جوابیه ای به کتاب و سخنان اخیر گونتای گنج الپ در مورد صفوی-آذرگون
- توضیحات
- منتشر شده در پنج شنبه, 05 تیر 1393 12:51
هرکه اشعار یونس امره را بخواند واجب القتل است!!
(چون اصالتا یونس امره تورکمن اذربایجانی است و هرگز به زبان عثمانی شعر نگفته اشعارش همه به زبان مادریش بوده)
هر که بعد از صرف شام قبل از نماز دعا بخواند واجب القتل است!!
هرکه نماز نخواند واجب القتل است
هر که شراب بنوشد واجب القتل است
کسی که چیزی را به عنوان قرض بگیرد اما پس ندهد واجب القتل است
منبع کتاب فتواهای ابوسعود افندی شیخ السلام دولت عثمانی نوشته: ار طغرل دوزداغ صفحه 87
فتوای حافظ حمدی چلبی شیخ الاسلام امپراطوری عثمانی در مورد قتل عام تورکمنان اذربایجانی :
Padişahım, bu Türkler at sırtında gezen bedevilerdir
یعنی : پادشاهم این تورکان بدویانی هستند که بر روی اسب سوارند
Atatürk
Biz Türkiye Cumhuriyeti’ni Osmanlının reddi mirası temelinde kurduk
ما جمهوری تورکیه را بر اساس رد میراث عثمانی بنا کردیم
مصطفی کمال اتاتورک
امروز 19 جون 2014 سخنان جناب گونتای گنج الپ در مورد تاریخ صفوی ، تورکها . اسلام و اذربایجان را از ادرس زیر تماشا کردم :
https://www.youtube.com/watch?v=Z6Uh9lslFEU
این سخنان نتیجه منطقی و برایند اکثر مطالبی است که حرکت ملی تا کنون ان را تبلیغ کرده است. اذربایجان برای تورکگرا شدن چاره ای جز اسلامیزه شدن به شکل سنی ان و تورک شدن به شکل عثمانی ان نخواهد داشت چون این تفکر از اول اینگونه تئوریزه شده است. و در این راه اصلا مهم نیست که جوانان 30 سال است در حکومت ستمکار اسلامی زندگی میکنند انها باید اسلامیزه شوند چون پایه تورکگرای این را لازم دارد زبانمان باید عین زبان دوستان عثمانی شود چون تورکگرای این را لازم دارد .
سقوط حرکت ملی در گرداب برسسیهای تاریخی به این دلیل اغاز شده است که اصولا تبلیغات و تربیت تولید شده در حرکت ملی از همان اول بجز موارد انگشت شمار نه هرگز حقوقی بوده نه مدنی فقط تاریخی بوده انهم نه تاریخ اذربایجان. تاریخ غیر اذربایجانی باید تبلیغ شود تا زمینه اتحاد تورکی مورد نظر شان ایجاد شود.
ارگنه گون چیست، گورشاد در چین چه کار کرد، دیوار چین برای که ساخته شد، راز اهرام تورکهای اویغور در چین چیست، جنگ استقلال تورکیه، تورکهای هزاره افغانستان، داستان ماناس در قزاقستان، امیر تیمور بزرگ ... همه و همه رنگین بخش مجالات و روزنامه های تورکی در 20 سال اخیر است. و هر روز باز تولید میشود که کمترین ربطی به مسائل ما در اذربایجان ندارد.
تغییر زبان ما به چیزی شبیه انچه در تورکیه صحبت میشود و بعد طبیعاتا واکنش ادبیان اذربایجانی به ان پشت پا زدن به موسیقی عاشیقی اذربایجان که ریشه در طبیعت و حس قهرمانانه دارد و جایگزینی ساز عاشقها با ساز باقلامای تورکیه و اه ناله های عرفانی در بین جوانان اذربایجانی.
تغییر موزیک پاپ اذربایجان به الاتورکای تورکیه تا جای که صدای ریس اتحادیه اهنگسازان اذربایجان را هم در اورده است.
http://www.youtube.com/watch?v=fO1x4HFXOcc
همه اینها باج و هزینه های است که مدنیت اذربایجان باید متحمل شود تا یک عده هذیان زده ، تفکرات و نیازهای روحی مالیخولیای خود در توکگرا کردن اذربایجان راعلمی کنند.
حرکت فعلی اذربایجان اگر تغییر نکند در بهترین حالت خود نتنها قادر به برقراری حداقل حقوق ملت اذربایجان نخواهد شد بلکه هر انچه از هویت و تمدن اذربایجان را که آریاگرایان رها کرده اند تورکگرایان به باد فنا خواهند داد. ملت را شقه شقه کرده رودر روی هم قرار داده انرژی کوچک حرکتمان را حدر خواهند داد. گونازتیوی که قدرت حذف و سانسور مقالات و صدای غیر تورکگرایان از تلوزیون و وب سالیت خود را دارد چطور است که دست تورکگرایان برای مطرح کردن تفکرات مالیخولیای را تا این حد باز میگذارد اگر ازادی است باید برای همه باشد. هم برای اخوندهای دیجیتال تورکگرا و هم برای بقیه. چون ما مثلا ملی هستیم. جالب است که ریس قسمت تاریخ اکادمی اذربایجان هم هرگز جوابی یه گنج الپ نداد مثل اینکه هدف ان برنامه دادن سیگنالهای خوشایند به ماموران دولت تورکیه بود که برنامه را مشاهده میکردند.
اما در مورد سخنان جناب گونتای گنج الپ نکات و اشکالاتی است که بیان کردنشان جالب خواهد بود اول نام کتاب ایشان است که، نگاهی متفاوت به تاریخ صفوی است، من نمیدانم کجای نگاه ایشان متفاوت است ایشان با انتخاب این نام قصد تحمیق خواننده خود را دارند تا در ادامه با چسباندن دروغهای خود به حقیقایق معلوم تاریخ صفوی ایدولوژی عثمانیگری و تورکگرای خود را برای خواننده غیر قابل انکار جلوه دهند و مثلا تلاش کند تا برایش توجیه تاریخی پیدا کنند.
در سخنرانی که در گوناز داشتند طوری با عصبانیت و هوچیگری بر سر میکروفون فریاد میزدند که میکرفون در اکثر زمان سخنرانی ایشان خش خش میکرد تا بلکه با اداب بازار بتوانند کالای خود را به ملت اذربایجان بفروشند.
جالب است ایشان در حالی از نگاه نو و کشف موضوعات جدید در مورد تاریخ صفوی پرده برداری میکنند که تمام منابعی که نشان میدهند همه کتب فارسی است که از چندین دهه قبل در تمام کتاب فروشیهای ایران یافت میشوند. و بعد با پرروی تمام میگویند تمام کتب تاریخی که در دستشان هست را دیگر احتیاج ندارند و ایشان حاضرند برای اعتلای فرهنگ ملت اذربایجان انها را به کتاب خانه های جمهوری اذربایجان ببخشند تا علم تاریخ در ان دیار گسترش یابد !!! همه رفتارهای ایشان بیش از انکه حاوی حقایق تاریخی باشد نشان از نوعی مبارزه روانی بر علیه خواننده و شنونده است تا بتواند تفکر مورد نظرش را به مخاطبین حقنه کند و اگرنه در تمام کتب فارسی که در مورد صفوی نوشته شده قتل مادر شاه اسماعیل به دست خودش را نوشته اند در مورد قتل 20 هزار نفر در تبریز به دست شاه نوشته اند حتی کتب ترجمه شده ای مانند سفرنامه شاردن قبل از تولد جناب گونتای گنج الپ به فارسی ترجمه شده است.
در پایین نمونه های از کتابهای فارسی تاریخ صفوی را اورده ام که خیلی قبل از مثلا نگاه متفاوت جناب گونتای گنج الپ نوشته شده چاپ شده اند:
سفرنامه شاردن ترجمه محمد عباسی
کتاب سیاست و اقتصاد عصر صفوی از استاد باستانی پاریزی
کتاب نقش قزلباشان در تاریخ ایران نوشته ی آقای امیر حسین خنجی
زندگانی شاه عباس اول نوشته نصرالله فلسفی
و کتاب روضه الصفویه که تاریخ نگاشته شده به دست مورخ رسمی دربار صفوی است
سفرنامه برادران شرلی
سفرنامه دن گارسيا و دسيلوا فيگوثرا
توصیه میکنم جناب گونتای گنج الپ کتب فارسی بالا را هم از میدان انقلاب تهران خریداری کرده به کتابخانه های اذربایجان هدیه دهند.
از سخنان بالا که بگذریم بارزترین اشکال خود خواسته و عمدی جناب گوناای گنج الپ برسسی تاریخ صفوی در خلا تاریخی است یعنی مثل اینکه زمانی که سلاطین صفوی در تبریز 20 هزار نفرسنی را میکشتند و یا بعد و قبل ان همه دوول تورک و غیر تورک به شکل رایج امروز به اعتلای دمکراسی و حقوق بشر از نوع سازمان مللی ان همت قماشته بودند تا اینکه سلاطین صفوی امدند و ناگهان کشتن در ایران و جهان باب شد !! و این کشتنها در سایه سکوت نویسندگان خائن تا به همین امروز مخفی مانده بود تا ناگهان یکی از همشهریان ما به این سکوت و تحریف تاریخی پایان داد( همان گونتای گنج الپ)
در ادامه تک تک جملات ایشان در گوناز تیوی را با اوردن مثال از دوول همسایه و به خصوص عثمانی پاسخ خواهم داد.
اولین مثلا دریافت تاریخی ایشان این است که شاه اسماعیل چون در 14 سالگی به حکومت رسید پس قطعا این نمیتوانسته طبیعی باشد چون با توجه به قوانین سال 2014 و قوانین تصویب شده سازمان ملل کسی با سن زیر 18 سال نمیتواند بر مسند ریاست جمهوری تکیه بزند پس گونتای گنج الپ با این فرض از 14 ساله بودن شاه اسماعیل ناگهان به این نتیجه میرسند که دلیل دیگری جز شعوبیه و جاسوس فارس بودن شاه اسماعیل وجود ندارد !! بعد مهمان برنامه از ایشان مدرک چنین نتیجه گیری شگرفی را سوال میکند ایشان در جواب میگویند: شعوبیه سازمان مخفی بوده که کار خودش را بدون به جا گذاشتن رد پا انجام میداد !! کسی نیست از این جنابان بپرسد اگر ردپا به جا نگذاشته پس شما خود از کجا متوجه شدید ؟؟
ترجمه جمله بالا یعنی اینکه هیچ مدرکی دال بر جاسوس فارس بودن شاه اسماعیل نیست اما گنج الپ اینطور دوست دارد. خوب خیلیها خیلی چیزها دوست دارند این چه ربطی به علم دارد؟ کل تلاش گونتای گنج الپ این است که با علم کردن بعضی حقایق معلوم تاریخی در مقابل قشر بی سواد تورکگرا که کاری با کتابخوانی ندارند و سو استفاده از تحییر انها از تاریخ معناهای دلبخواهی استخراج کند. مثل استخراج جاسوس فارس بودن صفوی از 14 ساله بودن شاه اسماعیل که هیچ ربطی به هم ندارد.
محمد دوم معروف به محد فاتح پادشاه عثمانی در 12 سالگی به تخت سلطنت رسید ، احمد اول در 13 سالگی به تخت سلطنت عثمانی جلوس کرد ، و در اخر محمد چهارم پادشاه عثمانی مشهور به محمد شکارچی در 6 سالگی پادشاه عثمانی شد !!
http://www.bilgiufku.com/osmanli-padisahlarinin-tahta-cikma-yaslari.html
تا به حال هیچ تاریخ نگاری در تورکیه 6 ساله بودن جناب محمد شکارچی پادشاه عثمانی را دلیل جاسوس بودن او ذکر نکرده است که این خود خلاف متد علمی و اکادمیک گنج الپ است ، کاری از دست ما جز اظهار تاسف برای تاریخ نگاران تورکیه باقی نمی ماند بهتر است از گنج الپ در این زمینه یاد بگیرند! هر کس سنش کم شد فوری باید نتیجه گرفت که کار استکبار جهانی است!
شاه اسماعیل یک روزه با تربیت مخفی شعوبیه و این دروغهای من در اوردی خلق الصاعه حاکم نشد بلکه شاه اسماعیل نوه اوزون حسن خان اق قویونلو بود و به این دلیل او از کودکی در بطن حکومت و جریانات سیاسی بزرگ شده است. زمانی که او تنها یک سال داشت به دلیل جنگ قدرت خانواده او با حکمران وقت در قلعه استخر فارس به مدت چهار سال و نیم به همراه مادرش زندانی شد .این حیرت انگیز و عجیب است که جناب گنج الپ به عنوان تاریخ نگار صفوی تا این حد خود را به جهالت میزند . و کل جریانات سیاسی و روابط فامیلی شاه اسماعیل با حکمرانان وقت را به این راحتی سانسور میکند تا بتواند دروغهای خودش را به مخاطبینش عرضه کند و اینطور القا کند که او هیچ بوده و یک روزه پادشاه ایران شده و این فقط میتواند یک دلیل داشته باشد انهم تربیتهای مخفی شعوبیه است!
مورد تراژیک دیگری ازشیوه تاریخ نگاری صفوی به سبک گنج الپ طرح این مسئله از طرف ایشان است که تمام حکومتهای تورکهای منطقه همه ریشه در عشیرت تورک بخصوصی دارد به غیر از صفوی پس نتیجه میگیریم صفوی جاسوس فارس است!!
ایشان در این رابطه میفرمایند:
تمام دوول تورک در تاریخ با تکیه بر یکی از عشیرتهای تورک تاسیس شده است. با بورها ادامه تیموریهاست، سلجوقیها را عشیرت کینیک به وجود اورد. اق قویونها توسط عشیرت بایندرها ،قارا قویونها با تکیه بر طایفه بهارلی به وجود امده است. دولت عثمانی به عشیرت قای منسوب است. پس میبینید که تا برامدن صوفیان تمام دوول تورک بخصوص دوول منطقه به یکی از عشیرتهای اوغوز منسوب بوده است. صوفیان یک استثنا به وجود اورده اند. فقط انها هستند که خود را تورک نمیدانند. هیچ مدرکی در دستمان نیست تمام حقایق این را نشان میدهد که شاه اسماعیل نسب خود را به امام موسی کاظم منسوب میکرد و مادر امام کاظم را هم شعوبیه با ساسانی یکی میدانسته !!
متاسفانه حرکت اذربایجان با تمرکز بر قشر پایین جامعه به عنوان موتور حرکت ملی اذربایجان و طرد تمام روشنفکران، تاریخ نگاران و ادبیان اذربایجان از حرکت مثلا ملی اذربایجان جنوبی انهم فقط به بهانه غیر پانتورک بودنشان و جاگزینی انها با امثال گونتای گنج الپ و بی توجهی به قشر متوسط جامعه اذربایجان فاقد قدرت تولید فکر برای قشر متوسط و الیت جامعه اذربایجان است.
ترجمه جملات گونتای گنج الپ در بالا یعنی این که ایشان نمی خواهند و یا نمیتوانند دنیای ماورای چند عشیرت ابتدای اوغوز را متصور شوند. منطق درخشان ایشان این است که حکومت یا باید منسوب به این عشیرتها باشد یا اگر نبود قطعا اشکالی در کار حکومت وجود دارد که از از نظر ایشان ان اشکال جاسوسی شاهان صفوی برای فارسهاست !
اولا انچیزی که باید متذکر شد این است که اوغوز نام چند فامیل و طایفه تورک است که برای بقا متحد شده تشکیل اتحاد اوغوز را داده اند که نه نام اتنیک بخصوصی است نه نام ملت بخصوصی است بلکه محصول تفکر عشرتی ابتدای در میان تورکان است انهم نه تمام تورکان. این در حالی است که نام اذر نام اتنیکی است که پروسه غار نشینی و عشریتی را طی کرده و اولین بار در سنگ نوشته های اشور در 4500 سال پیش به نامشان اشاره شده بعدها حتی در کتاب انجیل و بعدها سنگ نوشته اورخون پادشاهان گوک تورک از انها در کنار دیگر اتنیکهای گروه زبانی تورکی یاد کرده است. اتنیکهای مانند قزاقها ، تاتارها ، که هیچ کدام اوغوز نیستند.
اما مسئله جناب گنج الپ این است که ایشان اهمیتی به حقیقت دنیای اطرافشان نمیدهند ایشان از قبل تفکر تورکگرای را مقابل خود قرار داده اند با زور تلاش میکنند تمام تاریخ اذربایجان را که خیلی قدیمیتر از کلمه تورک و اوغوز است را در قالب تورکگرای خود خلاصه کنند و لطف کرده اضافات تاریخ ما را تراش دهند تا همه اغوز شویم. از نظر ایشان همه هویت اذربایجان در اغوز خلاصه شده تصور هویت و فرهنگی خارج از این دایره تنگ برای ایشان و همفکرانشان مشکل است.
در حالی که قبل از اوغوز اذربایجان وجود داشته بنده منکر وجود ایلات اوغوز از بیات و افشار در اذربایجان فعلی نیستم همان طور که وجود عرب ، مغول ، تات ، تالش ، روس ، کرد و دیگران و مهاجرت انها به خاک اذربایجان را هم نمیتوان انکار کرد. اما اینکه شما انتظار داشته باشید هر انچه در اذربایجان سر بر می اورد ریشه اوغوز داشته باشد و اگرنه جاسوس فارس است کمی دور از عقل است.
نکته بعدی اشاره جناب گونتای به اصل و نسب شاه اسماعیل است که خود را از نسل امام کاظم میدانسته و بعد ادامه میدهد که شعوبیه که دقیقا مشخص نمیکند چه کسانی هستند در منبعی که دقیقا مشخص نمیکند کجاست به شکلی که هرگز مشخص نمیکند چیست مادر امام کاظم را به ساسانی منسوب میکنند! بعد از غوطه خوردن در این ندانستنها و مفروضات خنده دار نتیجه میگیرد که پس شاه اسماعیل منتسب یه ساسانی است ! بله تاریخ نگاری یعنی همین! منبع معلومات ایشان هم کتاب 8 جلدی پورپیرا است. که فقط ان را به لاتین اذربایجانی ترجمه کرده اظهار فضل میکنند.
همان پویپیراری که در جلدهای نخستین کتابش به قهرمانان تورک زبان دولت اسلامی فاتح اوروپا درود و صلوات میفرستد و در جلدهای پایانی کتابهایش گویی او نبوده که 4 جلد در مدح سرداران تورک اسلام نوشته ناگهان مثل دیوانگان از همه جا بی خبر میپرسد تورک کیست؟؟ و جواب میدهد که اصولا تورکی وجود ندارد و همه صفوی و عثمانی و قاجار کل منطقه خالی از تمدن بوده و اسلام لطف کرده به ما تمدن داده است. دور از تصور نیست گونتای گنج الپ کتابهای چنین شخصی را در صفحه فیسبوکشان به عنوان منبع اعلام کنند.
همین این که گونتای گنج الپ به عنوان منبع تفکراتش دست به دامان پورپیرار شده است همان پورپیراری که اصولا قائل به وجود عنصر تورک در تاریخ نیست و کل تاریخ تمام دولتهای تورک را دروغ میداند خود برای هزارمین بار نشان میدهد که تفکر تورکگرای چیزی جز ورژن تورکی شده بنیادگرای اسلامی نیست و همیشه سنگینی تورکگرای بر روی اسلامی بودنش بوده نه بر روی تورک بودنش. که اگر اینگونه نبود منبع از تورک ستیز اسلامگرا نمی اورد.
اولا مادر شاه اسماعیل مارتا نام داشت دینش مسیحی و دختر اوزون حسن اق قویونلو بود . اوزون حسن اق قویونلو با کورکاترینا شاهزاده یونانی ساکن طرابزون ازدواج کرد و مارتا حاصل این ازدواج بود. اصلا با هیچ ملاتی نمی توان این را به ساسانی ربط دهید. اق قویونلو و شاهزاده یونانی چه ربطی به ساسانیان دارند جناب تاریخ نگار؟؟
دوما برای مثال تیمور گورکانی که جناب گونتای گنج الپ هم از ایشان نام برند خودش اصل و نسب خود را به چنگیزخان مغول نسبت میدهد در حالی که همه به روشنی میدانند تیمور از تاتارهای تورکستان است و کوچکترین ربطی به مغول و چنگیز ندارد و هدفش از منسوب کردن خود به چنگیزخان به دست اورد اعتبار سیاسی حکومت است همان کاری که شاه اسماعیل از منسوب کردن خود به امام کاظم به دنبال ان بود. حالا این چه ربطی به ساسانی و شعوبیه دارد؟؟
در ادامه ایشان برای اثبات نوکری شاه اسماعیل به سیستم مخوف شعوبیه و دستگاه ضد تورک ساسانی که هیچ رد پای از خود به جا نمیگذارد ( معادل همان خوخان در فرهنگ اذربایجان) حرف مضحکتری را بیان میکند که چون یکی از نسخ معتبر کتاب شاهنامه فردوسی با نام شاهنامه طهماسبی در زمان شاه طهماسب نوشته شده است نتیجه میگریم صفوی نوکر فارس است !!.
انچیزی که نقطه قوت جناب گونتای گنج الپ است قدرتشان در نتیجه گیری صحیح و منطقی است.
یکی از معتبرترین نسخ شاهنامه شاهنامه طهماسبی است دلیلی که گنج الپ برای وقوع این اتفاق بیان میکند این است که دست شعوبیه در کار است و شاه طهماسب نوکر فارس است!!! خیلی راحت. تاریخ نگاری یعنی این، دیگر لازم نیست 7 سال در دانشگاههای لعنتی درس بخوانید . برای همه سوالها یک جواب وجود دارد نوکر فارس.کل فضای حرکت ملی هم اینگونه است کوچکترین انتقادی مطرح کنید زود انگ میزنند نوکر فارس. برای مثال من نوکر فارسم واگرنه دلیلی ندارد که از رفتارهای فعالان معظم اله انتقاد کنم.
برای اطلاع خوانندگان محترم باید عرض کنم از شاهنامه فردوسی سه نسخه مهم بر جای مانده است شاهنامه دموت قدیمیترین ان است که از جلد باز شده و صفحاتش فروخته شده است و هر صفحه در جای از دنیا است . نسخه بعدی ان شاهنامه طهماسب است. و اما بهترین و معتبرترین نسخه شاهنامه فردوسی نسخه بایسنقری است. که مشهور به شاهنامه بایسنقری است و این اطلاعات از فضل من نیست در همه صفحات اینترنتی به وفور یافت میشود.
شاهنامه بایسنقری را پسر شاهرخ و نوه تیمور گورکانی شاهزاده بایسنقر نوشته است. این نسخه از شاهنامه شهرت جهانی دارد و معتبر ترین شاهنامه دنیاست. موضوع جالب این است که گنج الپ که شاهنامه شاه طهماسب را دلیلی بر نوکر فارس بودن صفوی می میداند هرگز اشاره به معتبرترین نسخه شاهامه یعنی شاهامه بایسنقری سلسله تیموریان نمیکند چرا بنا بر منطق گونتای گنج الپ شاهنامه نویسی در دوران صفوی میتواند دلیل نوکر فارس بودن و شعوبیه بودن و این چرت و پرتهای خارج از منطق باشد اما همین دلیل را برای تیموریان نمی اورد.؟؟ واضح است که مقصد تخریب صفوی و به تبع ان تخریب اذربایجان است نه حقایق تاریخی.
نکته دیگری که گنج الپ به ان اشاره کرده این است که میگوید فرقه شعوبیه شاه اسماعیل را به شکل مخفی در گیلان تحت تعالیم ضد تورک و ضد اسلامی قرار داده او را به ایران میفرستد تا برای اولین بار شاه ایران شود و اینکه نام ایران قبل از شاه اسماعیل نامی افسانه ای بوده است.
کمتر چیزی میتواند تا این اندازه جالب باشد که تصور کنید گونتای گنج الپ در هنگام تعالیم ضد اسلامی و ضد تورکی شعوبیه به شاه اسماعیل که خیلی مخفی بوده در پشت دیواری در همان نزدیکی چمباتمه زده نظاره گر ماجرا بوده است.
انهم با همراهی دوست قدیمی پورپیرار. یکی نیست از این جناب بپرسد با کدامین سند میتوانید این تربیتها را اثبات کنید و اگر سندی در دستتان نیست به چه دلیل دروغ میگویید. اگر ان تعالیم به اندازه ای که شما میفرمایید مخفی بوده از کجا این اطلاعات به شما رسیده است. و اگر مخفی نبوده چه احتیاجی است که شما را مجبور میکند تا بر مخفی و مرموز بودن ان تاکید کنید ایا این احتیاج چیزی جز تلاش شما برای ساخت فضای وهم الود است تا زمینه را برای تحمیق خواننده و شنونده خود فراهم کنید؟
هر کسی که مختصر اطلاعاتی از تاریخ ایران داشته باشد دقیثقا میداند که اولین بار نام ایران به عنوان کشور سالها قبل از صفوی در زمان ایلخانیان مغول بر روی ایران گذاشته شد است.
در ادامه میگویند:
در زمان صفوی ایران وارد ادبیات شده است!!
هر کسی میداند خیلی قبل از ان یعنی 1000 سال پیش ایران در شاهنامه وارد ادبیات شده بوده.
در ادامه در مورد تخلص ختای شاه اسماعیل سخنرانی میفرمایند که تمام اشعار ختای شاه اسماعیل دروغ محض است و دلیلی که گنج الپ برای سخنانش می اورد همانند دلیل جاسوس بودن شاه اسماعیل سن 14 سالگی او در هنگام به تخت نشستن است و ادعا میکند که شاه اسماعیل بدون وقفه تا اخر عمر در جنگ بوده تا جای که حتی لحظه ای فرصت نداشته شعربنویسد ! یعنی تا این درجه مشغول جنگ بوده ! بعد در ادامه اضافه میکنذد که تمام اشعار او هرگز متعلق به او نبوده و این اشعار در واقع اشعار علویان اناطولی است و دلیل سخنانشان هم این است که در اناطولی شاعران بسیاری به ختای شعر گفته اند!
در جواب ایشان باید بگویم اولا سلطان محد دوم پادشاه عثمانی فاتح استانبول تا اخر عمر خود در جنگ و جهاد بوده است اما در عین حال کتاب اشعارش در کلاسهای زبان و ادبیات تورکی دانشگاههای تورکیه تدریس میشود و این کتاب شعرش به همان اندازه حقیقی است که تمام جنگهایش. و این دو ربطی به هم ندارند که شما ان را به عنوان دلیل میفرمایید.
دوما من سوالی از جناب گونتای گنج الپ دارم ایا امکان دارد بفرمایند چه دلیلی شاعران اناطولی را مجبور به شعر گفتن با تخلص ختای کرده است؟؟ مثلا چرا به چیز دیگری تخلص نکرده اند؟؟؟ ایا جز این است که دلیلش خواست علویان اناطولی در تقلید از پیشوای مذهبیشان بود؟؟ و اگرنه چطور میتوانید پاسخ این سوال را بفرمایید که از میان میلیاردها کلمه موجود در دنیا شاعران اناطولی چرا ختای را برگزیدند ؟ دلیل این اپیدیمی تخلص ختای چیست؟؟ این اوج مصادره به مطلوب است که ایشان دوست دارند مطلبی به این اشکاری را سر و ته بیبینند.
اما در مورد شکنجه های جنسی که در دوران صفوی نسبت به 12 نفر از ساکنان سنی تبریز اعمال شد و کشتارهای که در تبریز و دیگر نقاط ایران انجام شد باید بگویم ، همه این موارد بارها و بارها حتی صدها بار در تمامی کتب تاریخ صفوی ذکر شده است. اصولا کتابی از تاریخ صفوی موجود نیست که این موارد را نننوشته باشد و اینها کشف گونتای گنج الپ نیست که با شور و هیجان عجیبی در تلوزیون ظااهر میشود گوی تا به حال تمام کتب از وجود انجمنهای حقوق بشر در صفوی خبر میداد تا ایشان امد و ملت را بیخبری نجات داد. مگر تیموریان غیر از صفوی رفتار کردند یا عثمانی کاری فراتر از صفوی انجام داد یا در ان زمان شاهان و سلسله های پادشاهی دیگر در دیگر نقاط جهان رفتاری غیر از رفتار صفوی داشتند که به طور خاص از صفوی دل ازرده شدید.
واضح است که این گرد و خاک از طرف ایشان در واقع تلاشی است از سوی او تا در این میان سه خواسته خود یعنی تخریب اذربایجان ، تبلیغ عثمانی گری و مذهب سنی را در غالب تورکگرای به خورد ملت دهد و اگرنه چیزی جدیدی در صحبتهای ایشان وجود ندارد .
با برسسی تواریخ گذشته دولتهای تورک زبان و غیر تورک زبان حتی در اوروپا متوجه میشویم که تجاوز جنسی ، نشاندن محکوم در روی نیزه طوری که نیزه به مقعد او فرو رود ، اتش زدن محکوم ، بریدن الت جنسی محکوم ، کندن پوست محکوم به جاسوسی اعمالی نرمال در میان تمام دوول قرون گذشته بوده است.
اما اینکه قرض ورزانه تاریخ صفوی و شکنجه ها و جنایات انجام شده در ان دوران را بدون ذکر شکنجه های دوول هم عصر ماننده عثمانی و بدون در نظر گرفتن زمان وقوع ان که 400 سال پیش بوده برجسته کرده و طوری القا کنید که گوی این نوع شکنجه ها اختراع صفوی بوده چیزی جز تحمیق خواننده و توهین به شعور او نیست. شکنجه گری صفوی در 400 سال قبل عمل قبیحی نیست عمل قبیح ان است که شما امروز از اعمال 1400 سال قبل پیغمبر و 600 سال پیش عثمانی تعریف کنید. اینها قبیح و خجالت اور است. این دقیقا کاری است که گنج الپ انجام میدهد.
نمونه های از شیوه های شکنجه در دولت عثمانی
ساده ترین نوع شکنجه در دوران عثنمانی بریدن سر محکوم بود این حکم به این شکل انجام میشد که ظرفی از اهن را در زیر اتش میگداختند بعد از گردن زدن محکوم فورا سر او را به داخل ظرف گداخته می انداختند تا در اثر گرمای ظرف خون در مغز تا دو ثانیه به گردش در بیاید و این کافی بود تا محکوم بدن بی سر خودش را مشاهده کند !!
نشاندن محکوم به روی تیر چوبی به شکلی که تیر از مقعد او وارد و از دهان او خارج میشد
نوع دیگر شکنجه در عثمانی کندن پوست محکوم و انداختن محکوم به اب دریا بود (به دلیل نمکدار بودن اب دریا درد وحشتناکی داشت)
نوع دیگر شکنجه بدین شکل بود که چاله به اندازه فرد محکوم حفر کرده به صورت مرتب به او غذا میدادند از انجای که محکوم مجبور بود در همان مکان مدفوع و ادرار کند بعد از چند روز به دلیل عفونت و پوسدگی بدن به صورت اهسته جان میداد.
بیضه متهمان به زنا را جدا کرده انها را مجبور میکردند تا بیضه های خودشان را بخورند.
محکومها را روی صندلیهای سوراخ دار مینشاندند و بعد موشی را به درون ظرف اهنی انداخته ان را به ته صندلی میچسباندند بعد به شکل اهسته ظرف را گرما میدادند موش که طاقت گرما را ندارد از راه مقعد وارد بدن محکوم میشد.
در روی بدن محکوم جراحاتی به وجود می اوردند و پس از ریختن نمک روی ان حیوانات را مجبور میکردند تا ان را لیس بزنند.
پوست محکومان به جاسوسی را میکنندند و به صلیب میکشیدند.
موی سر محکوم را کنده و پوست بز را روی سر محکوم میکشیدند و محکوم را دست بسته زیر افتاب قرار میدادند تا پوست بز خشک شده به سر محکوم بچسبد پس از ان موهای سر به صورت بر عکس رشد کرده وارد مغز محکوم میشد و محکوم اهسته اهسته جان میداد.
http://listelist.com/osmanli-iskenceleri/
دستور قتل خویشاوندان درجه یک در قوانین رسمی عثمانی و نمونه های ان در دیگر دوول تورک
جناب گنج الپ از کشتن مادر شاه اسماعیل صحبت میکنند و بعد از انتقاد از صفوی در اخر صحبتهایشان رسما اعلام میکنند که ارزو دارند تا اذربایجان مغلوب عثمانی میشد تا به قول خودشان ما امروز در وضعیت بهترین زندگی میکردیم!!! این در حالی است که در هیچ منبع تاریخی، صفوی کشتار اعضای درجه یک خانواده را رسمی و سیستماتیک نکرد این در حالی است که عثمانی حق کشتن خواهر و برادر را به صورت رسمی وارد قوانین کشورداری خود کرد بود. اما فشار عثمانی گری تاریخ نگار ما جناب گنج الپ اجازه تفکر نرمال را از او گرفته است.
تلاش ایشان این است که قتل نزدیکان طبقه حاکم در دولت صفوی را طوری بازگو کنند که گویا در 400 سال پیش این مختص صفوی بوده است. در ادامه توضیح خواهم داد که این مثلا تاریخ نگار هدفی جز تحقیر اذربایجان ندارند.
قبل از اغاز این بخش باید در مورد علت قتل مادر شاه اسماعیل توضیح دهم که جناب گنج الپ رسما به دروغ دلیل ان را اینگونه بیان میکنند:
چون مادر شاه اسماعیل با شخصی از طایفه بایندر تورک ازدواج کرده بود ناگهان شاه اسماعیل که جاسوس فارس و ساسانی پرست بود نتوانست تورک بودن ان مرد را تحمل کند و این موضوع او را دیوانه کرد و طبق اموزشهای شعوبیه مادرش را به جرم ازدواج با یک تورک به قتل رسانید!!
میبینید که تمام تلاش این مرد مثلا تاریخنگار چسباندن برچسب دلخواه خود به صفوی است حتی اگر در این را مجبور به دروغگوی و تحریف تاریخ شود.در جوابشان باید توضیح دهم که تاریخنگار عزیز کل خانواده و پدر و مادر و همه کس شاه اسماعیل مگر پروش یافته دربار اق قویونهای تورک نبود مگر پدر شاه اسماعیل یعنی حیدر شاهزاده اق قوینها نبود مگر مادرش دختر اوزون حسن اق قوینلو نبود . طوری صحبت میکنید که گوی این خانواده هیچ ارتباطی با تورکها نداشت بعد ناگهان مادرش این قانون را شکست و شاه اسماعیل او را کشت . این توضیح شما بیش از انکه حاوی اطلاعات منطقی تاریخی باشد زائیده ذهن قرض الود و دروغگوی شماست تا بعد از طرح این قضیه ادعا کنید که شاه اسماعیل زد تورک بوده است.
دلیل اعدام مادر شاه اسماعیل این بود که او دختر پادشاه اق قوینها بود و تبریز ان روز جزی از خاک اق قوینها بود زمانی که شاه اسماعیل شروع به کشتار سنیهای تبریز کرد مادرش در مقابل او ایستاد و حتی روزی که شاه اسماعیل با فرمانده هان خود در جلسه ای حضور داشت بدون اجازه وارد جلسه شد بر سر شاه اسماعیل فریاد کشید و از او خواست تا کشتار را متوقف کند اما شاه اسماعیل در جواب گفت : تو از این میترسی که فامیلهایت که منسوب به اق قویونها هستند کشته شوند ( در اینجا لازم میدانم بگویم هم پدر و هم جد شاه اسماعیل که بخشی از خانوده اق قوینها بودند برای کسب قدرت بر علیه اق قویونها شورش کرده و کشته شده بودند و شاه اسماعیل از یک سالگی تا 4 سالگی در زندان اق قویونها به همراه خانواده اش زندانی بود). بعد از ضدیت مادر با کار شاه اسماعیل او فرمان داد تا مادرش را با ذه کمان خفه کنند.
پادشاه ترکستان اولوق بی، نوه تیمور گوکانی توسط پسرخودش عبدالطیف کشته میشود . و علی قوشچو عالم و ستاره شناس بزرگ دربار تیموری از دست عبدالطیف فرار کرده به دربار اقو قویونها می اید و استاد شاهزاده اق قوینها یعنی حیدر پدر شاه اسماعیل میشود.
اما قتل خویشان نزدیک از روز اول در عثمانی و دیگر دوول تورک به وفور مشاهده شده است. اولین قتل خانوادگی در عثمانی را بنیانگذار عثمانی یعنی عثمان بیگ کلید زد زمانی که عموی خود را با دستان خودش خفه کرد و بعد جسد عموی خود برای چند روز در مقابل چشم همگان به نمایش گذاشت.
در زمان مراد اول طبق قوانین سلطنت حاکمیت به برادر بزرگ میرسید اما مراد اول این قانون را نقض کرده بر خلاف قوانین برادر بزرگ خود خلیل را کشت و به تخت سلطنت نشت . بعد از ان برادر دیگرش ابراهیم را نیز خفه کرد.بعد پسر خود ساوجی بی را کشت و جسد همه خویشان خود را در مرکز شهر اویزان کرده به نمایش گذاشت.
ایلدیریم بایزید سلطان عثمانی وقتی به پادشاهی رسید 10 برادر خودش را خفه کرد و بعد از انکه به دست دولت صفوی اسیر شد پسرش چلی محمد به جای پدر به تخت نشست که او هم به محض جلوس بر تخت سلطنت برادرش عیسی را خفه کرد.
مراد دوم به تخت سلطنت عثمانی نشست اولین کارش خفه کردن برادرش مصطفی بود. و به چشم برادران دیگرش میل داغ کشید. بعد عموی خودش را با دستان خودش خفه کرد و برای عبرت جسدش را از دیوار شهر ادرنه اویزان کرد. بعد با نوشتن فرمانی مردم شهر را مجبور کرد تا جسد عمویش را ببینند و جسد انقدر اویزان ماند تا همانجا پوسید.
سلطان محمد فاتح نتنها برادر شیرخواره خودش را خفه کرد بلکه او بود که قانون کشتن برادران و خواهران را در امپراطوری عثمانی تنظیم و سیستماتیک کرد.
بعد اانکه سلطان محمد دوم معروف به سلطان محمد فاتح وارد استانبول شد حس کرد که دولتش احتیاج به قوانین جدیدی دارد پس شروع به نوشتن قوانین جدیدی کرد که در تاریخ عثمانی به ان قانون نامه میگویند.
در قانوننامه محمد فاتح پادشاه عثمانی رسما ماده ای برای کشتن برادران و خواهران سلطان نوشته شده است که باعث شد تا چهارصد سال پس از محمد فاتح قتل برادر و نوزاد شیخواره به شکل سیستماتیک و قانونمندی تا اخرین روز عمر عثمانی انجام شود. ماده مزبور بدین شکل است:
و بعد از من به هر کدام از فرزندانم که حکومت نصیب شود، مناسب است که به دلیل حفظ نظم عالم برادران و خواهران خود را بکشند، اکثر علمای دین این را تجویز کرده اند!!!
متن اصلی این قانون را در زیز نوشته شده است:
Fatih kanunnamesinde Nizâm-ı Âlem için kardeş katli meselesi ile ilgili madde;
‘‘Ve her kimseye evlâdımdan saltanat müyesser ola, karındaşların Nizâm-ı Âlem için katl eylemek münasiptir. Ekser ûlema dahi tecviz etmiştir. Anınla amil olalar.’’
بعد از محمد فاتح پسرش بایزید دوم به تخت سلطنت عثمانی نشست وقتی برادرش جم این خبر را شنید برای حفظ جان خود به ایتالیا فرار کرد. بایزید تمام فزندان جم به جز یک نفر یعنی اوغوز خان ، احمد و پاشا را که در خاک عثمانی مانده بودند را کشت بعد به پاپ 300 هزار سکه طلا رشوه داد تا در ایتالیا برادرش جم را خفه کنند.
یاووز سلطان سلیم بعد انکه کله صدرعظم خود را با دستان خودش برید ان را تا ماهها در کیسه همراه خودش حمل میکرد !!
او برادران خود شاه عالم و شاه محمد و تمام فرزندان برادرش شاه محمد یعنی موسی، امین، اورهان و عثمان را خفه کرد .
بعد از ان برادر بزرگتر خود قورقود را کشت ، و بعد از قورقود با برادر خود احمد به خاطر تصرف ینی شهر مبارزه کرد او را دستگیر کرده پس از شکنجه به صورت فجیعی به قتل رسانید. و جسد برادرش را به نمایش گذاشت. 5 فرزند عموی خود در بورسا را به استانبول دعوت کرده همه را خفه کرد. و به این ترتیب به غیر از خودش از نسلش کسی را زنده نگذاشت. به علاوه یاووز با کشتار 50 هزار علوی در تاریخ مشهور شده است.
پس از انکه یاووز همه را کشت با انجام تحقیقتی متوجه شد نوه محمد فاتح یعنی پسر جم در جزیره رودوس زندگی میکند فورا تیم کشتاری به انجا فرستاد تا او را خفه کنند.
بعد از یاووز، سلطان سلیمان اول مشهور به سلطان قانونی به تخت سلطنت رسید اما در زمان او کسی از نسلش زنده نمانده بود تا او را خفه کند چون قبلا یاووز زحمت این کار را متحمل شده بود او منتظر ماند تا فرزندش بزرگتر شود بعد حالا میتوانست فرزند خودش مصطفی را خفه کند که این کار را کرد.
در هنگام خفه کردن او دل جلاد به رحم امد و نتوانست او را بکمشد پدرش سلطان سلیمان به سمت جلاد رفت و در خفه کردن پسرش او را یاری داد فرزند دوم سلطان سلیمان یعنی بایزید شاهد ماجرا بود پس از ان ماجرا بقدری به وحشت افتاده بود که به ایران فرار کرد. سلطان سلیمان با دادن رشوه به پادشاهان صفوی فرزند خودش را در ایران خفه کرد.
حتی چهار فرزند بایزید یعنی نوه های خود را نیز در ایران با دادن رشوه کشت.
سلطان مصطفی چهارم سلطان سلیم سوم را با شمشیر در وسط قصر پادشاهی تکه تکه کرد. محمود دوم به سلطنت میرسد و مصطفی چهارم را خفه میکند بعد مادر مصطفی چهارم را مسموم کرده میکشد بعد از ان تمام فرزندان و زن مصطفی سوم را از بورسا به استانبول دعوت کرده خفه میکند.
سلطان احمد دوم به زندان هفت قله انداخته میشود در انجا توسط ینی چریها به او تجاوز شده پس از زجر و شکنجه بسار او را خفه میکنند.
.
http://liberteryen.org/2013/03/oldurulen-osmanli-sehzadeleri-ve-devrilen-padisahlar/
http://www.cafrande.org/?p=51428
http://www.haber3.com/osmanlidaki-cinayetlerle-kim-yuzlesecek-106774y.htm
مقایسه اثار فرهنگی خدمات عام المنفعه صفوی و عثمانی
در گفتگوی که گنجالپ تاریخ نگار شهیر با تلوزیون گوناز داشت او ادعا کرد که صفویه فقط خراب کار بودند وهیچ ابنیه تاریخی و معماری نداشتند و برای اثبات این موضوع ادعا میکند که صفوی انقدر نا بودگر بودد که حتی پل خدا افرین را نابود کردد !! در اظهار نظر حیرت انگیز جدیدی که در صفحه فیسبوکشان انجام داده اند ادعا کرده اند که قزلباشان صفوی در طول 500 سال حتی یک توالت هم نساختند !! و به همین دلیل قزلباشان جلوی چادرشان مدفوع میکردند !! و بعد با نفرت کم نظری میفرمایند تاریخ ما بعد از صفوی بوی گه میدهد البته تقصیری هم ندارد او نه اذربایجانی است نه عالم تاریخ او تورکگرا است.
جالب است تلوزیون گوناز که ید طولای در سانسور دارد به چنین انسانهای که حتی در سلامت عقلیشان شک و تردید وجود دارد میدان میدهند و متاسفانه در گفتگوی تلوزیونی استادان تاریخ جمهوری اذربایجان کوچکترین جوابی به ایشان ندادند .
اینقدر که این جناب گنج الپ پشت سر هم از فواید عثمانی شدن و ضد تورک بودن صفوی دم میزند وقت نمیکند که مطالعه کرده متوجه شود که عثمانی اصولا خودش را تورک نمیدانست نتنها تورک نمیدانست که حتی از تورک نفرت داشت و بر علیه تورکها اشعار بسیاری از طرف صدرعظم دولت عثمانی سروده شده است که از سلطان عثمانی بابت این اشعار پول هم گرفته اند.
تصور چنین توهینهای در کل تاریخ امپراطوری صفوی غیر ممکن است هیچ سندی وجود چنین توهینهای را در دربار صفوی گزارش نداده است.
صدرعظم سلطان سلیم سوم پادشاه عثمانی یعنی حمدی چلبی در کتاب شعری با نام دیوان همایون که ان را به سلطان سلیم سوم اهدا کرد به صراحت میگوید خدا به تورک فهم و شعور نداده است بکش تورک را حتی اگر پدرت باشد ، چون پیغمبر عظیم الشان فرموده اتراک را بکشید :
عین شعر را در پایین می اورم :
Allah Türk'e hiç anlayış gücü vermemiştir
O çok akıllı olsa bile pervasızdır.
Türk'ü öldür, baban olsa da
O iyilik madeni, Yüce Peygamber
'Türk'ü öldürünüz, kanı helaldir' demiştir
'Bunların işi sürekli sapıklık olmuştur'
Cümlesinden bunu örnek olarak al
Türk'ü öldür, baban olsa da
Türk derin bilgi sahibi de olsa
Fetvaya yetkili müfti bile olsa
Ey aziz dost bu söz içinde özetlendiği gibi
Asla onlara yaklaşma
Türk'ü öldür, baban olsa da
Türk'ün adam olacağını zannetme
Bir an olsun Türk ile oturma
Türk eline şeker olsa onu zehir say
Türklerin başını hiç üzüntü duymadan kes
Türk'ü öldür, baban olsa da
Ey Kadimi Türk'e hiç olma yakın
Sözleri çok kıymetli inci bile olsa
Sakın Türklere yaklaşma
Üzülmeden başını kes, kanını dök
Türk'ü öldür, baban olsa da
Şiirin aslı yani Osmanlıcası şöyle:
Devr idelden beri şahım eflâk
Zem olur âlem içinde Etrak
Vermemiş Türk'e hüda hiç idrak
Akl-ı evvel de olursa bibâk
Oktul-üt Türke velevkâne ebâk
Dedi ol kân-ı kerem, Şah-ı celâl
Türk'ü katleyleyiniz kanı helâl
Daim oldu bunları işi dalâl
Cümlesinden bunu ahzeyle misâl
Oktul-üt Türke velevkâne ebâk
Türk eğer ilimde olursa derya
Mufti olup verir ise fetva
Hemnişin olma bunlarla kat'a
Bu kelâm içre muhassal câna
Oktul-üt Türk'e velevkâne ebâk
Türk'ü zannetme ki ola âdem
Türk ile durma oturma bir dem
Şeker alsa eline, ola sem
Ser-i etraki kesip, hiç yeme gam
Oktul-üt Türk'e velevkâne ebak
Ey Kadimi Türk'e hiç olma yakın
Sözleri olur ise dürr-ü semin
Zihnar olma Türk'e yakın
Kes başın kanın dök, çekme gam
Oktul-üt Türk'e velevkâne ebâk
این در حالی است که صفوی و شاه اسماعیل در دیوان شعر ختای زمانی که قصد صحبت از تورک را دارد میگوید :
Sen ey Türk-i peri peyker
تو ای تورک پری پیکر
در مورد رشد جمعیت تورک در عراق و ایران خوشحالی خود را اینگونه بیان میکند:
گدیکجه توکنیر عربین کوی مسکنی
بغداد ایچینده هر نچه تورکمن قوپار
شیروان خالقی قمو تبریزه داشنا
ملک عجم سورار کی قیامت هاچان قوپار؟
یعنی : رفته رفته مسکن عرب از بغداد برچیده شده به جایش تورکمن می اید ،زمانی که همه خلق شیروان به تبریز کوچ کنند ملک عجم خواهد پرسید قیامت کی خواهد امد.
در مقابل شاهان عثمانی تمام تورکمنهای اکثر شیعه را کشتند یا مجبور به کوچ کردند (فقط سلطان یاووز 50 هزار نفر را کشت) کردهای سنی عراق را برای ایجاد حائلی بین خود و صفوی به خاک تاریخی اذربایجان کوچاندند و همه را صاحب خاک و زمین کردند سلطان یاووز پس از جنگ چالدران در نامه تبریکی به اکراد سنی چنین می نویسد:
ای افتخار افرینان فرمانها، بزرگان، ای بدست اورندگان ثواب خداوندی ای بیگهای شرق ، اقبالتان پایا و عاقبتتان به خیر باشد، به روئسای عشیرتهای دیگر کورد، سربازان پاک و کدخدایان ولایات و فرماندهان . وقتی این فرمان به شما رسید برای همه تان معلوم باشد که این چهارشنبه 23 اگوست 1514 در نزدیکی ظهر پسر اردبیلی اسماعیل بی دین و فاسد ائین با من رودر رو شد. به یاری خدا در یک چشم به هم زدن مغلوب شده فرار کرد ، هیچ معلوم نشد که به کجا فرار کرد برای اینکه فرصت نمایش وفاداریتان با ایمان پاک به درگاه سعادت من را از دست ندهید ، این فرمان واجب الاجرا با ارزش در حد جهان را به شما فرستاده میفرمایم: این فرمان به هر کدام از شما در هر جای رسید سریعا رونوشت ان را نوشته به دیگران انتقال دهید. و بگوید که پسر اردبیلی که به سمت قزلباشها فرار کرد کجاست و به تفصل توضیح دهید در کجاها زیان وارد کرده و برای من بنویسید تا برای خیلی از نعمتها و بخششهایم محق باشد.
http://remzikilic.com/yavuz-sultan-selimin-caldiran-seferi-ve-sonrasi-gelismeler-1514-1517-2.html
لقب تورک خر را نه رضا شاه که قرنها قبل عثمانی به سر زبانها انداخت لقب رسمی ملل موجود در امپراطوری عثمانی به شرح زیر است:
Ermeniler için Millet-i sadıka (sadık millet)
Kürtler için Millet-i asli (asil millet)
Araplar için Kavm-i necip (soylu kavim)
Türkler için ise etrak-ı biidrak (aptal/idraksiz Türkler
یعنی :
لقب رسمی ارمنیان: ملت صادق
لقب رسمی کردها : ملت اصیل
لقب رسمی عربها : ملت نجیب
لقب رسمی تورکها : تورکهای احمق / بی درک و فهم
این گنج الپ و تورکگرایان یا خودشان را مسخره کرده اند یا حقیقتا سلامت عقلشان دچار نقصان شده است که دهنشان را باز کرده به تاریخ ملتی(هر ملتی باشد فرقی ندارد) توهین میکنند. ما تاریخمان را با بد و خوبش قبول داریم. نه فخز ماست نه باعث سرافکندگی ما اینها فقط بخشی از تاریخ ماست.
تمام ادبیات عثمانی پر است از نفرت از تورک و اصولا عثمانیان هرگز به تورکی سخن نگفتند . 90 درصد کلمات عثمانی از زبان فارسی و عربی گرفته شده است ادبیات شکل گرفته در عثمانی را ادبیات دیوان مینامند چون این ادبیات نه بر اساس زبان تورکی مردم اناطولی که بر اساس زبان درباریان یعنی زبان عثمانی ساخته شده است به همین دلیل زبان محلی رایج ملت تورکیه فاقد ادبیات کلاسیک است ادبیات عثمانی چون محدود به دربار و دولت عثمانی میشد ان را نه ادبیات کلاسیک مردم تورکیه که به حق ادبیات دیوان مینامند.
برای فهم زبان عثمانی اموزش عربی و فارسی در کنار تورکی ضروری است از اشکالات دیگر این زبان بی قاعدگی عجیب و غریب ان است طوری که در این زبان حرف ک به طور دلبخواه هم(ن) هم (گ) و هم (ک) معنا میدهد.
به همین دلیل در سالهای اول تاسیس جمهوری تورکیه اتاتورک با مشکل زبان رسمی روبرو شد او قصد تاسیس سیستم اموزش و پروش به شکل معاصر و اوروپای ان را داشت اما او نمیتوانست زبان دشوار عثمانی را زبان رسمی اعلام کند در عین حال زبان ملت تورکیه بنا بر فتواهای علمای عثمانی ممنوع اعلام شده بود (یونس امره تنها نمونه ادبیات ملت تورکیه ممنوع بود) و هرگز به شکل رسمی مورد استفاده قرار نگرفته بود به همین دلیل حالتی کوچه بازاری داشت و فقد توانای برای حضور در عرصه دولتی بود. بنا بر این اتاتورک مجبور شد در زبان محلی تورکی اناطولی انقلابی به وجود اورد تا بلکه این زبان را قادر کند تا زبان دولت و سیستم اموزشی بشود.
جالب است روشنفکران تورکیه دست پیش را میگیرند که پس نیفتد و همیشه ملت اذربایجان را به دلیل انجام ندادن انقلابی مانند انقلاب زبانی موجود در تورکیه مورد سرزنش و تمسخره قرار میدهند این در حالی است که باید پرسیده شود در میان بیش از 200 مملکت دنیا به غیر از تورکیه کدام مملکت انقلاب زبانی انجام داده است؟؟ تنها مملکتی در تاریخ دنیا که این انقلاب را انجام داده است فقط تورکیه است. در حالی که طبیعت زبان با این مسئله ناسازگار است زبان سیستم زنده ای ایست که به آرامی تکامل میابد نه با انقلاب. ایا انگلستان انقلاب زبانی انجام داده است که ما عقب افتاده ایم یا فرانسه چنین انقلابی دارد یا چین یا دیگر مملکتهای قدرتمند دنیا.؟؟ هیچ ممکلتی زبان غیر طبیعی و وضعیت غیر طبیعی مانند تورکیه ندارد و نه خواهد داشت.زبان اذربایجانی زبانی طبیعی است که سیر طبیعی تکامل خود را میپیماید و تنها احتیاج به مراقبت همچو زبانهای دیگر دارد نه انقلاب زبانی.
نفی شاعر دربار عثمانی میگوید:
Tanrı Türk’e irfan çeşmesini yasaklamıştır
یعنی : خداوند چشمه عرفان را برای تورکان ممنوع کرده است.
بزرگترین تاریخ نویس امپراطوری عثمانی ناییما در مورد تورکها میگوید:
Naaima
Türk-i bed-lika (çirkin yüzlü Türk)
nadan Türk (cahil Türk)
eirak-i bi-idrak (hiçbir şey bilmeyen Türk)
یعنی:
تورک بد قیافه
تورک نادان
تورک بی شعور
باقی یکی از بزرگان ادبیات عثمانی که جایگاهی شبیه سعدی در ادبیات عثمانی دارد در شعری که به سلطان سلیمان تقدیم میکند میگوید:
Her tac olmaz fahr-u fena ehline sertac
Türk ehlinüney hace başı biraz kabadır
تاج بر سر هر فقیر و فرومایه تاج پادشاهی نمیشود
برای سر جوامع تورک تاج پادشاهی مسخره است (یعنی در حد پادشاهی نیستند)
تضاد ملت اناطولی با دولت عثمانی به حدی بوده که عثمانیان به ترکان اناطولی میگفتند:
Türk değil mi, Merzifon’un eşeği,
Eşek değil, köpekten de aşağı
تورکها خر هستند حتی خر هم نه انها از سگ کمترند
در جواب ملت اناطولی نفرت خود از استثمار و توهینهای عثمانی را اینگونه بیان میکنند:
Şalvarı şaltak Osmanlı
Eğeri kaltak Osmanlı
Ekmede yok biçmede yok
Yemede ortak Osmanlı
یعنی :عثمانیان شلوار گشاد
عثمانیان قالتاغ
نه در هنگام کاشت هستید نه در هنگام درو کردن محصول
اما در خوردن با ما مشترک هستید
منبع: پرفسور فاروغ سومر در کتاب شاعر کیِچلی صفحه 79
در اعلامیه ای که اخرین پادشاه عثمانی وحدالدین ان را منتشر کرده بوذد این جملات جای داشت:
Türkler dini, kavmiyeti, vatanı meşkuk (kuşkulu…) ve mahlud beş-altı milyonluk cahil bir kitledir
یعنی : تورکها دین و قوم و وطنشان نا معلوم است چند صد میلیون گروه جاهل و احمق اند.
شاعر امپراطوری سلجوقی اقسارایلی کرم الدین در مورد اتراک مینویسد:
Hunhar Türkler, köpek ve kurt gibidirler
ellerine fırsat geçerse yağmayı ganimet bilirler
fakat düşman kuvvetleri gelirse kaçarla
تورکان خونخوار همچو سگ و گرگ هستند
اگر به دستشان فرصت بی افتد غارت را غنیمت می شمارند
فقط اگر قوای دشمن بیاید فرار میکنند
بعد از برگشتن سلطان محمد فاتح از جنگ اتلوکبله شخصی را دید که گوش ترکمنان را با چاقو میبرد از او پرسید چه کار میکند او جواب داد گوشوارهای انان را بر میدارم سلطان محمد فاتح گفت به کارت ادامه بده !!
در زمان صدرعظم عثمانی کویوجو باشی 155 هزار انسان را مثله کرده و یا در اتش انداختند جواب او به اشخاصی که از او طلب بخشش میکردند این بود:
Vurun şu pis Türkün başını
کله این تورک کثافت را قطع کنید !!
در کل مدت 623 سال عمر امپراطوری عثمانی 215 صدر عظم وجود داشت که از میان انها فقط چهارتای انها تورک بود.
Karamanlı Mehmet Paşa,
Çandarlızade İbrahim Paşa,
Piri Mehmet Paşa,
Manisalı Lala Mehmet Paşa.
در میان تمام وزاری امپراطوری عثمانی حتی یک وزیر تورک هم وجود ندارد.
پرفسور ایلبر اورتایلی عثمانی شناس مشهور در مورد معنای کلمه تورک در عثمانی میگوید:
Osmanlı’da Türk ’lük hep köylülükle eşlendiriliyor, itaatkar olmayan, başına buyruk.
(Prof. Dr. İlber Ortaylı, Osmanlı Tarihçisi
یعنی : در عثمانی تورک معادل دهاتی است یعنی عصیانگر
در مورد ابنیه و اثار معماری دولت عثمانی غیر از چند چشمه و مسجدی که در شهر ادرنه و بورسا به سبب پاتخت بودن انها در گذشته ساخته است به غیر از قصرهایشان در استانبول به هیچ وجه در هیچ نقطه ای از اناطولی حتی یک مدرسه حتی یک پل و هیچ نوع ساختمان عام المنفعه ای نساخته است. تمام درامد امپراطوری عثمانی صرف ساخت و ساز در متصرفات بالکان و مناطق عربی شده بود.در واقع امپراطوری عثمانی اناطولی مستعمره خود کرده بود هر چه از اناطولی به دست می اوردند را صرف مناطق غیر تورک میکردند مناطقی که به قول خودشان نسل نجیب پیغمبر اعراب انجا زندگی میکرد. این در حالی است که شاهان صفوی هزاران کاروانسرا، بازار، مدرسه و مسجد و اب انبار و پلهای ارتباطی ساخته اند اگر عثمانی به صفوی حمله نمیکرد و صفوی مجبور به تغییر پایتخت نمیشد اکثرهمین اثار که در اصفهان ساخته شده اند نیز در تبریز ساخته میشد. درلیست زیر میتوانید بعضی از اثار تاریخی که جنبه مردمی و عام المنفعه دارند را مشاهده فرمایید:
http://seeiran.ir/tag/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/
علاوه بر ان مادر تمامی سلاطین عثمانی بدون استثنا همه گی غیر تورک و غیر مسلمان بودند.
در فهرست پایین لیست مادران سلاطین حتما تورک عثمانی نوشته شده است که همه گی بدون استثنا غیر تورک هستند:
عادات جنسی دولت عثمانی
ابراهام لینکلن شانزدهمین ریس جمهور امریکا و بنیانگذار امریکای فعلی علاقه داشت با بعضی از افسران مرد خود همخوابگی کند.
http://www.queersinhistory.com/was-abraham-lincoln-gay.htm
http://www.huffingtonpost.com/sylvia-rhue-phd/a-family-history-provides-more-evidence-that-lincoln-was-gay_b_2169482.html
طبق اعلام مرجع اصلی تشخیصی و اماری اختلالات روانی دی اس ام همنجسگرای از دید علم روانشانسی جز اختلالات و بیماریهای روانی به حساب نماید.
http://www.psych.org/practice/dsm
همان طور که دگر جنس گرای(تمایل زن و مرد) هم جز اختلالات روانی به حساب نمیاید اما همخوابگی مرد با مرد و یا مرد با زن بدون موافقت و تمایل دو طرفه اختلال روانی است و اسمش هم تجاوز است. در پایین به این نوع از ارتباط جنسی خواهم پرداخت نه ارتباط نرمال. چون ارتباط نرمال جنسی به خود افراد مربوط میشود نه نویبسنده این مقاله.
در قرون گذشته همجسنگرای در طبقه حاکم اکثر کشورهای اوروپای دیده میشود اما در امپراطوریهای تورکی و اسلامی و امپراطوریهای خاورمیانه این تمایل به شکل فزایتنده ای بیشتر است. تا جای که در امپراطوری عثمانی همجنسگرای از حالت عادی خارج شده شکلی تجاوز گونه به خود گرفته است. تمیال به کسب زیباترین پسر موجب جنگ داخلی و درگیریهای خونینی بین بدنه ارتش عثمانی یعنی ینی چیریها میشد.
یکی از معروفترین این جنگها در سال 1826 با نام واقعه خیریه !! به متون تاریخی وارد شده است. دلیل این نامگذاری را هم من متوجه نشدم اینکه کجای این واقعه خیر بود.
http://www.odatv.com/n.php?n=osmanli-saraylarinda-saci-uzun-oglanlar-2910101200
مورد همجنسگرای در امپراطوری صفوی هم به وفور دیده میشود اما در ادبیات اذربایجان تنها خاقانی شروانی به این موضوع در حد محدودی پرداخته است. اکثر متصوفین و عرفای اسلامی نیز همجنسگرا به شکل متجاوز ان بوند تنها عارف اسلامی که نظر بازی را رسما ممنوع اعلام کرده است شیخ شهاب الدین سهرودی فیلسوف اذربایجانی است. این در حالی است که طبق گفته ادبیات شناسان عثمانی و ایرانی 90 درصد از اشعار تورکان اناطولی و اشعار شاعران ایرانی از حافظ تا سعدی شیرازی مردان را به عنوان معشوقه اشعارشان انتخاب کرده اند. در حالی که این موضوع در ادبیات اذربایجان تا حد چند بیت بسیار ناچیزی است.
منبع شاهد بازی در ادبیات فارسی نوشته سیروس شمسیا
برای عشق مرد به مرد در ادبیات تورکیه منبع
http://akademikpersonel.duzce.edu.tr/osmanunlu/diger/osmanunlu03.02.2011_10.12.03diger.pdf
در امپراطوری عثمانی اگر پسری بدون لباس زنانه از چادر خارج میشد مورد تجاوز افراد ارتش و ینی چریها قرار میگرفت
منبع سکس در عثمانی نوشته مراد بارداقچی
یکی از افتخارت تینمور گورکانی در اوج امپراطوری انطوری که خود در کتاب من تیمور جهانگشا هستم گفته است این بود که:
امپراطوری من انقدر منظم است که یک پسر میتواند از یک طرف امپراطوری من به طرف دیگرش برود بدون اینکه کسی به او دست بزند!!
این تلویحا اعتراف به این موضوع است پسران مورد ازار اذیت بودند و حالا او با قوانینش ان را محدود کرده است.
امپراطور عثمانی موضوع همجنسگرای به شکل تجاوز ان را (به شکل معمولی هیچ اشکالی ندارد) سیستماتیک و رسمی کرده بود دو نوع پسر در دربار عثمانی مورد تجاوز قرار میگرفتند که به ترتیب شدت ان از بالا به پاین اینگونه بود:
ایچ اوغلانها (پسران حرم)
içoğlan
جیوه لک
civelek
لقب مشهورترین ایچ اوغلان تاریخ عثمانی که در زمان پدر محمد فاتح یعنی سلطان مراد دوم به سلطان خدمات جنسی میداد گوت ورن بود.
http://www.odatv.com/n.php?n=osmanlinin-en-unlu-icoglani-0912121200
اصولا این موضوع که تجاوز مرد به مرد چیزی بدی است از تاریخ 1839 با رفرمها و تغییراتی که در اوروپا شکل گرفت و عادی سازی رابطه مرد و زن در دورانی مشهور به دوره تنظیمات وارد اناطولی و عثمانی شد و قبل از ان در تمام طول تاریخ عثمانی این موضوع چیز بدی به حساب نمی امد تا جای که حتی در کتاب پند نامه ایران متصوفین اعتقاد داشتند خوابیدن پسر با مرد شروع فظیلت اندوزی اوست!! انها تاکید میکردند که انسان باید چیزی بدهد تا بتواند فظیلت به دست اورد!!
جلیل بولو مصطفی علی یکی از نویسندگان عثمانی در کتاب سفرهای ضیافت، میگوید به دلیل اینکه جوامع اسلامی به زن به شکل ناموس مینگرسیتند مردان نمیتوانستند با زنان خود در مکانهای عمومی و مکانهای خارج از خانه رابطه عادی داشته باشند بنا براین پسران زیبا فرصتی بود که همیشه به روی مردان باز بود.
http://t24.com.tr/haber/osmanlida-escinsellik-elinde-tesbih-evinde-oglan-dudaginda-dua,243678
http://www.halukakcam.com/B6/Notes/OsmanliCinsellik1983.htm
یاووز سلطان سلیم پس از جنگ چالدران پسر 14 ساله ای را در میدان جنگ دیده به سمتش رفته در مقابلش روی زانو نشسته به او ابراز علاقه میکند!! البته سرنوشت مختوم همه این پسران قتل به دست خود سلطان بود.
سلطان محمد دوم معروف به محمد فاتح پسر پاتریک نادوراس را رسما از پدرش برای خود خواستگاری کرده بود!!!
http://www.bilinmeyenturktarihi.com/tag/turk-katliamlari
سلطان محمد دوم معروف به محمد فاتح پس ار فتح استانبول عاشق پسری مسیحی با نام آونی شد و شعر زیر را برای او سرود:
“Bağlanmaz firdevse gönlünü Galata’yı gören
Servi anmaz anda ol serv-i dilara gören
وقتی شخصی ان سرو اندام را در قالتا استانبول ببیند دیگر دل به بهشت نمیبندد.
Bir firengi şiveli İsa gördüm anda kim
Lebleri dirilmiş der idi İsa’yı gören
یک غربی مسیحی را دیدم اگر کسی لبهای او را ببیند گوی مسیح زنده شده است
Akl-ü fehmin din-i imanün nice zabteyleyesin
Kafir olur mu müselmanlar o tersayi gören
چطور میتوانی عقل و ایمانت را نگهداری کنی با دیدن او کافر میشوی
Kevseri anmaz o içtiği mey-i nabi içen
Mescide varmaz o verdığı kilisayi gören
اگر پیغمبر کوسری هم بنوشد نمیتواند به مسجد برسد اگر ان زیباروی را ببیند
Bir firengi dilber olduğunu bilürdi Avni ya
Bel-ü boynunda o zünnâr-ü çelipâyı gören
شاید اگر ان زوننار (کمر بندی که فقط کشیشان مسیحی مرد ان را میبندند) را نمی بسد تشخصی او از زن غیر ممکن بود.
در تاریخ عاشیق پاشا اوغلو صفحه 40 منتشر شده توسط وزارت علوم تورکیه امده است:
عثمانیان به زنان قارامان (تورکان شیعه که اتاتورک هم از نسل انهاست) تجاوز کردند
رشاد اکرم کوچ در کتاب پادشاهان عثنمانی صفحه 244 مینویسد :
سلطان احمد چهارم بیش از 700 زن صیغه ای داشت
در همان کتاب اکرم کوچ در صفحه 207 میگوید:
مادر سلطان مراد عثمانی برای او پسر انتخاب میکرد!
الفونسو د لمارتینی در کتاب تاریخ عثمانی جلد اول صفحه 114 مینویسد:
پادشاهان عثمانی پسران زیبا رو را برای استفاده جنسی گروه گروه به دربار می اوردند.
گونتای گنج الپ : حوضه تمدنی به نام اذربایجان وجود نداشته و ندارد !
اینهم موضوعی است که تازگی ندارد بلکه فقط امروز از پرده برون افتاده است وکسی پیدا شده که به سیم اخر زده تمام امیال درونی تورکگرایان را که سالها در مقالات به زبان می اوردند را علنی کرده است. تا جای که تمام وب سایتهای تورکگرا و اشخاص شاخص تبلیغ کننده تورکگرای در حرکت ملی در صفحات فیسبوکشان تلاش کرده اند فاصله ایمنی خود با گنج الپ را حفظ کنند. حتی بعضی از انها از او انتقاد هم کرده اند که بهتر بود اول کسی پیدا میبشد که از خودشان انتقاد کند.
گنج الپ در حالی از نبود حوضه تمدنی با نام اذربایجان خبر میدهد که ذهن خواننده را به امان خدا رها نمیکند به جای حوضه تمدنی اذربایجان که از نظر ایشان دروغ محض است میفرمایند: عثمانیان از طایفه قاییی هستند ، اق قویونها بایندر هستند بعد از طایفه بیات و قینیق هم یاد میکنند.
در واقع منظورشان این است که اذربایجان حوضه تمدن ندارد اما فلان عشیرت بدوی با نام قاییی که دولت عثمانی بر امده از ان است یا قینیق حوضه تمدنی دارند!! اما این حوضه بقدری کوچک است که حتی محمود کاشغری در کتاب دیوان الغات تورک هم توانای نشان دادن ان را نداشت نقشه زیر نقشه جهان از نظر دیوانالغات تورک است. جالب است که نه نامی از قایی در نقشه است نه نامی از قنیق و نه نامی از بایندر و دیگر دوستان در مورد کل اغوزها که قایی فقط یکی از انهاست محمود کاشغری تنها به نوشتن بلاد اوغوز اکتفا کرده است یعنی ابادی اوغوز. در مورد قبچاقها که حوضه تمدنیشان در حد بین المللی است محمود کاشغری با ارفاغ نوشته مسکن قبچاق یعنی قبچاقها حتی حوضه تمدنی که در حد یک ابادی باشد هم نداشتند. اما در مورد حوضه تمدنی اذربایجان که از نظر گنج الپ هیچگاه موجود نبوده نوشته است ارض اذربادگان . یعنی سرزمین اذربایجان . در مورد فارس نوشته ابادی فارس و غیره. نکته بسیار مهم و جالب دیگری که ممکن است خواننده به ان دقت نکند این است که محمود کاشغری هم بر خلاف تبلیغات تورکگرایان اذربایجان را از اغوزها جدا نشان داده است.
کتاب کلاسیک تاریخی البلدان نوشته یعقوبی که به شرح فتوحات (اشغال) مناطق مختلف دنیا به دست اعراب مسلمان اشار میکند نتنها از اذربایجان یاد کرده است که فصلی را به اذربایجان اختصاص داده .در این کتاب نه نامی از قای است نه دیگر عشیرتهای اوغوز :
کتاب فتوح البدان نوشتخ جغرافیدان عرب البلاذری است که در این کتاب هم فصلی را به نام اذربایجان اختصاص داده است. باز هم از حوضه تمدنی طایفه های اوغوز خبری نیست اما نام اذربایجان همه جا در همه کتب تاریخی حضور دارد.
در کتاب کلاسیک تاریخی مجمع البلدان نوشته ياقوت بن عبد الله الحموي نتنها از اذربایجان یاد میشود که فصلی را به نام اذربایجان اختصاص داده البته یادشان رفته است که در مورد طایفه قایی صحبت کنند. جهالت از ایشان است. من بخشی ازفصل اذربایجان را در زیر اورده ام. خواننده خود مشاهده کند که بر روی سربرگ صفحه دوم در پایین اذربایجان نوشته که فصلی جدا مخصوص اذربایجان است.
در کتاب ابن العديم با نام بغية الطلب في تاريخ حلب هم به اذربایجان اشاره شده که متاسفانه در این کتاب تاریخی هم نه نامی از قاییی است نه دیگر دوستان. اما اسم مبارک اذربایجان به وضوح قابل رویت است.
حرکت اذربایجان حرکتی است حقوقی و سیاسی نه تاریخی، هم تاریخ صفوی و هم بقیه مقاطع تاریخی اذربایجان برای من به عنوان اذربایجان نه باعث افتخار و نه باعث سرافکندگی است. این تاریخ من است هم نقاط ضعف و هم نقاط قوت ان را قبول دارم . اذربایجان نه بدهکار ایران است نه بدهکار فرهنگ اوغوز و عثمانی هر که نوکری اذربایجان به این ان را تبلیغ کند نه میفهمد ازادی چیست نه درکی از اذربایجان و انسانیت دارد.
اذرگون
2014/24/6