توهم استان موکریان!-سلیمانزاده (کارشناس ارشد مسایل سیاسی)
- توضیحات
- منتشر شده در پنج شنبه, 19 دی 1392 01:27
«عثمان احمدی» نماینده مردم مهاباد، روز یکشنبه (۱۵/۱۰/۹۲) در نطق میان دستور خود در جلسه علنی مجلس گفت: « در زمینه اعتقاد و همدلی و دوری از تفرقه، مردم حوزه انتخابیه]مهاباد[مصداق بصیرت مورد اشاره رهبری بوده و در تمامی آزمونهای منطقه سربلند بیرون آمدند. وحدت اسلامی یکی از ارکان حکومت اسلامی است؛ در حالی که تمامی منطقه در آتش فتنه استعمار میسوزد به لطف رهبری و مردم ایران اسلامی به الگویی از همدلی و وفاق تبدیل شده است.» نماینده مردم مهاباد در مجلس همچنین از وزیر کشور خواست با توجه به مصاحبههای اخیرش مبنی بر اضافه کردن ۱۰ استان به استانهای کشور، استان «کردستان شمالی» با مرکزیت مهاباد را نیز لحاظ نماید.
طرح تشکیل استان «کردستان شمالی» یا «موکریان» برای اولین بار توسط «احمد طه» نماینده دوره چهارم بوکان در مجلس مطرح شد. برای بار دوم «محمدقسیم عثمانی» نماینده دوره هشتم بوکان در سال ۸۸ این موضوع را مطرح نمود و پیشنهاد تشکیل استانی جدید به نام کردستان شمالی یا درصورت امکان موکریان با مرکزیت شهر بوکان را داد. این بار نیز عثمان احمدی خواستار تشکیل استان کردستان شمالی یا موکریان با مرکزیت مهاباد شده است. در این خصوص باید این نمایندگان، مردم و برخی مسئولان و نهادها به نکات زیر توجه داشته باشند:
۱- موکریان (مکریان) نامی است که برخی از کردها مدعی هستند در گذشته به منطقه یا ایالتی گفته میشد که شامل شهرهایجنوب استان آذربایجان غربی (اشنویه، بوکان، پیرانشهر، سردشت، سقز، شاهیندژ، مهاباد، میاندوآب، نقده) بوده است. از این رو، چندی است که واژه «موکریان» در شهرهای کردنشین از جمله بوکان و مهاباد زیاد به گوش میرسد. «آژانس خبری موکریان»، «کانون ریاضیات موکریان»، «موسسه حقوقی نسل قلم جوان مکریان»، «مؤسسه فرهنگی و هنری ادبی مکریان»، «شرکت ایمن نوین مکریان» نمونههایی از این دست میباشند.
۲
مناطقی که گروهای تروریستی از آن به نام مکریان یاد می کردند و چند روز اخیر نام کردستان شمالی را برای آن برگزیده اند
مناطقی که گروهای تروریستی از آن به نام مکریان یاد می کردند و چند روز اخیر نام کردستان شمالی را برای آن برگزیده اند
- استفاده از نامهای تاریخی فی نفسه اشکال ندارد و گاهی مطلوب نیز است اما نباید به جعل تاریخ منجر شده و موجب سوءاستفادههای احتمالی بعدی گردد. این یاداشت به دنبال بررسی ادعاهای برخی سودجویان و فرصتطلبان در مورد تاریخچه موکریان نیست؛ اینکه آیا اصلا ایالتی به این نام وجود داشته یا نه، اگر واقعیت داشته شامل چه محدوده و کدام شهرها بود، در چه مقطع زمانی همچنین ایالتی وجود داشت، مرکز آن کدام شهر بود و سوالات دیگر. در سال ۷۹ که کتاب موهن «جغرافیای طبیعی کردستان موکریان» با سهلانگاری وزارت ارشاد وقت چاپ و منتشر شد، جوابیه و نقد مفصلی به این ادعاهای کذب و تاریخ سازیهای بی پایه و اساس داده شد. البته همین جا لازم است اشاره شود که گروههای تجزیهطلب داخلی (اعم از ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن) برای اثبات غیرایرانی بودن خود، در اولین قدم به جعل و تحریف تاریخ اقدام میکنند. این موضوع در بین جریان پانترکیسم نیز صدق میکند. دروغپردازی و تاریخسازیهای بدون مستندات محکم این چنینی در کتابهای درسی جمهوری آذربایجان به وفور یافت میشود که متاسفانه مورد استفاده برخی افراد و جریانات در داخل نیز قرار میگیرد.
۳- به هر حال، کسانی که طرح «کردستان شمالی» را مطرح کردهاند، حداقل شهرهای اشنویه، بوکان، پیرانشهر، سردشت، مهاباد، میاندوآب، نقده، شاهیندژ، تکاب را مدنظر دارند. در برخی جاها نام شهرستان سقز جزء این لیست است. اگر این آقایان متوهم دنبال تشکیل استان کردستان شمالی هستند، معلوم نیست با چه دلیل و منطقی شهرهای میاندوآب، نقده، شاهیندژ و تکاب را هم مطرح کردهاند. مگر اینها شهرهای کردنشین هستند؟ واقعا باید به سلامت عقلی برخی شک کرد که تصور میکنند اهالی این شهرها به ویژه میاندوآب و نقده چنین طرحی را قبول میکنند. گویا فراموش شده که حدود ۶۰۰ نفر از شهدای نقده توسط گروهکهای ضدانقلاب کردی به شهادت رسیدهاند؛ زهی خیال باطل.
۳- بر اساس قوانین تقسیمات کشوری، وزارت کشور بنا به ضرورت میتواند با تصویب هیات وزیران با انتزاع و الحاق روستاها، بخشها یا شهرستانهای مجاور، استانها را تعدیل نماید مگر آنکه به تصویب مجلس شورای اسلامی، ایجاد استان جدید ضروری شناخته نشود. ماده ۹ قانون تقسیمات کشوری میگوید که استان جدید باید حداقل یک میلیون نفر جمعیت داشته باشد و مرکز استان یکی از شهرهای همان استان باشد که مناسبترین کانون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، طبیعی و اجتماعی آن استان شناخته میشود. بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۰ جمعیت برخی شهرهای استان آذربایجان غربی به شرح زیر است: ارومیه (۹۶۵۰۰۰)، خوی (۳۵۵۰۰۰)، میاندوآب (۲۶۰۰۰۰)، بوکان (۲۲۵۰۰۰)، مهاباد (۲۱۵۰۰۰)، سلماس (۱۹۲۰۰۰)، پیرانشهر (۱۲۳۰۰۰)، نقده (۱۲۱۰۰۰)، سردشت (۱۱۱۰۰۰)، شاهیندژ (۹۱۰۰۰)، تکاب (۷۸۰۰۰)، اشنویه (۷۰۰۰۰).
۳-۱- بر اساس قانون، برای تشکیل استان باید حداقل جمعیت یک میلیون نفر باشد. در حالی که مجموع جمعیت شهرهای کردنشین بوکان، مهاباد، پیرانشهر، سردشت، اشنویه حدود ۷۴۴۰۰۰ نفر است که از حداقل حد نصاب پایینتر میباشد.
۳-۲- اگر در سالهای آتی نیز مجموع جمعیت شهرهای کردنشین به یک میلیون برسد، باز باید ضرورت تشکیل یک استان جدید با در نظر گرفتن شرایط سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی احساس شود. ضمن اینکه با توجه به افزایش جمعیت، چه بسا در سالهای آینده قانون حد نصاب یک میلیون افزایش یابد؛ زیرا ایجاد یک استان جدید بار مالی زیادی برای دولت تحمیل میکند.
۳-۳- نمایندگان و برخی نخبگان شهرهای بوکان و مهاباد از یک سو مدعی هستند که در حق آنها اجحاف شده است و خواهان اجرای اصل ۱۹ قانون اساسی هستند و از سوی دیگر در برشمردن پیشرفتهای اقتصادی و شاخصهای توسعه از یکدیگر سبقت میگیرند. اگر در حق شما اجحاف شده است پس این ردیفکردن پیشرفتها در عرصههای مختلف از کجاست؟ آیا جز این است که به برکت انقلاب اسلامی برادران کرد از یوغ استکبار آزاد شده و حق نفسکشیدن پیدا کردهاند. بهتر است برخی از این شهرها که امروز کانون ترویج وهابیت و مأمن گروههای ضدانقلاب شده است، وضعیت اقتصادی خود را در حال حاضر با قبل از انقلاب مقایسه نمایند. یقینا اگر در استان ما در حق شهری اجحاف شده باشد، این شهرهای ترکنشین هستند. با مقایسه وضعیت شهرهای مهاباد و پیرانشهر و سردشت با شهرهای ترکنشین به این واقعیت میتوان پی برد. با این اوصاف، معلوم نیست این همه مظلومنمایی و زیادهخواهی برای چیست.
۳-۴- اگر قرار است استان آذربایجان غربی تجزیه شود، و ملاک «میزان جمعیت و پیشرفت» باشد، در این صورت حق و شایستگی شهرستان خوی از دیگر شهرها بیشتر است. علاوه بر این، اگر قرار باشد شهرهای جنوبی استان آذربایجان غربی یک استان جدیدی را تشکیل دهند، باید حق را به میاندوآب داد که هم جمعیت بیشتری دارد هم دین بیشتری به نظام و انقلاب.
۴- به نظر میرسد طرح تشکیل استان «کردستان شمالی» یا «موکریان» ابتدا توسط برخی جریانات تجزیهطلب کردی مطرح شده است. متاسفانه نمایندگان شهرستان بوکان هم برای موجسواری افکار عمومی بدون توجه به حواشی و تبعات چنین موضوعی، صرفا با جنبه تبلیغاتی و در راستای منافع شخصی آن را از تریبون مجلس بازگو کردهاند. عثمان احمدی نماینده مهاباد نیز برای اینکه از قافله عقب نماند و برای در امان ماندن از فشار افکار عمومی اهالی مهاباد، این موضوع دمده را بار دیگر از تریبون مجلس مطرح نمود. آقای احمدی که در ابتدای نطق خود میگوید « تمامی منطقه در آتش فتنه استعمار میسوزد»، آیا به این واقعیت بدیهی واقف نیست که چنین اظهارات غیر مسئولانه و تحریکبرانگیز میتواند مورد سوءاستفاده دشمنان قسم خورده انقلاب قرار بگیرد. آیا ایشان یک درصد احتمال ندادهاند که این اظهارات از یکسو میتواند موجب تحریک شهرهای ترکنشین شده و فتنهای به پا شود و از سوی دگر صدای اعتراض و واکنشهای تند اهالی بوکان را بدنبال داشته باشد.
۵- این روزها موضوع وجود یا عدم «مصونیت قضایی» نمایندگان، به چالشی بین قوه قضاییه و مجلس شورای اسلامی تبدیل شده است. مجلسیها معتقدند طبق اصل ۸۶ قانون اساسی «نمایندگان مجلس در مقام ایفای وظایف نمایندگی، در اظهارنظر و رأی خود کاملا آزادند و نمیتوان آنها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کردهاند یا آرایی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود دادهاندتعقیب یا توقیف کرد.» اما در مقابل، آیت الله آملی لاریجانی رئیس دستگاه قضا تاکید دارد « نمایندگان مجلس در مقام اجرای وظایف نمایندگی خود آزادند اما این مسئله معنایش مصونیت قضایی نیست و تفسیر مصونیت قضایی از اصل ۸۶ قانون اساسی توهم باطل است.»
اظهارات امثال نمایندگان مهاباد و بوکان که میتواند جرقه آتشهای فتنه باشد، مصداق بارزی برای این چالش بین قوای مقننه و قضاییه است. آیا واقعا اصل ۸۶ قانون اساسی این اختیار و آزادی را به نمایندگان مجلس داده که بدون هیچ محدودیت و در نظر گرفتن مصالح عالی کشور هر حرفی را از تریبون مجلس بزنند. آیا نباید نمایندگان به بازتابها و تبعات اظهارات خود قدری تأمل نمایند. اگر نمایندهای حتی یک درصد احتمال دهد اظهاراتش ممکن است به بروز چالشی برای کشور و نظام منجر شود، باز آن را از تریبون مجلس مطرح نماید، آیا نباید چنین نمایندهای که در واقع از اختیارات خود سوءاستفاده میکند، مورد بازخواست قرار گیرد.
۶- نمایندگان بوکان و مهاباد قبل از اینکه دعواهای خاله زنکی خودشان را به صحن علنی مجلس بکشانند، بهتر است که ابتدا این مشکل را بین خودشان حل کنند که بالاخره اگر قرار است ـ به فرض محال ـ شهرهای کردنشین جنوب استان مستقل شوند، کدامیک از شهرهای بوکان یا مهاباد مرکز آن خواهد بود؛ چه اینکه انتخاب هر یک از آنها موجب واکنش تند دیگری خواهد شد.
۷- نکته آخر اینکه، ضمن تقدیر و تشکر از مواضع اصولی و محکم نادر قاضیپور، نماینده ارومیه، حجتالاسلام بیگی نماینده میاندوآب، تکاب و شاهیندژ و محمد علی پور نماینده ماکو، شوط، پلدشت و چالدران، شایسته است مسئولان اجرایی استان و نمایندگان دیگر شهرهای استان به ویژه مهندس عبدالکریم حسینزاده سریعا در خصوص این اظهارات موضعگیری کنند. بدون تردید سکوت برخی از آقایان به منزله رضایت از این طرح و بازی در زمین نمایندگان مهاباد و بوکان قلمداد خواهد شد. در ضمن، جا دارد سازمان صدا و سیما یک بازنگری در میزان پخش گزارشات صدا و سیمای مرکز مهاباد داشته باشد، به نظر میرسد فضادادن بیش از ظرفیت به صدا و سیمای مرکز مهاباد –در مقایسه با ارومیه و مراکز دیگر استانها –در بروز چنین توهماتی نقش بسزایی داشته باشد. نباید برای جذب یکی، دیگران را له کرد!
اختصاصی ندای سولدوز