وقتی نقاب ها از چهره میافتند! – بابک بخت آور

حوادث اخیر کوبانی یا به عبارتی عین العرب تصویر عریانتری از دیدگاه ها چه ایدئولوژیک، چه ملی میدهد. آواره شدن انسانها فارق از دین و تبارشان کافی است تا انسان علارقم دیدگاه و منافع ملی خاصش از ستمدیده حمایت کند و حتی در مواردی نیز علارقم وقوف بر سوء استفاده های ایدئولوژیک برخی به اصطلاح روشنفکرمآبان مصلحت گرا و افراط گریهای همسایگان زیاده خواه  چشم فرو بندد.  
اما بعضا افراط، دریده گوئي و بی انصافی به حدی میرسد که صبر انسان را لبریز و ناگزیر از واکنش می نماید. اخیرا با تخلیه کوبانی یا عین العرب از ساکنین بی دفاع آن این دفاع از انسانیت، دموکراسی و ارزشهای انسانی نمایشی مسخره و تهوع آور به خود گرفته که دفاع از انسانیت را نیز لوث و تهی از ارزش نموده است. تو گویی این قطعه خاکی به صحنه و مرکز ثقل تخلیه کینه ها و تصویه حساب های ایدئولوژیک مبدل شده است. حال اینکه وقتی کوردهای ایزدی که از همین ملت کورد هستند (از تلعفر ، آمرلی نمیگویم تا متهم به تعصب قومی و پان تورکیزم نشویم) شهر و کاشانه شان را از دست داده و در معرض تهدید جانی بودند به محض اینکه پناه داده شدند بشریت نفس راحتی کشید و قضیه ختم به خیر شد
اما در کوبانی مسئله به کمپینی علیه تورک و تورکیه ستیزی مبدل شده و در این ماراتون تورک ستیزان پان فارسیست راست و استالیست چپ گوی سبقت را از هم ربوده اند
عده ای از شرم آور بودن بی طرفی در جنگ پ.ک.ک و داعش داد سخن گفته اند و بی طرفی فعالان ملی آذربایجان را عملی غیر انسانی و علیه دوستی دو ملت کورد و تورک که خاطرات خوبی از دوران حکومت دموکرات آذربایجان و کردستان دارند قلمداد نموده اند. اخیرا دل تنی چند از امت اینترناسیونالیست در تبریز نیز جریحه دار شده و طی بیانیه ای با عین العرب یا کوبانی اظهار همدردی نموده اند. صرف همدردی کاریست بسیار نکو و قابل ستایش اما نکاتی در این بیانیه منعکس شده است که قابل تامل بوده و سئوالاتی را در اذهان ایجاد مینماید.
باید گفته اگر این عالیجنابان کمی از تنگ نظری ایدئولوژیک دوری میجستند برخی اینگونه بر فعالان ملی آذربایجان نمی تاختند و بیانیه نویسان نیز کاسه داغ تر از آش نمیشدند. در نگرش این گروه موارد ذیل غایب مطلق است
۱- هر روز بلااستثنا در مدیا و همه احزاب کوردی (فارغ از اسم و رسم شان) ادعای ارضی بر غرب آذربایجان تکرار میشود که هیچ سنخیتی با روابط زنده یاد پیشه وری و قاضی محمد ندارد! حال اینکه چنین ادعائي از سوی تورک آذربایجانی نبوده است. پس این قضیه پایبندی به دوستی حداقل از سوی آنان منتفی است
۲- مورد دیگر مسئله کانتونها یا ایجاد شوراهای محلی خودمختار در سوریه است که از آن به عنوان دستآوردی عظیم قابل دفاع یاد میکنند. بعضی از دوستان چپ در زمینه کانتونها چنان اغراق و تبلیغ مینمایند تو گویی تحول و انقلاب شگرف مردمی و توده ای در جهت نیل به این مهم رخ داده است. باید پرسید آیا این چیزی جزء ترفند هدفدار رژیم جنایتکار اسد در هدیه دادن خودمختاری به کوردها یا پ.ک.ک بوده است! آیا برای آن مبارزه کردند یا برعکس هم پیمان رژیم اسد علیه سایر مخالفان دیکتاتوری وی شده، در مقابل کشتارش سکوت کردند!
در ثانی کسی لطف کرده بفرماید این شوراها در کدام انتخابات، با حضور چه تعداد حزب و شرکت کننده برگزیده شدند؟  یا نمایندگان خود خوانده پ.ک.ک خود را انتخاب و نصب نموده اند؟
شرم آور کدام است؟ جانب اسد را گرفتن بر کشتار دیگران چشم بستن به خاطر رسیدن به خودمختاری و در ورای آن ادعای ارضی در سرزمین دیگران از طریق تقویت موضع پ.ک.ک حزب حامی ی.پ.ج و پژاک و دموکرات و …. .
یا گرفتن موضعی متوازن ، انسانی و منطقی در قبال بحران انسانی منبطق بر منافع ملی!؟
تورکیه مرزهایش را گشوده و پناهندگان را پذیرفته تا فاجعه ی قتل عام انسانی رخ ندهد و این سیاست انسانی و منطقی اش دست فرصت طلبان و حامیان شرقی و غربی شان را در پوست گردو گذاشته ماهیت نیاتشان را عیان نمود.
اکنون ۲ گروه بر سر توسعه قدرت منطقه ای خود در عین العرب یا کوبانی که اهمیت استراتژیک برایشان دارد میجنگند که هر دو نیز مسلحند. آنچه شرم آور است مقایسه این نمایش مسخره با نبرد استالینگراد و خصوصا خوجالی است که در بیانیه این افراد در تبریز به خاطر مصلحت ذکر شده!
سئوالات اینها هستند که چرا آنروز که فاجعه خوجالی و اشغال قاراباغ رخ داد چنین بیانیه ننوشتید؟ نه اینکه رفقا در شوروی بر مسند امور بودند؟ همان روزها برخی از این افراد از برپائی دوباره شوروی و الحاق آذزبایجان شمالی به آن در آینده ای نزدیک سخن می راندند!
چرا در قتل عام سربنیتسا، سارایایوو بیانیه ها ته کشید؟ چون رفیق میلوشویچ بر مسند قدرت بود؟
چرا وقتی اسد در حلب و حمص قتل عام میکرد آهی از نهاد این انسان دوستان هزار چهره بلند نشد و اشک تمساحشان در نیامد؟
وقتی صحبت از حمله نظامی به رژیم اسد جهت کمک به مخالفان سوری شد، تظاهرات و شعارهای ضد جنگ گوش فلک را کر کرده بود؟ چون رادیو مسکو و رفیق پوتین روی موج دیگری بود!! و اکنون تورکیه به دلیل عدم مداخله و جنگ زمینی متهم میشود ؟
شرم آور کدام است؟ 
این امضاء ها و آن به اصطلاح بیانیه سند انضمام غرب آذربایجان به کوردستان است!
چیزی نیست جزء فرونشاندن حس سنتی تورکیه و تورک ستیزی مزمن لانه کرده در قلبهایتان نه سند انسان دوستی!؟
و یادآور آنچه در قاراباغ بر اساس همان به ظاهر انسادوستی ها و خوش خیالی های اینچنینی روی داد..
شرم بر همه چیز …..
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn