اوضاع سیاسی کردستان از تشکیل فرقهی دمکرات کردستان تا انقلاب ایران ــ ائلدار حاجی
- توضیحات
- منتشر شده در جمعه, 09 اسفند 1392 23:16
در پی رویدادهای اخیر منطقه و موج نوین فعالیت احزاب و گروههای تروریستی کردی، این بار تئوریهای تاریخی و جعلی که به قول خودشان تحت تاثیر سانسور رژیم شاهنشاهی و جمهوری اسلامی ایران نانوشته مانده است، مطرح میشود.
این بار گروهای تروریستی کردی حاضر در غرب آزربایجان، ادعای جمهوری کردستان!؟ که در سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۵به رهبری قاضی محمد شکل گرفته، سرفصل تئوریهای بچهگانهی خود قرار دادهاند. حکومتی که تمامی اراضی موسوم به کردستان آزاد، ناحیه ایران( استان کردستان، استان کرمانشاه و استان آزربایجان غربی ) را در بر میگرفته است.مقاله 1
اما این تئوری دارای خلاءهای بسیاری بوده و سوالاتی را در ذهن هر متفکری به وجود میآورد. اول اینکه چطور هیچ گونه اثری از این جمهوری به اصطلاح کردستان در دست نیست؟ دوم اینکه مگر آزربایجان و فرقهی دمکرات آن تحت سانسور و خط قرمز هر دو رژیم شاهنشاهی و جمهوری اسلامی نبود؟ پس چرا تمامی اسناد مربوط به این فرقه تماماً در دسترس است؟
میتوان جواب این سوالات را اینگونه عنوان کرد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و فاش شدن آثار مربوط به آن سالها و بالاخص فرقههای دمکرات آزربایجان و کردستان، نکتهی تاریکی از این سالها باقی نماند و تمامی مسائلی که مربوط به تشکیل و فروپاشی این دو حکومت بود افشا شد. اما در بین این اسناد، سندی که نشان دهد در آن برههی زمانی کشور، حکومت و یا بخشی با عنوان جمهوری کردستان تشکیل شده است وجود ندارد.
با مطالعهای اندک در تاریخ فرقهی دمکرات کردستان خواهیم دید که، قاضی محمد پس از سقوط دیکتاتوری اعظم رضاشاه، در پی بازشدن فضای سیاسی، نقشهای با عنوان “خریطه ی کردستان آزاد” تدوین کرده و طی بیانیهای این خریطه را کردستان آزاد نامید. این نقشه بخشهای شمال سوریه، جنوب ترکیه، شمال عراق و قسمتهایی از خاک ایران و آزربایجانغربی را شامل میشد. اما جمهوری کردستان حتی در بخشی از کردستان آزاد که مرکزیت آن در مهاباد و ایران بود نیز شکل نگرفت.
حقیقت امر این است که قاضی محمد در خلال سال های۱۳۲۴-۱۳۲۵ با تاسیس حزبی به نام حزب دمکرات کردستان در راس حکومت مهاباد قرار گرفت. حکومت خودمختاری که گسترهی حکمرانی و سیطیرهی نفوذش تنها به شهرهای مهاباد، بوکان و پیرانشهر محدود میگشت و از آن به عنوان دست نشاندهی فرقهی دمکرات آزربایجان و حکومت ملیاش یاد میشد. تبعیت قاضی محمد از فرقهی دمکرات و حکومت ملی آزربایجان در حدی بود که آن فرقه را رهبر فکری جمهوری مهاباد و مرحوم سید جعفر پبشهوری صدر فرقهی دمکرات و حکومت ملی آزربایجان را رهبر هر دو حزب و حکومت معرفی میکرد.
جمهوری مهاباد نیز همانند جمهوری آزربایجان سقوط کرد و حزب دمکرات کردستان نیز منحل گشت. و اعضا ان نیز قتلعام گشتند اما خریطهی کردستان آزاد توسط برخی از اعضای فرقه مانند عبدالرحمان قاسملو، غنی بلوریان، و گروه ملا مصطفی بارزانی که پس از سقوط حکومت قاضی محمد به عراق گریخته بودند حفظ گشت و امروز گروهکهای تروریستی از آن به عنوان سندی از حضور و برقراری حکومت تاریخی کردها در این مناطق استفاده میکنند و گاهگاهی نیز با تغییرات ناگهانی و پیشرویهای پی در پی این خریطه در پس ادعاهای تجاوز گرایانه مواجه میشویم.
تشکیل مجدد حزب دمکرات کردستان
جنگ دهقانی کردستان در سال ۱۳۴۸
دگرگونیهای اجتماعی حاصل از نوسازی سریع، حزب توده را تضعیف کرد. روند صنعتی شدن موجب شد تا حدود چهار میلیون دهقان که از صحنهی سیاسی دور مانده بودند به نیروی کار شهری بپیوندند. همچنین، گسترش سریع نظام آموزشی باعث شد فرزندان قشرهای مذهبی جامعه که در راس آن بازاریان قرار داشتند به جرگهی روشنفکران بپیوندند. در اوایل ۱۳۴۰ کارگران جوان و و روشنفکرانی که دیدگاه مثبتی به حزب توده داشتند، فرزندان خانوادههای چپگرا بودند بدین ترتیب رفته ـ رفته هواداران حزب توده به خانوادههایی با پیشینهی چپگرایانه محدود شد. این روند، زندگی سیاسی دههی ۱۳۵۰ را آشکارا تحت تاثیر قرار داد.
رهبری حزب توده در نتیجهی مرگ، پیری و ترک رهبران حزب تضعیف شد. رهبران با تجربهای مانند رضا روستا، عبدالصمد کام بخش و محمدرضا نوشین در خارج از کشور درگذشتند. گروهی نیز از جمله اردشیر آوانسیان، محمد بقراطی و محمد امیرخیزی بیمار و ناتوان شدند. شمار دیگری هم به ویژه بزرگ علوی و فریدون کشاورز، از سیاستهای حزبی کنار کشیدند. افزون بر اینها، خود حزب نیز به سه جناح اصلی منشعب شد. انشعاب اول در سال ۱۳۴۳ روی داد که گروه کوچکی از روشنفکران کرد حزب توده را ترک و حزب دمکرات کردستان را که پس از شکست سال ۱۳۲۵ هیچ گونه فعالیتی نداشت، احیا کردند این دمکراتهای کرد با برگزاری دومین گنگرهی حزب در اروپا، شعار “دموکراسی برای ایران، خودمختاری برای کردستان” را سردادند و خواستار مبارزهی مسلحانه برای برقراری جمهوری فدرالی همانند یوگسلاوی شدند. دلایل آنها این بود که ایران نیز مانند یوگسلاوی ملتهای مختلفی دارد. همچنین این کنگره، حزب دمکرات کردستان پیشین را به دلیل عدم تقسیم زمین بین دهقانان محکوم کرد و تلویحا از حزب توده به بهانهی کم اهمیت شمردن مسئلهی ملیت و خودداری از به راه انداختن مبارزهای مسلحانه بر ضد رژیم انتقاد کرد. دمکراتهای کرد، بلافاصله پس از کنگره تلاش کردند تا جنگ دهقانی در منطقهی اورمیه به راه اندازند، اما پس از سه سال درگیری متناوب، این گونه مبارزه را کنار گذاشته و به جذب دانشجویان کرد دانشگاههای اروپایی که شمارشان روز به روز بیشتر میشد، پرداختند. در این سه سال درگیری، ۵۳ دمکرات کرد کشته شدند که در این میان آنان ۳ مغازهدار، چهار روشنفکر تهرانی، پنج کارگر، هفت روحانی محلی و هجده دهقان، دامدار و ایلاتی وجود داشتند.
گروههای کرد، پس از انقلاب
الف.حزب دمکرات کردستان ایران
در پی وقوع انقلاب اسلامی، دو سازمان سیاسی بزرگ که پیش از انقلاب در کردستان ایران پدید آمده بودند زمینهی فعالیت گستردهای یافتند.
همانطور که در بخش قبلی ذکر شد فعالان و رهبران قدیمی حزب دمکرات کردستان ایران، اعضای جنبشی بودند که در نیمهی دههی ۱۳۲۰، همزمان با جریان فرقهی دمکرات آزربایجان، با یاری این فرقه جمهوری مهاباد را تاسیس کردند. در میان این افراد عبدالرحمان قاسملو و غنی بلوریان برجستهتر از بقیه بودند، بعدها به حزب توده پیوستند و پس از شکست حزب در سال ۱۳۳۲ یا به زندان افتاده و یا ترک وطن کردند. قاسملو تحصیل کردهی رشتهی اقتصاد در چکسلواکی بود که تحت تاثیر اصلاحات الکساندر دوبچک در چکسلواکی قرار داشت. او در سیاستهای حزبیاش مناسبات دوستانهی خود را هم با شوروی و هم با حزب توده حفظ میکرد. حزب دمکرات کردستان هیچگاه مدعی نشد که یک سازمان مارکسیستی- لنینیستی است، اما عضو بین الملل دوم سوسیالیست بود و پس از انقلاب به عنوان یک حزب سوسیال دمکرات با سیاستهای ملی گرایانه و شدیداً چپگرا وارد صحنه شد.
رهبران حزب دمکرات کردستان که از نخبگان شهری بودند که انتشار یک نشریهی رسمی به نام کردستان را آغاز کردند.آنان توانستند پس از انقلاب حزب را به صورت یک نهاد عامهپسند درآورده و پیشتاز مقاومت مسلحانه در برابر جمهوری اسلامی ایران باشند.
مناسبات حزب دمکرات کردستان و جمهوری اسلامی از همان ابتدا پر تنش بود: سیاست اصلی حزب دمکرات کردستان “دموکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان” بود و تمایل جمهوری اسلامی به تحکیم قدرت مرکزی متقابلاً انحصارطلبانه بود. حزب دمکرات کردستان از سال ۱۳۵۹ با انشعاب یک اقلیت مواجه شد و هفت عضو حزب به رهبری بلوریان حزب را ترک کردند و سیاست مصالحه با حکومت را که حزب توده مروج آن بود پذیرفتند.
ب. حزب زحمتکشان کردستان(کوموله)
دومین گروه کرد که درگیر مبارزهی مسلحانه در کردستان ایران شد سازمان انقلابی زحمت کشان کردستان نام داشت. این سازمان، که معمولا کوموله نامیده میشد منشاء خود را در شورش سال ۱۳۴۸ کردستان جستجو میکرد و مدعی بود بین سالهای ۱۳۴۸ و ۱۳۵۷ فعال بوده است، گرچه هیچ نشانه و مدرکی در مورد این ادعا وجود ندارد. این سازمان در بهمن ۱۳۵۷ فعال شد و هیچ نشانهای حاکی از این که در سقوط رژیم شاه نقشی داشته وجود ندارد. پس از انقلاب، این سازمان نیز مانند حزب دمکرات کردستان شروع به انتشار یک نشریهی رسمی به نام پیشرو کرد و با نیروهای جمهوری اسلامی در این منطقه درگیر شد. کوموله از همان ابتدا یک سازمان مائوئیستی بود که به وضوح از ضعف ایدئولوژی رنج میبرد و برای راهنمایی تئوریک به سازمانهای ایرانی غیر کرد نظیر پیکار متکی بود. با وجود اینکه کردستان یک منطقهی روستایی و کشاورزی بود کوموله خود را پیشاهنگ پرولتاریای کردستان ( نماینده قشر کارگری و مستضعف) مینامید و حزب دمکرات کردستان را نمایندهی بوژوازی ( تجددگرایی) به حساب میآورد. این سازمان در سال ۱۳۶۱ با تعدادی از گروهها و هستههای کوچک غیر کرد ایرانی متحد شد و حزب کمونیست ایران را به وجود آورد که نشریهای به نام کمونیست را منتشر میکرد. در میان این گروههای کوچک” اتحاد مبارزان کمونیست” شاخص بود که در عمل به جای پیکار راهنمای ایئولوژیک کوموله شد. برنامهریزی تشکیل حزب کمونیست ایران شبیه وحدت فرقهی دمکرات آزربایجان و حزب تودهی ایران در دههی سی بود. کوموله پایگاه تودهای و توان تشکیلاتی داشت و گروههای کوچکتر شالودهی تئوریک حزب جدید را مهیا میکردند. کوموله شاخهی حزب کمونیست ایران در کردستان شد و این در حالی بود که در کردستان نفوذ چندانی نداشت. کوموله رهبری جداگانه، سلسلهی فرماندهی و نشریهی خود را حفظ کرد و این حق را دریافت که مستقل از رهبری حزب جدید، تصمیم بگیرد.
رودررویی بین جمهوری اسلامی و چریکهای کرد، که معمولا “پیشمرگه” نامیده میشدند، طی سالهای ۱۳۵۸-۱۳۶۰ ادامه یافت و تنها گاهی وقفههای کوتاهی در آن پیش میآمد. پس از سال ۱۳۶۰ کردستان پناهگاهی شد برای گروههای سیاسی که مجبور به اختفا شده بودند. اما از سال ۱۳۶۱ که جمهوری اسلامی در جنگ با عراق دست بالا را گرفت، مناطق کرد نشین به کنترل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران درآمد. گروههای کرد مجبور شدند به داخل خاک عراق عقب بنشینند و در آن جا از حمایت دولت عراق برخوردار شدند و گهگاهی به داخل ایران شبیخون میزدند. مناسبات بین کوموله و حزب دمکرات کردستان در دههی شصت رو به وخامت گذاشت، چرا که هرکدام می کوشیدند بر جنبش کردستان اسطیلا پیدا کنند و در نتیجه چندین برخورد بین آنها روی داد. جنگهایی خونین که از طرف این احزاب جنگ اختلاف تئوریک نامیده شدند.