چرا عباس لسانی را رهبر حرکت ملی آذربایجان مینامم- امین موحدی
- توضیحات
- منتشر شده در یکشنبه, 18 اسفند 1392 22:17
رهبر را من تعیین نمیکنم،تو تعیین نمیکنی او تعیین نمیکند ،خود وی تعیین نمیکند ، من و تو بااو، میشویم افکار عمومی و این افکار عمومی هست که فردی را به عنوان پیشرو و رهبر میپذیرد وبه وی اعتماد میکند.
تعیین و انتخاب رهبر در پروسه يک مبارزه ،تنها انتخابات بدون رای گیری و صندوق رای ميباشد چرا که در هنگامه مبارزه ،نه فرصتی برای رای گیری وجود دارد و نه اساسا امکان بر گزاری یک انتخابات معمول ،بنابر این چنين انتخابي در حین مبارزه ،توسط افکار عمومی رقم خورده و به تدریج نتیجه آن روشن میشود .
درچنین نوع انتخابات غیرمعمول،تعیین واعلام نتیجه نهایی میتواند سالها به طول انجامد .
افراد و گروهها و جریانات یکی پس از دیگری میایند و بسیاری از آنها میروند و آنها که میمانند میبایست اعمال و رفتار و عملکردشان سالها مورد مطالعه افکار عمومی قرار گیرد تاازآن میان ،پایدارترین ،صادق ترین و سالمترین شخص یا جریان که توانسته باشد بیشترین مقبولیت و مشروعیت اجتماعی رااز آن خود سازد از سوی اجتماع ابتدا به عنوان طرفی قابل اعتنا برای مشورت آنگاه نظر وی به عنوان نظری قابل اعتماد برای عمل مورد توجه قرار گیرد.
چنین فردی بدون آنکه خود بخواهد تبدیل به سمبلی برای یک حرکت سیاسی شده و در نهایت اکثریت یک ملت ،مقبولیت وی را برای رهبری در قالب افکار عمومی میپذیرند و نام وی با آن حرکت سیاسی عجین میشود.
بیشتر رهبران بزرگ سیاسی نظیر ماندلا وگاندی در چنین پروسهای طولانی تبدیل به سمبل و رهبر شده اند و چنین نبوده است که این افراد از همان ابتدا بدون رقیب و تنها گزینههای رهبری معرفی شده و جامعه بدون مطالعه و بلافاصله مهر رهبری را به نام آنها زده باشد.
اینک حرکت ملی آذربایجان وارد مرحلهای شده که تکثر و تعدد اندیشهها و افراد و گروهها به حدی رسیده است که به لحاظ زمانی ،جامعه بیش از این نمیتواند منتظر ظهور چهرههای جدیدی باشد چرا که افزودن هر گزینه جدید و مطالعه بر روی آنها نیازمند يک بازه زمانی طولاني مدت ديگر میباشد لذا اکنون حرکت ملی آذربایجان در حال غربال دارائیهای خویش است تا بتواند آن گزینه قابل اعتماد و اعتنا واتکارا معرفی نماید .
البته منظور از غربال این نیست که کسی یا کسانی حذف شوند بلکه آنها نیز به عنوان سرمایههای حرکت ملی آذربایجان میبایست در جایگاه خویش و در خدمت حرکت قرار گیرندامالازم است در مقطع کنوني،حرکت ملی آذربایجان نقطه ثقل خود راباز بشناسد و با تعریفی مدرن از رهبری و با تکیه بر آن بتواند تعدد و تکثر را به شکلی متحد در خدمت اهداف سیاسی خود در آورد .
تعدد و تکثر اگر نتواند به شکلی منظم و هماهنگ در خدمت حرکت باشد آنگاه هر کدام از آنها تبدیل به چرخ دندهای خواهدشد که بر خلاف دیگری میچرخند که در اينصورت باید منتظر شکستن چرخهای حرکت ملی آذربایجان باشیم .
افراد و گروههای متعدد میتواند به عنوان چرخهای محرک چرخی عظیم باشند به نام حرکت ملی آذربایجان و در این میان، بودن مرکز ثقلی به نام رهبری امری است الزامی و اجتناب ناپذیر.
شاید عدهای بر این قضیه خرده بگیرند که "رهبری" نوعی فرد گرایی هست و حتا میتواند از سوی حاکمیت با خطر روبرو شده و با حذف آن نقطه ثقل، حرکت از بین برود اما ،اولا باید توجه نمود که از نظرفرهنگ سیاسی در منطقهای از جهان زندگی میکنیم که عنصری به نام رهبري همواره منشأ به ثمر رسیدن تمامی حرکتهای سیاسی بوده و نبود آن خلأيي ایجاد میکند که حتا حضور میلیونها نفر در مخالفت با حاکمیت نمیتواند آنرا پر کرده و حرکت را به ثمر نشانددر ثاني همین رهبر از میان عموم ملت جوشیده و معرفی میشود مضاف براينکه حاکمیت وقتی با حرکتی رو برو شود که دارای نظم و انضباط بوده و در راس آن عنصری به نام رهبری را ببیند آنگاه در رفتار خود مجبور به رعایت قواعد بازی خواهد شد و چنین حاکمیتی به خوبی میداند که حذف فیزیکی یک رهبر هرگزنمیتواند حرکتی سیاسی را متوقف نمايد بلکه اين خطامیتواند منجر به ظهور رهبرانی دیگر شود که شرایط سخت تری را بر حاکمیت تحمیل نمایند لذا با چنین بهانهای هرگز نباید منکر نیاز حرکت ملی آذربایجان به عنصر رهبری شد.لازم به توضيح است که در یک حرکت سیاسی همواره خطر حذف فیزیکی نخبگان آن حرکت وجود دارد و با پاک کردن صورت مسئله نمیتوان امیدوار بود که رفتار حاکمیت با نخبگان حرکت ملی آذربایجان با عدم انتخاب رهبری عوض شده و حاکميت با آنهامهربان شود .
پس ازاین مقدمه تقریباً بلند میخواهم به متنی کوتاه بپردازم ،متنی کوتاهتر از مقدمه.
با ذکر مجدد جملات ابتدایی خویش که"رهبر را من تعیین نمیکنم،تو تعیین نمیکنی او تعیین نمیکند ،خود وی تعیین نمیکند ، من و تو بااو، میشویم افکار عمومی واین افکار عمومی هست که فردی رابه عنوان پیشرو و رهبر میپذیردبه وی اعتمادمیکند."میخواهم شاید اولین نفری باشم که ميخواهد به عنوان یک عضو ساده در حرکت ملی آذربایجان نظرصريح خود را در مورد رهبری حرکت ملی آذربایجان عنوان نماید.
از دیدگاه من همان پایدارترین ،صادق ترین و سالمترین وقابل اعتماد ترين فرد برای رهبری حرکت ،کسی نیست جز عباس لسانی.
همانگونه که در آغاز سخن عنوان کردم کسی خود رارهبر انتخاب نمیکند و آقای عباس لسانی نیز با توجه به شناختی که از شخصیت والای وی دارم هرگز مایل نيستند که عنوان و لقبی به ایشان داده شود مضاف بر اینکه با محدودیتهای سیاسی فراوانی نیز مواجه هستند اما در هر حال فکر میکنم این حق من باشد که وقتی نام حرکت ملی آذربایجان را میشنوم،عباس لسانی را به یاد آورم و هر گاه نام عباس لسانی را ميشنوم ،حرکت ملی آذربایجان برای من تداعی شود .
رهبر من در حرکت ملی آذربایجان ،مردی هست بی ادعا و عاشق میهن اش آذربایجان ،مردی که سالها تحت فشار و زندان و شکنجه نه دست از اصول خود کشید و نه به تبلیغ خود پرداخت.
از دیدگاه من ،حرکت ملی آذربایجان به رهبریتی از جنس مردم نیاز دارد ،کسی که از میان آنها برخاسته باشد و در میان آنها بماند و با آنها زندگی کند ،شجاعت و پایمردی و محبوبیت و داشتن ریشه و پایگاه اجتماعی قدرتمند به همراه آگاهی سیاسی و اعتقادش به راهی که برگزیده برای این امر کافیست ،عباس لسانی رهبر و الگوی من در حرکت ملی آذربایجان است