انقلابی که به فریبی بزرگ تبدیل شد « انقلاب بهمن »- آذرخش

با نزدیک شدن به بهمن ماه  ضرورت  بازنگری دوباره ، اما کوتاه به آن حادثۀ  تاریخی را لازم دانستیم .
به یاد داریم که حرکتهای خشم آلود مردم علیه رژیم شاه ازاوایل سال 1356 به تدریج آغاز شد و با قیام مردم تبریزدراواخرهمان سال نطفه های انقلاب عمومی بعدی را درخود پرورش داد، که البته " قیام تبریز" به خودی خود ضربه سنگینی به رژیم پهلوی بود؛ زیرا که ملت ترک آذربایجان درطول عمررژیم راسیستی پهلویها همیشه مورد توهین و تحقیرهای توأم با تجاوزهای خونین حاکمان تهران نشین و عوامل خود فروخته آنها قرارگرفته بود که تا کنون هم دررژیم ولایت فقیه همچنان ادامه دارد ، به خصوص کشتارو قتل عام ملت آذربایجان درسال 1325 توسط ارتش شاه واراذل و اوباشان وابسته به دربار پهلوی را هرگز فراموش نکرده و فراموش هم نخواهند نمود .
لذا با اوجگیری خیزش های ضد حاکمیت پهلوی ، بهترین فرصت برای ابراز خشم و نفرت فروخورده علیه حکومت پهلویها فراهم شده بود . پس ازخیزش ملت آذربایجان به مرکزیت تبریزاعتراضات در سایر شهرها گام به گام گسترش یافته و شهرهای بزرگ و کوچک دیگررا نیز دربرگرفت وسرانجام با انقلاب بهمن درسال1357 به عمر ننگین رژیم پهلویها خاتمه داده شد. دراصل این ملتهای آزادیخواه و تحت ستم سراسر« ایران » بودند که چنین انقلابی را با نثارخون فرزندانشان به امید آزادی و دمکراسی به انجام رساندند نه مشتی آخوندهای مفت خور و روضه خوان که بعدها ازپس پرده ظاهرشدند .  
حرکتهای انقلابی مردم درابتدا خود جوش بود که گام به گام در درون خود شکل میگرفت ، شعارهای مردم درآغاز و درهیچ یک از شهرهای دور و نزدیک به هیچوجه درسمت سوی برپائی " حکومتی اسلامی" نبود .
بلکه شعارهائی دموکراتیک مبنی برایجاد حکومت جمهوری، آزادی کلیه زندانیان سیاسی برقراری عدالت اجتماعی درسراسر«ایران» ایجاد مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی نوین براساس اعلامیه جهانی حقوق بشر که درآن حقوق همه ملیت های ساکن در کشوری بنام «ایران» را در برگیرد و با صراحت قید شده باشد، بود؛ و این دراعلامیه های اولیه صادرشده ازسوی گروهها و احزاب درآن روزها خصوصاً در آذربایجان و کردستان غیر از این چیز دیگری را نشان نمیدهد .
ولی متأسفانه درنتیجه نبود رهبری دموکراتیک انقلابی ودوراندیش در صفوف ملت، قیامی با آن عظمت توده ای به تدریج مورد سوء استفاده فرصت طلبان مذهبی وامپریالیسم جهانی قرارگرفت ، که مانند گرگی درکمین نشسته مسیرانقلاب را به بیراهه کشاندند و سر انجام امپریالیسم جهانی که مانند همیشه دراندیشه تأمین منافع غارتگرانه خود در دراز مدت  بعد از رژیم شاه بود، با مهارت سیاسی سرانجامی تأسفبار را به ملتهای تحت ستم «ایران» تحمیل نمودند.   
بیاد داریم ، ازآن تاریخی که خمینی را به ناگهان ازعراق به کویت و سپس به پاریس منتقل نمودند ، نقشه های شومی درکاربود ، و روز به روز چهره حرکتهای توده ای درسمت و سوئی دیگرتغییرمسیرمی داد وعوامل معینی شروع به سردادن شعار ألله أکبر نموداند  که این شعاردربین مردم ، خصوصاً طبقه روشنفکر آن روزبا سردی ، شک و دیدی اکراه آمیز، توأم با نگرانی مواجه گردید .
ولی گویا دستانی پنهان ودرعین حال تهدید کننده و پر قدرت در پشت پرده  سیاست وجود داشتند که با سوء استفاده ازباورهای دینی مردم عوام ، حتی عکس خمینی را در ماه با تبلیغات هر روزه رادیو بی بی سی به مردم ساده لوح نشان میدادند !! مبلغین متحجر مذهبی درمحلات و مساجد با سماجت اصرار داشتند تا به زور و به هر نحو ممکن چنین فریب مسخره ای را به توده های عوام تحمیل نموده و شعارهای اسلامی را به جای شعارهای دموکراتیک درمغزهای مردم دین باور تزریق نمایند، اگرکسی هم شک میکرد او را بی دین و حتی طرفدار« طاغوت » نامیده و مُهرضد انقلاب به او میزدند !
بدین ترتیب پس ازسازش خائنانه آخوندها با امپریالیسم ودادن وعده های دروغین و فریبکارانه به توده های مردم ، سر نوشت و آینده ای سیاه  برای ملتهای تحت ستم توسط آخوندها و استادانشان ترسیم گردید .
بعدها پس ازگذشت سالها گوشه هائی ازآن فریب بزرگ به تدریج آشکار گردید و اسرار دیدار خیانت آمیزی که درمذاکرات پنهانی چهاردولت بزرگ یعنی آمریکا ـ انگلیس ـ فرانسه و آلمان درجزیره گوادلوپ فرانسه برگذار شده بود فاش گردید. بدینسان ماهیت فریب بزرگ تاریخ آشکارگردید که دیگرکارازکارگذشته بود و به ساده گی راه برگشتی وجود نداشت. حال امروزپس ازگذشت 35 سال آیا کنفرانس 5 + 1 هم ازهمان قماش خواهد بود!؟
حیله گری دیگرخمینی اعلان رفراندوم با فتوائی مستبدانه مبنی بر فقط جمهور اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر بود ! که بدین ترتیب اساس حکومت ظلمت شب را بنا نهاد .
درشهریور1359 خمینی برای تحکیم پایه های رژیم متحجر مذهبیش با توطئه چینی قبلی عوامل پنهان امپریالیسم و حزب الله جنگ با عراق را آفرید که همه گان ازفجایع و پی آمدهای خونبار آن آگاه میباشند .
امروز که 35 سال ازعمر نکبت بار و شوم سلطه رژیم جمهوری اسلامی میگذرد، هم حامیان غارتگر رنگارنگش در نزد مردم رسوا و آبرو باخته  شده اند ، وهم کلیت رژیم نیز ازبسیجی ، پاسدار و اطلاعاتی جنایتکارش گرفته تا آیت الله های دزد و جلاد که درمنجلاب رسوائیهای متعدد غرق شده و دست پا میزنند، برای حفظ و نگهداری مقام و پادشاهیشان  کماکان با همان سیاست بازان با چهره های متفاوت به میدان آمده و برای نجات رژیم دزدان به فریبی دوباره وحیله های گوناگون تحت عنوان گفته گوهای اتمی و حفظ ساختار خون آلود رژیم ولایت فقیه گویا مذاکره یک گام به پیش دو گام به پس مینمایند !؟ و خنده دار است که «غنی سازی را حق مسلم رژیم میدانند ! ؟ » ولی حقوق بشر را در پس پرده فراموشی پنهان میکنند !
کسانی که با نا آگاهی از رویدادهای پنهان و آشکار آنروزها به ناحق پدران خود را مقصر و گناهکار مینامند، توجه ندارند که پدرانشان با هدف رهائی و برقراری آزادی ، دموکراسی و زندگی شرافتمندانه برای آینده فرزندانشان ، به حق علیه رژیم پهلوی قیام نمودند ، گناهکار و یا مقصراصلی نه اینکه پدرانشان ، بلکه همان سردمداران رژیم شاهنشاهی پهلویها بودند که به مدت 57 سال نفس ملت را بریده و به دردها و محرومیتهای اکثریت توده های مردم هیچ توجهی نداشتند و بی وقفه شریف ترین فرزندان ملت را به جرم آزادی خواهی و انتقاد ازظلم و ستم  دستگیر، شکنجه واعدام مینمودند! ولی درعوض آخوندهای حیله گر رنگارنگ را چه دردرون حاکمیت شاه و یا درحوزه های شیاطین قم ، مشهد ، نجف، پرورش داده و برای حکومت دینی و شیطانی به سرکرده گی خمینی و سایر آخوندها آماده مینمودند .
درجامعه ای که به مدت 25 سال پس ازکودتای ننگین 28 مرداد 1332 به کارگردانی آمریکا و انگلیس و نوکری تیمساران ارتش شاه و سناتورهای رنگارنگ، که سرانجام   فرار را برقرارترجیح داداند، چنین عناصری پس از انجام کودتا و رسیدن به هدف و مقامهایشان و برقراری رژیم پلیسی که هرروز با دستگیریهای گسترده،  اعدامهای دسته جمعی ، بستن روزنامه ها و کشتن مدیران آنها ، حتی سانسور شدید روزنامه های خودی و دولتی و هزاران فاجعه دیگر، محیطی مرگبار را توأم با سلطه وحشتناک ساواک، سکوت و  خاموشی را در سرتاسر مملکت حاکم نموده بودند.
درچنین شرایطی بود که توده های زحمتکش مردم رفته رفته به حاشیه رانده میشدند ، افکارشان مسخ شده و به انسانهای پاسیف تبدیل میشدند . استبداد سمی است که درهر جامعه ای مستقرشود ، روح و روان انسانها را مسخ میکند وحرکت را از آنها سلب مینماید ، همچون امروز
آنچه موجب زنده ماندن روح ، پویائی ، آگاهی ، تکامل افکار و اندیشه سالم  در جوامع انسانی میشود، آزادی ، عدالت اجتماعی ،  مطبوعات آزاد ، احزاب آزاد ، اجتماعات  آزاد، آزادی بیان و بطورکلی آزادیهائی است که درمنشور اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت  ازآنها نام برده شده ، زیرا آزادی غذای پویائی جوامع میباشد .
با برقراری چنین آزادیهائی ایست که توده های مردم در احزاب و سندیکاهای صنفی گوناگون متحد شده هرچه بیشترآگاه میگردند ، و به دلیل همین آگاهی هاست که گفتار و وعده های افراد را تجزیه و تحلیل نموده و فریب سخنان بیهوده شیادان رنگارنگ و فرصت طلبانی نظیر خمینی ها و سایرعناصر حیله گر، دزد واسلام پناه را نخورده ، با عزمی راسخ برای تعیین سرنوشت خود رأساً تصمیم میگیرند .
نتیجه برقراری دیکتاتوری 25 ساله رژیم شاه ، همانطوریکه به گوشه های کوچکی از آنها اشاره شد، موجب ضعف نیروهای پوینده جامعه و به دورماندن افراد از میدان سیاست و بازیهای سیاسی دشمنان رنگارنگ و در نهایت آماده شدن زمینه برای بازیهای فریبکارانه عناصر متحجر و مستبد با تکیه پنهانی به حمایتهای امپریالیسم جهانی را موجب نمود .
تصاویری که در زیرآمده قطره ای ازدریای جنایات شاه و شیخ میباشند که یاد آوری آن را در این برهه زمانی لازم دانستیم تا شاید بیداری نسل جوان را موجب شود .
                                  
            خسرو گلسرخی در بیدادگاه شاه               تیرباران افسران آزادیخواه سال 1332
                                         
                                                                                                                 کرامت الله دانشیان همرزم خسروگلسرخی           
                        
   کشتار سال 67 در رژیم اسلام ناب محمدی              قطعن ملت برای چنین رژیمی انقلاب نکرد
                           
        اربابان خمینی و آخوندها                                       قربانیان راه حق و عدالت
وسر انجام با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که آن را باید نقطه عطفی درتاریخ معاصر دانست ، نتیجه اش آزادی و استقلال ملل در بند بود . با این فروپاشی ملتهای بسیاری که به ناخواسته نزدیک به دو قرن درچنبره تارعنکبوتی کرملین چه در دوران تزاریسم و چه در دوران اتحاد شوروی به دام افتاده بودند رهائی یافتند، ازجمله آذربایجان شمالی . به جرأت میتوان گفت که همان انقلاب آذربایجان بود که ضربه نهائی را براساس حکومت  شوروی وارد آورد و فروپاشی امپریالیسم سرخ را در پی آورد .
بااستقلال آذربایجان شمالی روح تازه ای درکالبد مبارزات استقلال طلبانه ملت آذربایجان جنوبی دمیده شد ، حرکت ملی دمکراتیک مستقل ملت آذربایجان جنوبی علیه سیستم راسیست فارس جان تازه ای یافت وهرروز زنده تر و پویاتر گردیده و به پیش میرود .
اینبار دیگر، نه رژیم پهلوی و نه نوکران کرملین وجود ندارند ، تا برای ملت ما نسخه چگونگی مبارزه در راه آزادی و استقلال پیچیده و هربار باخیانت به ملت آذربایجان جنوبی سدی درراه مبارزه ملی ایجاد نمایند، رژیم واپس گرای اسلامی نیزتوان آن را نخواهد داشت تا سیرتحولات تاریخ را به عقب برگردند ،
زمان تغییرنموده، تکنولوژی آفریده مغزمتغکر انسان بلای جان دیکتاتورهای واپسگرا و خود کامه در همه جای دنیا شده .  
35 سال کشتار و جنایت، 35 سال دروغ و دزدی سرنوشتی جز شوروی ابرقدرت نخواهد داشت. دوران کنونی با تمام سیاهی هایش یک "رئنسانس" یا زایش دوباره در راستای محو کامل واپس گرائی دینی و راسیسم فارس درممالک محروسه ایران میباشد. بی شک نسلهای آینده ملتهای تحت ستم  بدون شاه و شیخ و ملا و رمال و چوبه دار زندگی خواهند نمود .
تاریخ به ما حکم میکند : برای رسیدن به آزادی ، دموکراسی ، و حاکم شدن هر ملتی به سرنوشت خود باید همه باهم علیه رژیم راسیستی مذهبی آیت الله های دزد متحد شویم و فریب عوامل و تفرقه افکنان ، جاسوسان رنگارنگ رژیم را نخورده ، به مبارزه در راه رهائی و سرنگونی حکومت جباران ، برادروار پشتیبان همدیگر باشیم . قطعاً پیروزی ازآن ملتها خواهد بود . به امید روز پیروزی ملتها .
 آذرخش ــ 1 / 11 / 1392
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn