از لورنس عربستان تا ابوبکر البغدادی (قسمت چهارم )
- توضیحات
- منتشر شده در چهارشنبه, 15 مرداد 1393 17:57
جنگ نفت ادامه دارد ، این جنگ همانگونه که در ایران رژیم شاه را بلعید در عراق نیز رژیم صدام حسین را بلعید و همچنان ادامه خواهد داشت .
از همان فردای ورود خمینی ، به ایران افراد آزادیخواه ، صاحبان اندیشه آزاد و دور اندیشان بسیاری بوداند که نوعی حس یأس و نا امیدی وجودشان را فراگرفته بود ، این افراد نه سلطنت طلب بوداند ، نه چپ .
برعکس هم مخالف سلطنت و هم مخالف تفکر چپ ازنوع حزب توده بوداند که اکثراً افرادی آگاه ، دارای مطالعات غیر وابسته بوده و شناختی درست از سیاستهای استعمار انگلیس را همراه با تجروبه عینی ازخصلت جاه طلبانه و عوام فریبانه آخوندها را میدانستند .
این انسانهای خاموش و بی هیاهو اتفاقاً از لایه های متوسط و زحمتکش جامعه محسوب میشداند و همیشه براین عقیده بوداند که اگر روزی قدرت و حاکمیت به دست آخوندها و شیخ ها برسد ؛ در آنصورت میتوان گفت وای به حال و روز ملتی که روزگاری سیاه در انتظار شان خواهد بود ، خصوصاً نسل جوان بی تجربه و احساساتی قربانیان این آتش خواهند بود که چنین هم شد .
اما این افراد با داشتن چنین نگرش درستی ، متآسفانه هیچوقت و هرگز جرئت ابراز عقیده خود را در انظار عمومی نداشتند ؛ در آن روز هائی که تب خمینیسم همه گان را کور و کر و لال کرده بود و بطور کورکورانه در تب اسلام ناب محمدی خمینی میسوختند ! استعمار انگلیس به اتفاق امپریالیسم آمریکا انتقام ملی شدن نفت را از ملت میگرفت ، آنهم با شعار اسلام و بوسیله آخوندهای پرورش یافته دستگاه MI6 که نتیجه اش امروز در برابر دید همه گان قراردارد !
ضرورت دارد که در اینجا به یک موضوعی اشاره نمائیم که ارتباط معنی داری با آوردن خمینی به ایران دارد که شاید بخشی از همان کمربند سبز معروف باشد .
استعمارگران ازهر نوعش که باشند ، علیرغم تبلیغاتهای دروغینشان هرگز مایل نبوده و نیستند که ملتهای خاورمیانه عربی که بر روی دریای بیکران نفت نشسته اند درمسیر بیداری ملی و تعیین سرنوشت خود قدمهائی بردارند ، زیرا در صورت آگاهی سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی این ملتها منافع استعماری خود را در خطر میبینند . آنها بسیار مایلند که این ملتها همیشه در نادانی ونا آگاهی همچنان با اختلافات دینی و مذهبی ، قبیله ای با یکدیگر در ستیز بوده و مشغول باشند تا آنها بهتر بتوانند رژیمهای دلخواه خود را که منافع شان محافظت نماید به قدرت رسانده و همچنان با بی رحمی به غارت و چپاول ثروتهای طبیعی این ملتها ادامه دهند .
صدام حسین از آنجائی که فردی بشدّت خود خواه ، دیکتاتور انحصار طلب بود هیچ شکی نباید داشت ، علاوه آن او نا آگاه از پیچ و خمهای سیاست بود که این موضوع را میتوان درحرکتهای سیاسی اش دید . او همیشه تلاش میکرد تا خود را بالاترین بداند و در این مورد از هیچ گوششی فروگذار نمیکرد که این از بزرگترین عیب یک رئیس مملکتی به نام عراق بود که دشمنان بسیاری برای سرنگونیش دقیقه شماری میکرداند .
سر انجام نیز به دلیل همین خود خواهیها و کله شقیهایش هم سر خود را به باد داد و هم آینده ملت عراق را تباه نموده و به روزگار سیاه کشاند !؟ ولی آنچه به عمد یا به مصلحتی از نظرها بدور نگهداشته شده اینست ، که همین صدام حسین دیکتاتور خدمات فراوانی هم به ملت عراق نموده است که سر انجام همه آنها را به باد داد .
بطوریکه او در (اوُل ژوئن سال 1972) به بازی خطرناکی دست زد و آن ملی کردن نفت عراق ، دراینجا بود که دُم روباه پیر را آتش زد . نفت عراق در انحصار و اختیار شرکتهائی بود که از سالیان دراز کل نفت خاورمیانه را مال خود دانسته و در اختیار گرفته بوداند ، او عاقبت این عمل به حق خود را پیش بینی نکرده بود ! درحالی که سرنوشت مصدق و عبدالناصر برایش نمونه هائی بوداند ، او باید باسیاست و دور اندیشی حرکت میکرد تا در دهه های بعد گرفتار توطئه های آشکار و پنهان نگردد .
ألبته با ملی شدن نفت عراق و سرازیر شدن دلارهای نفتی ، به تدریج گشایشی در اقتصاد عراق بوجود آمد و از آن پس بود که صدام توانست اقداماتی درجهت اصلاحات مورد نظرش در عراق را بطور عمقی شروع نماید که تا آن زمان در کشورهای عربی خاورمیانه سابقه نداشت ، فقط جمال عبداناصر بود که با ملی کردن کانال سوئز این آبراه حیاتی را از چنگ انگلیس و فرانسه بدر آورده بود که سر انجام منجر به جنگ با اسرائیل و متحدانش فرانسه و انگلیس شد .
بخشی از اقدامات و اصلاحات صدام حسین به شرح زیر میباشد :
ــ ازجمله : پس از ملی کردن نفت عراق و به دست آوردن دلارهای نفتی برنامه سواد آموزی اجباری و رایگان را برای عموم محرومان جامعه عراق تا بالاترین درجه تحصیلی مجانی اعلان نموده و با کمکهای دولتی آن را عملی ساخت .
ــ به خانواده های سربازان و افراد دون پایه ارتش کمکهای بلاعوض نمود تا رضایت آنها و خانواده هایشان را جلب نماید .
ــ سیستم بهداشت ودرمان رایگان را برای عموم ملت عراق مجانی نموده خصوصاً و آنرا در بین محرومان جامعه گسترش داد .
ــ به همین جهت مورد تشویق و قدر دانی یونسکو واقع شده و به او جایزه یونسکو را اعطاء نموداند ، تا شاید الگوئی باشد برای دیگر حاکمان کشورهای خاورمیانه که بی خبر از درد محرومان جامعه در عیش و عشرت به سر میبرند .
ــ برای گسترش کشاورزی به دهقانان فقیر وامهای بلاعوض پرداخت نمود و همچنین در جهت مکانیزه کردن کشاورزی عراق کوشش های فراوان عملی نمود .
ــ ایجاد مراکز صنعتی در عراق وتهیه کار برای بیکاران ، ارتقاع تولیدات غیرنفتی به منظور عدم وابستگی به درآمد نفت از اقدامات او بود .
ــ نوسازی روستاها در مقیاسی وسیع آغاز گردید و همراه با مکانیزه کردن کشاورزی توزیع زمینهای لم یزرع بزرگ مالکان ، بین کشاورزان فقیر را عملی نمود ، که این یکی از عوامل دشمن تراشی برایش بود ، و ما نمونه آن را در ایران هم دیده بودیم .
ــ صدام با هدف گسترش نو اندیشی و روشنگری ، مخالف هرگونه جهل ، خرافات ، موهومات ، واپسگرائی دینی و شیعه گری بود که این خوشایند شریعتمداران خورده و خوابیده نجف نبود ، از جمله خمینی و امثالهم .
ــ باتأسیس شرکتهای تعاونی روستائی و تقسیم سودهای حاصله تعاونیها در بین روستائیان و کارگرانی که در روستاها مشغول به کار بوداند ، سطح زندگی آنها را بطور چشمگیری ارتقاء داد .
ــ در نتیجه چنین پیشرفت همه جانبه بود که عراق به نیروی کار بیشتری هم احتیاج پیدا کرده بود و صدام این احتیاج را با استخدام کارگران خارجی از یوگسلاوی و سایر کشورها تأمین نموده بود .
ــ به رسمیت شناختن حقوق زنان در جامعه عراق و دعوت از آنها جهت شرکت در کارها و فعالیت های اجتماعی و دولتی هم سطح با مردان از نکات مثبت برنامه های صدام بود ، و اقدامات بسیار دیگر ...
نکات منفی صدام !
نکات منفی صدام بسیار بود ، او با همه اینگونه خدمات ارزنده ای که انجام داده بود ، ولی نکات منفی و خطرناک بسیاری هم داشت که این از خصلت ذاتی دیکتاتورها میباشد . که برازنده یک سیاستمدار عاقل و کاردان خوب نبود .
ــ او دیکتاتوری مطلقی بود که ، تنها عقیده خود را محور همه چیر میدانست به هیچ حزب و شخصیت سیاسی مخالف عقیده اش نمیداد جز حزب خودش « حزب بعث » اجازه فعالیت به دیگر احزاب مخالف را نمیداد و به همین جهت زندانهای عراق پر دگر اندیشان بود .
ــ او که خود را سئکولار می پنداشت ، ولی به تدریج در جهت دشمنی با دگر اندیشان بر آمد ، مخالفانش را یا زندانی و یا فوراً اعدام میکرد بدین ترتیب هر روز بر تعداد دشمنان خود می افزود .
ــ در ابتدا با اینکه با کردها به سازش رسیده بود ، ولی بعدها دشمن آنها گردید ، خصوصاً در جریان جنگ ( ایران و عراق ) و بمباران شیمیائی حلبچه که واقعیت این کشتار هنوز هم در پرده ابهام قراردارد !؟
ــ چند سالی بعد از پایان جنگ ( ایران وعراق ) او بدون در نظر گرفتن اوضاع سیاسی دنیا و ارتش خسته شده عراق ، ادعای مالکیت کویت را پیش کشید . صدام معتقد بود که کویت جزو خاک عراق است که در سال 1923 به دلیل منابع نفتی فراوان اش ، انگلیسها به عمد آنرا از عراق جدا نموده بوداند ، شاید این حرف صدام درست بوده ؛ ولی کویت سالها بود که به ظاهر و به شکلی مستقل شده بود ، بعلاوه هنوز هم تحت حمایت استعمارگری همچون انگلیس قرار داشت ، هرگونه تجاوز به کویت در واقع به خطر انداختن منافع شرکتهای قدرتمند نفتی از جمله انگلستان و شرکایش محسوب میشد ، بطوریکه بعد از حمله و اشغال کویت ، علیرغم اخطار های سازمان ملل به صدام ، او به اشغال ادامه داد که سرانجام بهانه ای شد تا مارگارت تاچر در یک دیدار با بوش پدر او را تشویق به حمله به عراق نماید .
اگر خوب دقت نمائیم خواهیم دید که انگلیسها سیاست مداران ماهری میباشند ، آنها با تکیه به نیروی نظامی و قدرت مالی آمریکا چه در عراق که انتقام ملی شدن نفت را در زمان مناسب از صدام گرفتند و چه در ایران با طرح نقشه کودتای 28 مرداد با کمک آمریکا انتقام ملی شدن نفت را از مصدق گرفتند و سپس با آوردن خمینی به اهداف دیرینه خود رسیداند .
پایان قسمت چهارم ــ آذرخش . 31 / 7 /