند و در این باره انسیکلوپدیست ترک شمس الدین سامی بیگ و اوزیر حاجی بیگ اوف موسیقیدان آذربایجانی برای اثبات این مدعی شناخت کامل موسیقی یونانی و ترجمه کلیه آثار موسیقی سقراط به عربی را از طرف فارابی دلیل این مدعی میدانند ولی اکثر موسیقیدانان این نظر را قوی ندانسته و آن را محل بررسی می دانند. آقای روح الله خالقی از موسیقیدانان برجسته ایرانی در کتاب «سرگذشت موسیقی ایرانی» اختراع تار را به یک آذربایجانی به نام رضاالدین شیرازی نسبت می دهد و اسماعیل اف موسیقی شناس آذربایجانی در کتاب «اسلوب موسیقی خلق آذربایجان» با استناد به اثر اولیاء چلبی بنام «سیاحتنامه» سازنده آن را فردی به نام علی خان تبریزلی معرفی می کند. آقای خالقی نظر آقای علی نقی وزیری را در مورد رابطه تار با فارابی و ارسطو رد کرده و اشتباه مورخان از یکی دانستن تار و طنبور را عامل آن دانسته است.
در مورد به وجود آمدن تار دو نظریه قوی موجود است که یکی متعلق به آقای خالقی و دیگری متعلق به Ella Zonis استاد دانشگاه هاروارد است. آقای خالقی می فرمایند : امکان دارد به گذشته این آلت موسیقی از روی اسناد دست نویس قدیمی موجود در قفقاز که خود صاحب انواع مختلف تار است دسترسی پیدا شود. Ella Zonis ریشه تار را از قفقاز دانسته و شباهت آن با ساز قیچک را یاد آور می شود. علاوه بر موسیقی شناسان فوق موسیقیدان و نوازنده زبردست تار پروفسور Zhan Durigh فرانسوی در کتاب خود به نام «موسیقی ایران و تکامل آن» می گوید: تار از نظر هماهنگی سیم ها با رباب نزدیکی دارد و این آلت همیشه در قفقاز بوده است. تقریبا همه موسیقیدانان از به وجود آمدن تار در قفقاز۲ خبر می دهند.
۲- استفاده از کلمه قفقاز در چند قرن گذشته معادل کلمه آذربایجان در حال حاضر است. به دلیل آنکه ترکیب جمعیتی قفقاز در چند قرن گذشته با ترکیب جمعتی فعلی تفاوتی فاحش داشته و هنوز حزب داشناکسیونی نبوده که اعلان ایجاد کشوری به نام ارمنستان بزرگ بدهد و تمام ارمنیان ساکن در کشورهای متفاوت را به منطقه قفقاز بکشاند و قفقاز چهره ایی کاملا اسلامی و آذربایجانی داشت. روند کوچاندن اقوام متفاوت از جمله ارمنیان با سیاستهای حزب کمونیست تسریع شد و بعد از فروپاشی شوروی شاهد حمایت روسیه از ارمنستان در اشغال قره باغ بودیم که این نشان از حیات استالینیزم در کرملین است. داشناک های ارمنی امروزه برای ایجاد فتنه ایی دیگر در حال ایجاد شهرک های کرد نشین در منطقه قره باغ و ایجاد جنگ اتنیکی دیگر هستند تا در مصیبت های آن شریک دیگری هم داشته باشند.
به نظر می رسد که تار در محدوده زمانی قرن یازدهم تا شانزدم از رونق افتاده و به کنار رفته زیرا در آثار شاعران آن دوره با تار مواجه نمی شویم و حتی شاعر بزرگ آذربایجان حکیم ملا محمد فضولی شاعر قرن شانزدهم در «هفت جام» از تار و چنگ صحبت کرده و از فراموش شدن تار در زمانهای گذشته گلایه کرده و از اشاعه دوباره آن صحبت کرده است. سید عظیم شیروانی شاعر قرن نوزدهم آذربایجان می فرماید:
گوش قیل ای کی بیلیرسن اوزونی واقف کار آگه اول گور کی ندیر ناله نی نغمه تار
ترجمه :
گوش کن ای آنکه دانی خویش را واقف کار تا شوی آگه ز اسرار نی و نغمه تار
موزه تاریخی آذربایجان تاری را به نمایش عموم گذاشته که تاریخ و محل ساخته شدن آن را ۱۷۴۴ در شهر شوشا نشان می دهد و این نشانگر آن است که نه تنها در آن زمان تار در آذربایجان نواخته می شده بلکه استادکارهایی به کار ساخت آن مشغول بودند.
سازشناسی تار
تار در گروه سازهای مضرابی جای می گیرد و از نظر ساختمان، سیم ها و پرده بندی در قرنهای مختلف تغییرات زیادی داشته است. در مقاله ذیل ساختمان تار نوین(تار آذربایجانی) مورد بررسی قرار خواهد گرفت. تار از نظر ساختمان به سه قسمت بزگ تقسیم می شود ۱٫کله (اتاق_محل قرار گرفتن گوشیها) ۲٫ دسته (قؤل_محل بسته شدن پرده ها) ۳٫ کاسه ها ( چاناق_ بزرگ و کوچک). بر روی کاسه ها از پوست دل گاو برای تقویت صدا استفاده می شود. تار دارای دو خرک اصلی می باشد که سیم ها را نگه می دارند؛ خرک بزرگ بر روی پوست در پایینی ترین محل کاسه بزرگ قرار می گیرد و فشار سیمها را به پوست انتقال می دهد که موجب سفت و کشیده ماندن آن می شود تا در تقویت صدا مشکلی به وجود نیاید، خرک کوچک در بالاترین نقطه دسته و در محل پیوستن دسته به کله قرار دارد. دو خرک مخصوص در کنار شاه پرده «سل» و پرده «دو» سیم های زنگ(جینگنه-Aligout )را نگه می دارند. جنس کاسه تار از چوب درخت توت و دسته و اتاق از چوب درخت گردو است.سیمهای تار از طرف کاسه در سیم گیرها گره شده و بعد از قرار گرفتن در شکافهای ریز روی خرکها در داخل اتاق به دور میله گوشی ها بسته می شوند و عمل کوک کردن ساز به وسیله پیچاندن گوشی ها انجام می شود. تار دارای ۹ گوشی (آشیق) است که ۳ عدد آنها در سمت راست تار و ۶ عدد در سمت چپ تار قرار دارند. تار ۱۱ سیم دارد که ۶ تا از آنها سیمهای اصلی بوده و دو به دو کوک می شوند و ۵ سیم، سیمهای زنگ را تشکیل می دهند. دو سیم فولادی به سیم سفید(آغ سیم) نامیده می شوند و دو سیم مسی که به نام سیم زرد(ساری سیم) و دو سیم بعدی یکی از جنس سیمهای سفید و دومی معمولا از سیم فنری استفاده می شود به نام سیم کوک(کوک سیم) معروف هست. کوک سیم ها در تار دو-سل-دو است. کوک سیم سفید ثابت بوده ولی سیمهای زرد و کوک در موغامات متفاوت تغییر می یابند. کوک سیم کوک یک اکتاو بم تر از سیم سفید می باشد.کوک سیمهای زنگ بدین ترتیب است که یک سیم فنری که سیم باس خوانده می شود در موغامات تغییر کوک می دهد و ۴ سیم دیگر که کوک ثابت دارند دو به دو کوک می شوند؛ کوک دو سیم اول یک اکتاو زیرتر از سیم زرد سول کوک می شود و دو سیم بعدی یک اکتاو زیرتر از سیم سفید یعنی دو کوک می شود. تار دارای ۲۲ پرده بوده که چهار تا از اینها فقط در بعضی موغامات کاربرد داشته و نت نویسی نمی شوند. پرده بندی تار مطابق با پرده بندی موسیقی کلاسیک غربی است. صدای تار در گروه صدای متوسط متسوسوپرانو(Mezzo Soprano) طبقه بندی می شود و حدود ۲٫۵ اکتاو پهنای صدا دارد.کلید مورد استفاده در نت نویسی تار کلید متسو سوپرانو (دو خط دوم) است.
تار نوین
قرن نوزدهم یکی از مهمترین قرون برای کل بشریت است. شروع فعالیت هایی که کل چهره جهان را در قرن بعدی به کل تغییر خواهد داد! نفوذ فرهنگ و علم از غرب به سمت خاور و حاکمیت روسیه تزاری بر قفقاز موجبات یک اتفاق شگرف بود. مردم قفقاز که در حوزه فرهنگی شرق رشد و نمو یافته بودند بوسیله تزارها با فرهنگ غربی نیز آشنا شده و از ترکیب گذشته معنوی غنی و علم در حال گسترش غربی، پرچمدار جهشی بزرگ بودند. ظهور نوابغی همچون میرزا فتحعلی آخوندوف، سید عظیم شیروانی، خورشید بانو ناتوان، اوزئیر حاجی بیگ اوف نشان از این استعداد ذاتی بوده است. در این دوران در شهر کوچک شوشا_یکی از شهرهای قره باغ_ شاهد بزرگترین اجتماع شاعران، نویسندگان و موسیقیدانان هستیم. روزنامه کمونیست در ۸ آگوست ۱۹۴۵ تعداد شاعران و ادیبان را ۹۵ ، موسیقیدان۲۲ ، خواننده ۱۲ ،خطاط ۱۹ ، نقاش ۱۶ ، معمار ۱۸ ، ستاره شناس ۵ ، پزشک ۱۶ و معلم ۴۰ را ثبت کرده است. حضور این تعداد از دانشمندان و روشنفکران حتی در عصر حاضر هم برای شهری به کوچکی شوشا آمار بسیار دست نیافتنی به نظر می رسد. نقل مجالس ادبی و موسیقی شوشا حتی به اروپا هم رسیده بود، الحان خوش مغنیان شوشا دل از نویسندگانی همچون الکساند دوما ی فرانسوی هم برده بود( وی هنگام مسافرت وقتی از شوشا گذر می کرد با صدای خواننده ایی متوقف شده و آن را زیباترین الحان نامیده است). صدای خوانندگانی مانند جبار قاریاغدی اوغلو روح حساس شاعرانی همچون یلتسین روسی را نوازش داده و به حق که لقب “پیغمبر موسیقی شرق” بر تارک آن بزرگ خواهد درخشید. حتی در ایران هم این ضرب المثل معروف اهالی موسیقی است که می گوید : شوشادا بیر اوشاغی ویرسان موغاماتدا آغلار ( در شهر شوشا اگر کودکی را کتک بزنی در دستگاه گریه می کند) این شهرت نشانگر سطح موسیقی قره باغ و شوشا است.
با گسترش علمی و فرهنگی و اجتماعی و تاثیر آنان بر یکدیگر موسیقی ملی آذربایجان یعنی موغامات هم از این قافله مستثنی نبود و با ورود علم موسیقی، موغامات هم دچار تغییر شده و مستلزم آلات قویتر و منعطف تری بود. میرزا صادق جان اسد اوغلو این لزوم را درک کرده و شروع به کاری بزرگ کرد که چهره موسیقی ما را تغییر داد.
برای روشن شدن تغییرات به وجود آمده لازم است در ابتدا از مشکلات و موانعی که تار قدیمی(تار شیرازی/ایرانی) برای نوازنده ایجاد می کند اطلاعات مختصری داده شود. تار قدیمی به دلیل بزرگ بودن کاسه و سنگینی ساز حتما بایستی بر روی زانو نواخته شود که این مطلب خود از توانایی دست راست که وظیفه مضراب زنی بر سیمها را دارد می کاهد و در این وضعیت نوازنده قدرت استفاده از سیمهای بیشتر را ندارد و به این دلیل در تار شیرازی بیش از ۶ سیم رواج نیافته است. مشکل دیگر وجود یک شیب در قسمت کف کاسه است که اجازه نمی دهد ساز بر روی سینه قرار بگیرد و یک نقص دیگر وجود انحنای طولانی در قسمت سیم گیر تا محل مضراب زنی است که این هم مشکلی بر مشکلات مضراب زنی بر روی سینه می افزاید چون دست مجبور خواهد بود برای مضراب زدن فاصله بیشتری طی کند و تار از دست سر خواهد خورد. این دلایل سنگ بنای متوقف ماندن توسعه تار ایرانی است که برای هر تغییری در تار ایرانی بایستی اینها رفع می شد تا ساز آماده قبول امکانات و تغییرات می شد.
صادق خان اسد اوغلو با کوچک کردن کاسه و نازک کردن جداره کاسه و از بین بردن انحنای تکیه گاه مچ موجبات قرار گرفتن تار بر روی سینه را فراهم کرد و این شروع راه بزرگی بود که تار پیموده است. تغییر شکل کاسه و نازکتر شدن دیواره آن موجب تقویت صدای تار شد. با نواختن تار بر روی سینه تار دارای دو تکیه گاه شد یکی دست چپ که هم وظیفه نگه داشتن دسته و هم پرده گیری را داشت و دومین تکیه گاه که در تار قدیمی وجود نداشت همان دست راست مضراب زن است که با فشاردادن تار به سینه آن را بر روی سینه ثابت نگه می دارد( این کار برای هنرجویان تازه وارد زمان حدود ۳ ماهه به دنبال دارد تا عادت کنند.) این تکیه گاه تاثیر مستقیم و باورنکردنی بر تار و شیوه نواختن آن داشته است (محل دقیق این تکیه گاه دقیقا دو انگشت پایین تر از مفصل مچ دست راست است که درست بر لبه گوشه پایینی کاسه بزرگ می نشیند و موجب خم شدن کامل مچ بر روی کاسه و محل مضراب می شود.) در روش نواختن بر روی سینه نشیمنگاه ساز از روی پا بر روی سینه انتقال یافت و گودی کتف سمت راست وظیفه نگه داشتن کاسه را دارد. در شیوه نواختن روی پا حرکات بدن تار زن در نواختن تار خلل ایجاد می کند و لی در شیوه روی سینه تار کاملا منعطف به حرکات تار نواز است و هیچ محدودیتی برای او ایجاد نمی کند. در این شیوه تار و نوازنده کاملا با هم اجین شده و یک کالبد را تشکیل می دهند تارنواز در هنگام نواختن ارتعاشات صدا را از طریق کاسه که بر روی سینه قرار گرفته به صورت فیزیکی درک می کند. در بعضی جملات کلیدی نوازند تار را از روی سینه برداشته و کاسه را بالا برده، گویی تار را در آغوش گرفته است، در این حالت نوازنده سر را به کاسه چسبانده و هیجان بیشتری در الحان یافته و بر دیگران روایت می کند. رابطه بین تار و نوازنده در این شیوه بسیار عاطفی بوده و این حس بر آهنگ هم جاری شده و مستمع هم متاثر می شود.
بعد از نقل مکان تار از روی پا بر روی سینه چشمه هایی برای تعالی تار ظاهر شد. در این پوزیشن تار نواز به آسانی قادر بود مچ دست را بر روی سیمها حرکت دهد و قدرت نواختن افزایش یافته بود پس صادق جان سیمهای تار را از ۶ به ۱۸ رسانید. با افزایش سیمها فشار زیادی بر تار وارد می شد. به دلیل جای گرفتن خرک بزرگ بر روی پوست فشار ۱۸ سیم بر روی آن بیش از حد توان پوست بود و با کمترین اختلاف دما کوک سیم ها به هم می خورد( دما و رطوبت موجب انقباض و انبساط پوست شده و با شل شدن و سفت شدن پوست، خرک هم پایین و بالا می شد و کوک به هم می خورد و در ضمن دما خود موجب انبساط و انقباض سیم ها و تغییر کوک می شده) و تعداد زیاد سیم ها مشکل دیگری بر سر راه تار نوین فراهم آورد و آن خم شدن دسته و کمانی شدن آن بود. صادق جان قره باغلی برای فائق آمدن بر مشکل دوم از چوب کوچکی در اخل کاسه استفاده کرد که امتداد دسته تا اتصال به پشت سیمگیر در داخل کاسه بود. او برای تقویت صدا سیم ها را از حالت دو-دو به سه-سه تغییر داده بود ( در حالت اول سه سیم سفید- زرد-کوک جفت بودند که مجموعا ۶ تا می شدند.)که تعداد سیمهای اصلی به ۹ می رسید و در مجموع به ۱۸ ولی به دلیل تغییر دائم کوک آنها را به سیستم قبلی یعنی گروه های دو-دو بر گرداند و تعداد سیمها به ۱۳ کاهش یافت. در تار ۱۳ سیمه ۶ سیم برای سیمهای اصلی و ۷ سیم برای سیمهای زنگ در نظر گرفته شده بود که در حال حاضر از تار ۱۱ سیمه هم استفاده می شود. تفاوت تار ۱۳ سیمه با ۱۱ سیمه فقط در دو و سه گروه بودن سیمهای زنگ سول و دو است.
تار ۱۳ سیم (۲سیم سفید+۲سیم زرد+۲سیم کوک+۱سیم باس+۳سیم زنگ سول+۳ سیم زنگ دو=۱۳)
تار ۱۱ سیم (۲سیم سفید+۲سیم زرد+۲سیم کوک+۱سیم باس+۲سیم زنگ سول+۲ سیم زنگ دو=۱۱)
در تار نوین از مضراب ساخته شده از شاخ بز استفاده می شود و جنس گوشی ها از چوب درخت گلابی است.
تکنیک های تار
تار جزو سازهایی است که از تکنیکهای نواختن متنوعی برخوردار است که مجموع اینها را در هیچ سازی جز تار نمی توان یافت! در اینجا به بخشی از تکنیکهای مضراب زنی می پردازیم.
مظرابها:
۱٫مضراب بالا Π : مضراب از بالا به سیمها ضربه می زند.
۲٫مضراب پایینν : مضراب از پایین به سیمها ضربه می زند.
۳٫مضراب تریمول : مضراب ضربه هایی بسیار سریع و بدون انقطاع به شکل …ΠνΠν Πν Πν پایین-بالا … بر سیم ها می زند.
۴٫مضراب کوبی(دویمه مضراب) : مثل تریمول بوده لیکن همه مضراب ها از بالا زده می شوند …ΠΠΠΠ و مضراب پایین نداریم.
۵٫مضراب جفتی(قوشا مضراب) : مضرابها در گروه دوتایی و با مضراب بالا نواخته می شوند.
۶٫مضراب سنتوری : این نوع مضراب در گروه سه تایی تقسیم بندی می شود که خود سه حالت دارد: (νΠΠ) (Πνν) (ΠνΠ)
۷٫مضراب سریع (جلد مضراب) : این نوع مضراب در ترییول ها کاربرد دارد و به صورت …ΠνΠνΠν و یا …νΠνΠνΠ پشت سر هم زده می شود.
۸٫چهار مضراب : در این مضراب نت ها به گروه های چهارتایی تقسیم شده و در انواع ترکیبی و ساده مضرابهای پایین و بالا نواخته می شود.
بعضی دیگر از تکنیکهای تار :
۱٫انگشت لال(لال بارماق-Silent Finger) : در این شیوه بر سیم هیچ مضرابی زده نمی شود و انگشتان دست چپ هم عمل پرده گیری را انجام داده و هم با انگشت دیگر بر سیم ضربه ایی زده می شود که در بعضی موغامات کاربرد داشته و صدای ضعیف و حزن انگیزی را ایجاد می کند.
۲٫خوم : بعد از زدن مضراب بر سیم، تار با سرعت به عقب کشیده شده و یا کاسه تکان داده می شود که این کار باعث ایجاد صدایی بدیع و کشش و لرزش انعکاسات صدا می شود. (این جزو تکنیکهای ویژه تار نوین می باشد و در دیگر سازها نمونه ایی ندارد.)
۳٫کشیدن سیم (دارتما سیم) : در این شیوه هیچ مضرابی بر سیم نمی نشیند و مانند لال بارماق دست چپ با کشیدن سیم به سمت پایین و رها کردن آن موجب ایجاد صدا می شود.
۴٫ویبره : در این حالت از مضراب تریمول(ضربه های سریع بالا و پایین) به شکل آرامتر استفاده شده و در همان لحظه انگشتی که پرده را گرفته سیم را در جهت های پایین و بالا حرکت می دهد که صدایی بسیار حزن انگیز و غمناک تولید میشود.
۵٫لغزش انگشت : در این شیوه که معمولا در پایان قطعه های استفاده می شود نوازنده بدون زدن مضراب در حالی که تنین نت قبلی ادامه دارد و سیم در حال لرزش است انگشت را به پرده دیگری بدون برداشتن انگشت می لغزاند که این کار موجب تبدیل تنین قبلی به صدای جدید میشود در حالی که صدا در حال فید آوت ( کم شدن تدریجی صدا) قرار دارد.
بزرگان تار
افراد زیادی بر تار تاثیر گذاشته اند ولی خدمات صادق جان در توسعه تار و اوزئیر حاجی بیگ اوف در گسترش استفاده آن در ژانرهای مختلف موسیقی بیشترین سهم را در حیات چندین قرنی تار دارد. به زبان امروزی توسعه سخت افزاری تار را مدیون صادق جان در به روز کردن آن و توسعه نرم افزاری تار را مدیون تلاشهای شجاعانه اوزئیر حاجی بیگ اوف هستیم. اوزئیر حاجی بیگ اوف اولین اوپرای شرق را نوشت، او اولین کسی بود که موسیقی شرق را وارد موسیقی غرب کرد و در داخل اوپراها از موغامات و صنعت موسیقی آشیق استفاده کرد. اوورتور اوپرای کوروغلو(Overture Koroglu) که با همنوازی تارها و آلات ارکستر سمفونیک، اثری بدیع و خارق العاده از هنرمندی آلات و موسیقی شرق در کنار آلات و موسیقی غربی است، تحت تاثیر موسیقی آشیق بوده است. او و شاگردانش تار نوین را به بالاترین حددی رساندن که یک ساز می تواند برسد. از شاگردان او سعید رستم اوف کتاب آموزش تار(تار مکتبی) را به رشته تحریر در آورد که هنوز هم در آموزشگاههای موسیقی تبریز تدریس می شود. با به رشته تحریر در آوردن آثار بزرگی همچون کنسرت شماره ۱و۲ برای تار و ارکستر سمفونیک(Concerto for Tar) توسط حاجی خان محمداوف، پییس چهرگاه توسط آندره بابایف و کنسرت برای تار و سازهای ملی توسط سعید رستم اوف و … تار برای همیشه جاودانه شد و بخشی از میراث پر افتخار اجدادمان توانست خود را از امواج جهانی شدن نجات داده و به ساحل امن برساند.
حمایت از تار
اوخو تـــار، اوخو تـــار سنـی کیــم اونـوتـــار۳
در دوران شوروی سران حزب کمونیسم برای آسمیله(همگون سازی) کردن دیگر فرهنگها و ایجاد ملتی واحد که در آن ملت روس و فرهنگ روسی نماد و قله بسیار پر عظمت این جریان بود شروع به معرفی نمادها و فرهنگ های دیگران به عنوان میراثی کهنه و عقب مانده کردند. در این نسل کشی فرهنگی بعضا برای برخورد خشن تر از بسط دادن موضوعات فرهنگی به مسائل سیاسی هم دریغ نمی کردند. خنده دار به نظر می رسد که سران شوروی تار را نمادی از فئودالیزم و فرهنگ بورژووازی معرفی کردند و طرفداری از آن را دلیلی به پشت کردن به اهداف والای کمونیسم و قرار گرفتن در صف مخالفان انقلاب اکتبر می پنداشتند! با سابقه ایی که مسکو در سرکوب داشت معلوم بود تار را برای همیشه از صفحه روزگار محو خواهد کرد. تار از طرف مسکو ممنوع اعلام شد و کسی حق استفاده از آن را نداشت و کسانی که به حمایت از تار می پرداختند به ناسیونالیسم محکوم شده و با مجازات سنگینی روبرو می شدند. میکاییل مشفق ژورنالیست و شاعر جوان آذربایجانی شعری را در معرفی تار به عنوان خالق نغمات ماوراء سرود. جوانی پنجه در پنجه بزرگترین امپراطوری عصر خویش کرده و خواهان حفظ داشته های خود و ملتش بود. میکاییل آن فرشته برکت زخمه بر مردانگی زد و نغمه آزادی سر داد و لاله گون بر دار ظلم نقش رهایی۴ زد. نام شعر “اوخو تار-بخوان تار” بود و زیباترین شعر سروده شده برای یک آلت موسیقی است. خواننده مشهور آذربایجان اسلام رضایف و پروفسور شوکت علسکروف آن را به شکل زیبایی اجرا کرده اند که یادگاری از آن رشادتها و فداکاری ها است.
۳- بیتی از شهر میکاییل مشفق “بخوان تار بخوان تار کیست که تو را فراموش کند
۴- در زمان ممنوعیت استفاده از تار، میکاییل مشفق با سرودن شعر «اوخو تار» آن را دوباره بر سر زبانها انداخت و در نهایت به جرم ملی گرایی در اوج جوانی اعدام شد.
شهرت تار
نابرده رنـج گنـج میسـر نمی شود مـزد آن گـرفت جان برادر که کـار کـرد
سالها تلاش موسیقیدانان و موسیقی شناسان آذربایجان و تشکیل کنسرواتووار های مختلف و نوشتن قطعات بسیار برای تار، شهرت تار را به خارج از مرزها رسانید تا آنجایی که در زمان رهبری موسیقیدان بزرگ استاد فرهاد فخرالدینی بر ارکستر سمفونیک ملی ایران ایشان از استاد رامیز قلی اف برای همکاری دعوت کردند که منتج به اجرای قطعات بسیاری شد. صدای تار رامیز قلی اف این بار نه از باکو بلکه از تهران به گوش جهانیان می رسید(البته این کار استاد فرهاد فخرالدینی به مذاق دوستان دیگر خوش نیامده و بنابه اجبار استاد فخرالدینی جایگاه شان را به یک موسیقی دان ارمنی دادند تا رهبر کاروان موسیقی ارکستر سمفونیک باشد!) استاد رامیز قلی اف همکاریشان را با استاد فرهاد فخرالدینی در مجموعه سریال شهریار(ساخته کمال تبریزی) ادامه دادند و ما شاهد غنای فیلم با مضرابهای خارق العاده ایشان و تکنوازیشان بودیم.
تار آذربایجانی/ترکی/قفقازی یا تار ایرانی/شیرازی ؟
هرچند ما هیچ سند محکمی در دست نداریم که نشان بدهد این تار اولین بار در کجا به وجود آمده است ولی به کمک علوم متفاوت و دقت در فرهنگ ها و ملتهای مختلف می توان اسرار پنهان از نظر را آشکار کرد. با توجه به تفاسیر بالا تا حدودی مسئله روشن شده است. تار در هر جایی فقط با نام تار شناخته شده است و آوردن پسوندها فقط در جهت تعیین نوع آن می باشد. بعد از توسعه تار توسط صادق جان به دلیل آنکه عده ایی از همان تار قدیمی استفاده می کردند نام تار نوین را به تار صادق جان دادند. در ایران با آشنا شدن نوازندگان و موسیقیدانان با تار جدید به دلیل اینکه آنرا از تار قدیمی باز شناسند نام تار قفقازی و تار ترک به آن دادند؛ چون هنوز در سراسر آذربایجان از آن تار استفاده نمی شد و ما تصاویری از تارنوازان تبریز داریم که از تار قدیمی استفاده می کردند نام تار قفقاز بهترین نام برای آن بود ولی بعد از انقلاب بلشویک ۱۹۱۷ و اعلام استقلال جمهوری آذربایجان توسط محمد امین رسولزاده و لزوم حفاظت وصیانت از موسیقی ملی و در راس آن موغامات که تحت تلاشهای خستگی ناپذیر دانشمندانی همچون اوزئیر حاجی بیگ اوف انجام گرفت تار ساخته صادق جان به دلیل امکانات بی نظیر و قدرت استثنایی نه تنها در داخل آذربایجان بلکه در ایران هم رواج یافت و چون تار جدید همراه با توسعه موسیقی موغامات آذربایجان بود در میان آذربایجانی های هر دو سوی ارس جای تار قدیمی را گرفت و از آن به بعد نام تار قفقازی به تار آذربایجانی/آذری عوض شد. در مقابل برای تار قدیمی از نام تار ایرانی/فارسی/شیرازی استفاده شد. مثلا در حال حاضر وقتی هنر آموزان به آموزشگاههای موسیقی در تبریز مراجعه می کنند و خواستار ثبت نام در کلاسهای تار یا کمانچه می شوند از آنها سئوال میشود “تار آذربایجانی یا ایرانی؟” و در واقع تار یک اصل با دو واریانت است.
منابع :
۱- سلیمی، بهنام و محمدزاده صدیق، ستار؛ «نمایه»مخزن واژگان دیوان لغات الترک، نشر اختر، ۱۳۸۴٫
۲- کاشغری، محمودبن الحسین؛ دیوان لغات الترک، ترجمه حسین محمدحسین زاده صدیق، نشر اختر، ۱۳۸۴٫
۳- جعفرزاده، اسماعیل؛ «ارک سوزلوگو» آذربایجان تورکجه سی سوزلوگو، انتشارات احرار، ۱۳۸۹٫
۴- هادی، اسماعیل؛ «دیل دنیز» لغتنامه جامع اتیمولوژیک ترکی-فارسی، نشر اختر، ۱۳۸۶٫
۵- عبدالقاسم اوف، واقف؛ تار آذربایجانی، ترجمه بهروزدیبازر، موسسه انتشارات تلاش، ۱۳۷۲٫
۶- کمال پورتراب، مصطفی؛ تئوری موسیقی، نشر چشمه، ۱۳۷۷٫
حامد لطفی
تبریز-تابستان
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn