" روشنفکران در جامعه دیکتاتور زده ! " (قسمت دوّم)- فریدون پرویزنیا
- توضیحات
- منتشر شده در چهارشنبه, 04 تیر 1393 13:40
اکثر روشنفکران ایران ، ازآنجمله روشنفکران آذربایجان جنوبی ازدیدن واقعیت های تاریخی ، سیاسی ، اقتصادی جامعۀ خویش عاجز میباشند .
این عدم شناخت واقعی خود یکی از دلائل عقب مانده گی جامعه است ، زیرا درهرجامعه ای ویا در هردورانی ازتاریخ دور اندیشی سیاسی ، اقتصادی ازسوی پیش گامان آن جامعه ، با درنظرگرفتن تاریخ معاصرو گذشته آن میتوان آینده آن جامعه را ترسیم نمود .
طبیعی ایست که این دوراندیشی و یا عمل وعکس العمل درمقابل رقیب های قدرتمند یا ضعیف متفاوت بوده و درست با یک بینش مشورتی میتوان موقعیّت وخواسته های یک ملت را بیان نموده وبه سمت هدف تعیین شده موقت یا دراز مدت سوق داد .
دلیل عقب مانده گی در مسائل سیاسی ، تعریف روشنفکر درجامعه عقب مانده است ، هرکسی که در یک زمان مشخص ، آکتیو ویا نیمه آکتیو با حرکتهای مبارزاتی آشنا میشود ، به دلیل عقب مانده گی جامعه ، لاجرم مبارزه و فعالیت این روشنفکران با فشارها و تهدیدات از سوی رزیمهای دیکتاتور روبه رو شده ، غالباٌ در نطفه خفه میشوند .
در نتیجه رشُد فکری ، تجروبۀ مبارزاتی جمعی یا حزبی ، مطالعۀ تاریخ مبارزاتی دیگر ملتها ، به علت سانسور اطلاعاتی یا ایزولاسیون فردی بدون استفاده از تجروبیات مبارزتی دیگر روشنفکران رُشد مینماید .
درنتیجه یک شیوۀ خود مرکز بینی درتفکر روشنفکران جامعۀ عقب مانده نمایان میشود ، نتیجۀ این که بینش ، بحث ، دیالوگ و انتقاد سازنده بعنوان تحقیرویا توهین ازطرف این طیف از روشنفکران تلقی میشود . ودرست به همین خاطر همکاری جمعی به ندُرت اتفاق می افتد .
روشنفکرانی که با اطلاعات و سواد سیاسی غیر آکتوّل کار سیاسی انجام میدهند ، آنان فاقد جهان بینی معاصر و یا معلومات سطحی سیاسی که از طرف سایتهای اینترنتی مربوط به کشور ویا ملتی که با آنان سروکار دارند محدود میگردد .
بدون دیالوگ با روشنفکران مترقی ایکه مسائل روز را تجزیه تحلیل نموده وبا روشنفکران کشورهای همسایه و یا کشورهائی که در آنجا دمکراسی و پلورالیسم حاکم است ، بحث ، مشارکت درمسائل آکتول جهانی با شیوۀ و مئتد دیالوگ آشنا شده ، مخالف نظر خودرا نه تحقیر وتوهین بلکه یکی از مئتد راه یابی های سیاسی و اقتصادی قبول نموده وازدیگر روشنفکران نیز همین مئتد را خواستار شوند .
غیر ازاین مئتد هرتفکری محکوم به انزوا و ایزولۀ شده ، رشُد نخواهد نمود ، ما ضرر این نوع تفکرات روشنفکران را در روند مبارزات روزمره مشاهده مینمائیم .
طبیعی ایست که قدرتهای بزرگ امپراطوری صدها سال است که برسرتقسیم قدرت سیاسی و اقتصادی درجهان ، با یکدیگر گاه همکاری و گاه به جنگهای سرد یا به جنگهای عالم گیر طولانی پرداخته اند ، دراین کشمکش روشنفکران کشورهای عقب مانده میتوانستند با اتکاء به همان آگاهی های اولیه روُل مهمی را ایفاء نمایند . به شرطی که با همکاری و اتحاد نیروهای مترقی کشورهای عقب مانده با یکدیگر ، اهرمی برای مقابله با دیکتاتورهای وابسته به قدرتهای بزرگ را به نفع توده های مردمی پشتیبانی نمایند .
روشنفکری که مسلح به قدرت دانش سیاسی ، اقتصادی باشد ، با به کار بردن شیوۀ دیالوگ ، دمکراسی ، پلورالیسم ، میتواند نقشه های قدرتهای مختلف را برهم زده و خنثی نماید ، ومانعی در مقابل افراد نفوذی ایجاد نموده ، نگذارند که چنین نیروهای نفوذی با استفاده از اختلاف های کودکانه و سطحی ، به اتحاد مبارزین لطمه وارد آورند .
رقابت بین روشنفکران ویا احزاب متفاوت بعد از به دست آوردن استقلال ، آزادی و ایجاد دولت قانونی طبیعی خواهد بود ، ولی نه قبل ازآن ...
روشنفکران سیاسی جوامع نامبرده ، با شکیبائی ، صبر ، خوشبینی و در عین حال تیز هوشی به کارکرد و پیشنهادات ، اقدامهای سیاسی نیروهای رقیب را مشاهده کرده ، بعد از تحلیل همه جانبه نظرات ، انتقادات و پیشنهادهای اصلاحی و تکمیلی خود ، نتیجه و تصمیم معقول گرفته با کمک به رقبای خود و جامعه مورد نظر ، وظیفه روشنفکری خود را انجام داده باشند .
پایان قسمت دوُم ــ فریدون پرویزنیا ــ 24 / 6 / 2014