رفراندم اسکاتلند و درسی که ایرانیان هرگز نخواهند آموخت ــ تایماز اورمولو
- توضیحات
- منتشر شده در شنبه, 29 شهریور 1393 09:45
اسکاتلند یک سوم جزیزه انگلیس را تشکیل میدهد. سرزمینی که چند قرن پیش توسط انگلیسیها اشغال شد. در قرون گذشته اتنیکهایی که در اسکاتلند زندگی میکردند زبان خود را از دست دادند و اکنون تقریباً همگی انگلیسی صحبت میکنند. گر چه زبانهای اسکاتلندی کاملا از بین نرفتهاند. فردا یا شاید بهتر بگویم چند ساعت دیگر همهپرسی یا رفراندم جداشدن اسکاتلند از انگلیس برگزار خواهد شد و شاید شما وقتی این نوشته را میخوانید حتی نتیجه آن را هم از اخبار شنیده باشید. در هر صورت نتیجه هرچه باشد در سرنوشت ما تفاوت چندانی نخواهد گذاشت .
تایماز ـ اورمولوآنچه که در این مورد میخواهم مطرح کنم نه در منقبت استقلال و نه در مذمت تجزیه طلبی است. گرچه این رفراندم نشان میدهد یک ملت اگرچه زبانش را هم از دست بدهد اما وقتی دانست متفاوت است و منافعی در استقلال دارد طبق فطرت انسانی خود رای به استقلال و خودگردانی خواهد داد. از این رو حق تعیین سرنوشت از انسانیترین حقوق ملتها است و باید به آن احترام گذاشت.
آنچه میخواهم اشاره کنم درسهایی است که باید از این حادثه گرفت و ایرانیها به نظر میرسد متاسفانه هیچ گاه این درسها فرا نخواهند گرفت میباشد.
یکی از موضوعات داغ سایتهای خبری و صفحات فیس بوک در این روزها همین استقلال اسکاتلند است. مرکز گرایان و طرف داران تمامیت ارضی ایران همه به اتفاق مسئله را به تجزیه طلبان وطنی (استقلال طلبان) کشانده و در اکثر موارد بدون تعارف شروع به فحاشی به فعالین مدنی ملتهای غیرفارس نموده و بدون استثنا همه را متهم به تجزیه طلبی میکنند. حرامزاده، احمق و بیشعور از بهترین الفاظی است که بکار میبرند. فحشهای ناموسی و چارواداری غوغا میکند. تهدید به قتل، سرکوب، اعدام و جنگ رئوس دیگر مطالب آقایان و خانمهای پان ایرانیست میباشد. یک نمونه از این ادبیات مربوط به فردی به نام جواد ابولفتحی که خود را ادیب مینامد و در فرهنگستان ادب فارسی دارای جایگاه است چنین است : “بگور بابای هر چه تجزیه طلب است ما که میدانیم هدف از فدرالیسم و خودگردانی چیست. کتبیه بیستون سند مالکیت چند هزار ساله ایران است. ما وان و دیار بکر و اربیل را از دست دادیم . حالا دیگه بسه. بجنگ تا بجنگیم. جنگ جهانی سوم میخواهید ما حاضریم. بدون ایران یک پارچه نابود باد جهان . ”
لطفا اجازه دهید این وضعیت را با انگلستان و اسکاتلند مقایسه کنیم و برای این مقایسه از نوشته خانم شادی صدر وکیل و فعال راستین حقوق بشر مدد جوییم. خانم صدر در وبلاک شخصی خود مینویسد :
“دیشب دو بار اشکهایم جلو تلویزیون سرازیر شد. یک بار در میانه یکی از مناظرههای انتخاباتی بود. رهبران احزاب مختلف (موافق و مخالف استقلال) با یکدیگر و با مردم عادی که در استودیو حضور داشتند و فعالانه در بحثها شرکت میکردند، رو به روی هم قرار گرفته بودند. هر دو طرف، موافق و مخالف، سختترین و صریحترین استدلالها و سئوالها را آزادانه در مقابل دوربین مطرح میکرد بدون اینکه بترسد که دیگران بهش حمله کنند، مادر و خواهرش را خطاب قرار دهند یا وقتی از در سالن برود بیرون، پلیس به اتهام اقدام علیه امنیت ملی یا تروریسم یا تشویش اذهان عمومی دستگیرش کند. سیاستمداران، با تحمل واقعا ستودنی، اما صریح و شفاف و بدون تعارف با مردم و با خودشان درباره موضوعی به اهمیت جدا شدن تقریبا یک سوم یک کشور بحث میکردند و من بی اختیار، اشک میریختم. به یاد میآوردم سرنوشت بحثهای جامعه ایرانی درباره حقوق ملیتها و خشونت کلامی و حتی فیزیکی که در تمام آن بحثها که هیچوقت به هیچ جای سازندهای نمیرسند، موج میزند.
بار دومی که اشکهایم سرازیر شد وقتی بود که گزارشی را میدیدم از یک تجمع چند هزار نفری در میدان ترافلگار لندن. هزاران انگلیسی که در بینشان، هنرپیشه، ورزشکار و بازیگران معروف هم بودند، جمع شده بودند برای اینکه از اسکاتلندیها خواهش کنند که از آنها جدا نشوند. گزارشگر با هر کس که مصاحبه میکرد، روی دو نکته دست میگذاشت: یکی اینکه رای “آری” یا “نه” به استقلال، حق مردم اسکاتلند است و دوم اینکه مردم این کشور، اسکاتلندیها، ولزیها و انگلیسیها، دستاوردهای تاریخی زیادی با یکدیگر داشتهاند و خواهش مردم انگلیس این است که اسکاتلندیها در کنارشان بمانند. سطح تفاهم و تمدن در بحثهای شرکت کنندگان در تجمع، که بیشترشان مردن عادی بودند، صدها برابر بالاتر از بحثهایی بود که در جامعه ایرانی دیدهایم و شنیدهایم. هیچکس رگ گردنش بیرون نمیزد یا طرفداران جدایی را متهم یا مسخره نمیکرد؛ با اینکه ناراحتی عمیقی را در صورت و در لحن مصاحبه شوندگان از احتمال جدایی اسکاتلند کاملا میدیدی و همین، پیام آنها را بسیار تاثیرگذارتر میکرد. ” پایان نقل قول
متاسفانه وضعیت فرهنگی ایرانیها بخصوص پان ایرانیستها و در درجات بعدی مخالفان آنها به گونهای است که در بهترین شرایط در آیندهای که دولت مرکزی ایران ضعیف شود و خواستهای ملی غیر فارس زبانان و ملتهای مختلف ساکن در ایران بخصوص ترکها ، کردها ، بلوچها و عربها به مرحله ایستیفا برسد، آیندهای همچون سوریه رقم خواهد خورد. مضاف بر اینکه اختلافات و رقابتها و تهدیداتی نیز ملیتهای غیر فارس زبان را تهدید میکند از جمله جنگ بین ترکها و کردها که عمدتا بر اثر همین زیاده طلبی و القائات پان ایرانیسم و ادعای ارضی نسبت به آزربایجانغربی قابل پیش بینی است. ای کاش ایرانیان از رفراندم اسکاتلند درس میگرفتند اما متاسفانه این آرزو محال به نظر میرسد.