مسوليت زشتى فاشيسم؟- قهرمان قنبرى

با فاشيسم در نبرديم
اين تحقير شرم اور تمام مردان راستين
گرسنگى سوغات انهاست
و جاه طلبى شان هم
ما حق زيستن
انها هنر دروغ پردازى
ما عدالت اجتماعى
و انها درهاى اينده را بسته نگه داشته اند
خوزه انريكو شاعر شيليايى
qeramanدر صورتيكه اين مهاجران(توركهاى اذربايجان )به سرزمين اذرابادگان ايران،از خود فرهنگ همزيستى مسالمت اميز و فروتنى در مقابل تاريخ و ملت ايران از خود نشان دهند و براى امنيت ملى شهروندان ايرانى و تماميت ارضى ايران و تأمين منافع ملى از جان خود مايه بگذارند،اين شانس و اجازه به انها داده خواهد شد كه با جمع اورى همه همتباران خود از سراسر جغرافياى ايران در دو استان اردبيل و اذربايجان شرقى سكونت كنند،وهما نطور كه قبلا پيشنهاد شده است جدايى انها از ايران راه حلى منطقى و پايدار و به سود طرفين و از همه مهمتر به نفع جايگزينى دمكراسى و پياده كردن يكسان سازى حقوقى در كشور خواهد بود.
ناصر كرمى -مقاله منتشر شده در سايت ايران گلوبال
اين اقا (رضا براهنى)به قول خودش هفتادتا كتاب نوشته همش به زبان فارس،حتى يك كتاب به زبان اذرى ننوشته،و بعد مى خواد زبان فارسى را تغيير بده.اون هم با مغلطه،يكباربهش گفتم اقا:هشتصد سال پيش وقتى شماها به ايران حمله كرديد،زبان ما فارسى بود يادت نيست؟يكى نيست با لقد بزنه تو دهنش.
عباس معروفى-نويسنده.
ورزشگاه ازادى ٦٠ هزار طرفدار نفر تورك،،، عرعرت كو؟
از نمايشگاه نقاشى ايوان كبير در دفتر روزنامه ناسيوناليست كه اول ژويىه ١٩٢٣ افتتاح مى شود بازديد كنيد،ورود براى همگان ازاد است،كليه شهروندان نيكوى رومانى بايد از اين نمايشگاه بازديد كنند و خاخام هاى مبتلا به صرع،صحنه هايى جنايى از تلمود و انواع جهود را ببينند.توجه! ورود يه براى سگها و جهودها يك ليه (واحد پول رومانى در سال ١٩٢٣)
دونالد بلاكسهام در كتاب نسل كشى يك راه حل نهايى مى گويد،تفسيرها مفروض مى دارد كه نازيها نسل كشى يهوديان را برنامه ريزى كرده اند در حالى كه بايد توضيح داد اصلا چطور چنين برنامه اى به اذهان ظهور كرده است؟ او ادامه مى دهد اعتقاد بر اين بود كه يهودى ستيزى در اروپا قبل از جنگ جهانى دوم مختص گروه کوچكى از دينداران مسيحى و راست افراطى بود،ولى تبليغات همين گروهاى کوچك، ازادانه و براحتى تحمل مى شد و اعتراضى را از جانب شخصيتهاى سياسى و فرهنگى بر نمى انگيخت و بعضا حتى مورد احترام جامعه بود.
هانا ارنت در باب مسوليت شخصى (در گزارش از محاكمه ايشمن از افراد دخيل در نسل كشى يهوديان)مى نويسد،انچه در اموزش اوليه و غير تىوريك ما در باب اخلاقيات اهميت داشت هرگز رفتار مجرم واقعى نبود،زيرا در ان زمان هر كس كه عقلش سر جايش بود نمى توانست از يك مجرم انتظارى جز بدترين كردار داشته باشد،كما اينكه با انكه رفتار وحشيانه اعضاى گروه ضربت در اردوگاههاى كار اجبارى و شكنجه گاههاى پليس مخفى به خشم مان اورد اما از لحاظ اخلاقى پريشانمان نكرد،به راستى هم عجيب بود اگر سخنرانى سردمداران نازى بر مسند قدرت كه سالها بود همه از عقايدشان خبر داشتند موجب انزجار اخلاقى ما مى شد،در ان زمان رژيم جديد برايمان چيزى جز يك مشكل بسيار پيچيده نبود،كه يكى از وجوه ان رخنه تبهكارى در عرصه سياسى بود.او اعتقاد دارد انچه پريشانمان كرد هماهنگ شدن اكثريت بزرگى از شخصيت هاى سرشناس از تمامى قشر و تمامى شاخه هاى فرهنگى بود،انان به سهولت باور نكردنى توانستند رابطه خود را با دوستان قديمى را بگسلند،و از انها دورى گزينند،خلاصه انچه ما را ناراحت كرد نه رفتار دشمنان كه رفتار دوستانمان بود.
امروز مسله اصلى اين نيست كه تورك ستيزى يكى از اجزاى اصلى حكومت جمهورى اسلامى است،اگر مسله اين بود بنا به گزاره هانا ارنت اين فقط يك مشكل سياسى بود،ولى مسله وقتى بالاتر از اين است يا بقول ارنت وقتى از نظر اخلاقى پريشانمان مى كند نه رفتار جمهورى اسلامى و مبلغانش(از يك سيستم ديكتاتورى انتظارى بيش از ان نيست) بلكه سكوت سيل عظيمى از روشنفكران مرکزگرا در مقابل توهين و تحقير اشكار عليه توركها مى باشد،يا بنا به ادعاى صادق زيبا كلام جلوگيرى از تصويب مسله خلقهاى غير فارس بعنوان تحقيق در دانشگاه ها ،و يا همراهى سيل عظيمى از مخالفين با حاكميت در مواجهه با حقوق اوليه خلقهاى غير فارس،كه با ادعاى دموكراسى و حقوق بشر با جمهورى اسلامى مبارزه مى كنند،و اين مدعيان دمكراسى و حقوق بشر در مواجهه با حقوق اوليه زبانى خلقهاى غير فارس بعضا از حكومت ستمگر اسلامى ،جابرتر هستند،و حتى بعضى وقتها حكومت را سرزنش مى كنند كه نمى تواند تجزيه طلب ها را سركوب كند و انها اگر حكومت را بدست گيرند بنحو احسن سركوب مى كنند.
ارنت اصلى ترين دليل وقوع هلوكاست را از كار افتادن قوه داورى انسانها مى داند،انسانهايى كه نمى توانند درد و رنج قربانى را در ذهن خود تصور كنند،امروز عباس معروفى نمى تواند درد و رنجى كه رضا براهنى را بعد از هفتاد سال هنوز مى ازارد را متصور شود،يا درد و رنجى كه مرتضى مجد فر (بعد از نوشتن پنجاه جلد كتاب در باب تدريس و اموزش كودكان اين سرزمين به زبان فارسى) را كه مى گويد بعد از نوشتن ٥٠ كتاب فارسى،وقتى به زبان مادرى كتابى مى نويسم،تازه مشكلات شروع مى شود،همه به نوعى حالى ام مى كنند كه اگر مى خواهى شهروند درجه يك باقى بمانى و به مقام شهروند درجه دو يا سه تنزل پيدا نكنى به فارسى نوشتن ادامه بده،توركى ننويس!
درد و رنجى كه بخاطر تورك بودنت يا غير فارس بودنت،گاهى از زبان خاتمى ،گاهى از ورزشگاه صد هزار نفرى ،،،، مى شنوى براى روشنفكران مركزگرا طبيعى است،چون كه انها عاجز از درك درد و رنج ما هستند.
قهرمان قنبرى
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn