روُشنفکران درجوامع دیکتاتورزده "

ما قبلاً در رابطه با روُشنفکران جوامع عقب مانده و دیکتاتور زده  بحثی را آغاز نموده بودیم :
و میدانستیم که این نوشته درست به یکی ازنکات حساس و مهم جامعه برخورد خواهد نمود و نیز توجه روُشنفکران آذربایجان جنوبی را هم جلب خواهد نمود که همانطورهم شد "درخواست های چندی دراین خصوص به حزب ما رسید که " حساس بودن موضوع را دربین علاقه مندان نشان میداد .  
طبیعی ایست که طرزتفکر روُشنفکران هر جامعه ای تأثیر مهمی درروند مسائل حال و آینده آن جامعه داشته و خواهد داشت ، لذا با نگاهی کوتاه به تاریخ پر فراز و نشیب یکصد سال گذشته ، چه درکشوری که امروز ایران نامیده میشود و یا سایر کشورهای دور و نزدیک ، ما شاهد رول تعیین کننده روُشنفکران را درساختاراینگونه جوامع گوناگون ، خصوصاً در زمینه های اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی اشکال مختلف و متفاوت از یکدیگر را به ما نشان میدهد . بطوریکه روشنفکران بعضی جوامع ، حتی توانسته اند با آگاه ساختن توده ها ساختار آن جامعه را دگرگون سازند ، با این توضیح مختصر میخواهیم به اصل مطلب پرداخته و نقش روشنفکران را در جوامعی که درآنها رژیم های توتالیتر و دیکتاتورحاکم است ، درحد امکان مطرح نمائیم
جامعه شناسان و معلمان روانشناسی کودک ازنظر تعلیم و تربیت ( PEDAGOGIK ) که اصل مهم ساختاری را درتفکرانسانها عموماً و درساختار تفکر روشنفکران خصوصاً روُل اصلی را بازی میکند در نظر میگیرند ، طبیعی ایست که قابلیت و استعداد هرانسانی نیزدراین اصول قابل بحث است
درجوامع عقب مانده ای مثل ایران ، نوع تعلیم و تربیت کودکان ازهمان دوران اولیه طفولیت رول بسیارمهم و تعیین کننده ای درسرنوشت و آینده کودکان ایفا میکند ، از یک طرف رفتارهای خشن درخانواده که ریشه اقتصادی دارد وازطرف دیگرتأثیر خشونت های جامعه و سیاستهای توأم بافشار و رفتارهای دیکتاتور مابانه ارگانهای رژیم حاکم بر جامعه بطور طبیعی انسانها را خشن و یا افسرده به بار میاورد که این درست خواسته دیکتاتورها میباشد ، برای نمونه ما نتیجه چنین تأثیراتی را در رفتارهای روشنفکران اینگونه جوامع ملاحظه مینمائیم ، این نوع روشنفکران نمیتوانند نظرو عقیدۀ خود را بطور آشکار و بدون ترس بیان نمایند .
زیرا چنین روشنفکرانی پرورش یافته همان جامعه دیکتاتورزده میباشند که در آن فقط و فقط زورگوئی حاکم میباشد ، ولی در جوامع پیشرفته اکثر خانواده ها با کودکان خود و ساختن شخصیت آنان سعی و کوشش خستگی ناپذیرمینمایند ، دیالوگ توأم با دلیل و منطق ازابتدای طفولیت درروح و روان کودک تأثیر گذار بوده و دردوران زندگی اش همان اصول آموخته اش و تعلیم و تربیتش شخصیت آینده او را تشکیل میدهد .
این مسئله ازخانواده گرفته تا مدرسه ، دانشگاه نهایتاً در گروهای علمی ، صنعتی ، فرهنگی ادامه می یابد ، چنین انسانی ازابتدا متدُ دیالوگ و شیوۀ دموکراتیک آن را فراگرفته و عمل مینماید .
تربیت نادرست درخانواده ، مثلاً : برتری پسرها نسبت به دخترها در خانواده درست یکی دیگر ازمشگلات تعلیم و تربیت کودک بوده و نتایج اسفناکی در ساختار بعدی کادرهای اجتماعی آینده که بسیارتعیین کننده میباشد عمل میکند ، برای نمونه حتی دادن هدیۀ به فرزندان دختراز قبیل عروسک بازی به دخترها ، ماشین و سایر اسباب بازیهای تکنیکی به پسرها یکی از بلاهای تبعیض گونه در جوامعه عقب مانده میباشد که امروز در اینگونه جوامعه نهادینه شده است  .
در جوامعه عقب مانده ای مانند عربستان سعودی که رانندگی را برای زنان ممنوع نموده ، و یا دیگر شیخ نشینهائی که زن را طبق قوانین اسلامی بشدّت تحقیر نموده و به آنها مانند اشیاء خانه مینگرند ، نتیجه اش جزعقب مانده گی فرهنگی و اجتماعی آن جامعه چیز دیگری نمیتواند باشد .
حال تصورکنید اگراین شیخ نشینهای عربی دارای منابع نفت و گاز نبوداند ؛ زندگی همین شیوخ چگونه میتوانست باشد ؟ بنابراین اگرهمین فاکتوراصلی بنیاد "خانواده" این چنینی را درجوامعه عقب مانده در نظر بگیریم ، آنگاه با روشنفکرانی مواجه خوهیم بود که پرازعقدۀ ودارای رفتارهای خشونت آمیز میباشند .
آموزشهای ابتدائی درمدارس و سپس در دانشگاها أگر با تلقین خرافات ، موهومات تبعیض ها و غیره توأم باشد ، همین موضوع اساس تفکرات آموزشی روُشنفکران همان جامعه را تشکیل میدهند و درنتیجه رژیمهائی مانند رژیمهای دیکتاتوری پهلویها  وسپس جانشین خلف آن جمهوری اسلامی نیز پدیدۀ طبیعی آن میباشند ، قدرتهای مسلط جهان نیزدرست از همین این فاکتور عقب مانده گی استفاده نموده ، سیستم های وابسته  قرون وسطائی را با شیوه های فریبکانه  به این نوع جوامع تحمیل مینمایند  .
چون تأثیرات خارجی درهرعنصری تعیین کننده نیست ، فقط می تواند تأثیر گذار باشد ،  اگر انسان ازکودکی بطورآزاد و بدون ترس و از نظر روانشناسی با کمترین عقده پرورش یافته باشد ، لاجرم مسائل خود و جامعه را هم میتواند بطور علمی و واقعی تجزیه و تحلیل نموده و حل نماید  .
در رژیمهای دیکتاتوری یک یا چند نفر خودکامه در مورد سرنوشت میلیونها انسان تصمیم میگیرند، این برعکس رژیمهای دموکراتیک و مترقی میباشد که درآنها امور اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی با همفکری و به صورت دیالوگ جمعی اتخاذ   تصمیم  میشود . اصولاً یکی از علل طولانی شدن عمر رژیمهای دیکتاتور به همین خاطر است که هرتصمیمی که دیکتاتوراتخاذ نماید ، بدون چون و چرا باید اجراء شود . بدینجهت است که درجوامع دیکتاتور زده اکثر روشنفکران اینگونه جوامع به دلیل همین فاکتور بالا نمیتوانند و یا نمیخواهند به صورت یک تیم ، یک تشکیلات ، یک حزب متحد شده و عمل کنند .
زیرا هر تشکیلاتی که دراینگونه جوامع تشکیل میشوند با اشتراک و تعیین انسانها ست روشنفکران اینگونه جوامع عقب مانده با مطالعه منابع علمی در مورد تربیت کودک ، روانشناسی ، فرهنگ ، اقتصاد  و نوع حکومتهای دموکراتیک پارلمانتاریستی میتوانند به مرور زمان مشگل خود و جامعه را حل نمایند . این بدان معنی ایست که روشنفکران  فقط  مطالعه نموده و هیچگونه فعالیت سیاسی ، علمی انجام ندهند ، بلکه با تکیه به آموخته های خود شیوه تحمل یکدیگر را درعمل اجراء نموده و متحدانه  مبارزاتشان  را برعلیه مانع اصلی اجتماعی که در درجه اوّل ، همان رژیم تروریستی  جمهوری اسلامی میباشد به کار گیرند ، اگردراین رابطه به مسئله آذربایجان جنوبی بر خورد انتقادی نمائیم  ودلیل عدم اتحاد گسترده تشکیلاتی را که نبود آن یکی ازعلل طولانی شدن عمرجمهوری اسلامی میباشد با حس مسئولیت برخورد نمائیم ، و با دیدن نتایج مثبت بعدی خواهیم دید قدمی درست برداشته ایم ، همچنین درحل مسائل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه ثمر بخش خواهد بوده  .
از آنجائی که انسانها دریک پروسه زمانی قابلیت تغییر و تکامل دارند ، لذا باید به دوستان روشنفکر و تلاشگرآذربایجان جنوبی نیز همین حق و فرصت داده شود تا آنها بتوانند مسائل و مشگلات اجتماعی را از طریق تشکیلات منسجم حل فصل نمایند .
فراموش نکنیم که برای رسیدن به یک جامعه مدنی و مترقی در مقطع زمانی کنونی ، فقط ازطریق متشکل شدن در تشکیلات سیاسی ، اجتماعی ، صنفی موفقیتمان امکان پذیر خواهد بود ، به امید آن روز.
                فریدون پرویزنیا ـ  زنده باد آذربایجان ـ 1 / 4 / 2014  
                     
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn