جهان بینی لعابدار عرفان کیهانی حلقه و مدرنیته ی مکتب آذربایجان- سونا تبریزلی

نگاهی به جهان بینی جناب آقای محمدعلی طاهری و مقایسه آن با مذهب جعفری (علیچی) ترکان آذربایجان، سونا تبریزلی
ائی اؤزون‌دن بیخبرغافیل، اویان.  حاققا گل کی، حاق دئییل باطیل، اویان.
اولما، فــــانی عالمه مایل، اویان.  معریفت‌دن نسنه قـیـل حاصـیل، اویان.
در چند سال اخیر کلاسهای متعددی توسط شخصی به نام آقای «دکتر محمدعلی طاهری» با نام «عرفان حلقه و عرفان کیهانی» برای آموزش نوعی روح درمانی با نام «فرادرمانی» برگذار می شد. روشی که در کلاسهای او برگذار میشد مبتنی بر روشهای به اصطلاح روانشناسی بوده و عموما هیچگونه صحبتی از اصول پایه ای این روشها بعمل نمی آمد برای اینکه سیستم فکری ایشان مشخص گردد ابتدا مطالبی از مقالات آقای محمدعلی طاهری آورده شده و سپس تلاش می شود فرازهایی از درونمایه این مطالب ذکر گردد. ازآنجاییکه در آذربایجان نیز افرادی را می دیدم در کلاسهای ایشان شرکت می کردند امید دارم این مطالب کمکی در شناخت افکار ایشان باشد.
موضوعی که باید به آن توجه شود اینست که در حال حاضر ایشان به خاطر عقایدش بازداشت شده و احتمال دارد با حکمهای سنگینی مواجه شود، این مطالب فقط در جهت شناساندن افکار ایشان بوده و من به عنوان یک انسان، طرفدار آزادی ایشان و در عین حال طرفدار آزادی بیان او و دیگران هستم، به امید روزی که آزادی بیان در این کشور به واقعیت پیوسته و نه تنها ایشان به عنوان یک فارس بلکه همراه ایشان تمامی زندانیان آذربایجانی و زندانیان منسوب به دیگر اقوام آزاد گشته و بدون محدودیتی بتوانند در محیطی امن به بیان عقاید خود پرداخته و آزادانه اندیشه ها و نوشته های یکدیگر را نقد نمایند، و ضمن نشر افکار و عقاید، سبب کاهش انحرافات نیز بشوند.
ایشان در کتاب خود (چند مقاله چاپ سال 2011: با اولیای الهی، صفحه 77-78) چنین می نویسد:
«همه اولیای الهی با رمز گشایی از پیامهای آسمانی و با عملکرد خود، همواره برای این هدایت اعلام آمادگی کرده اند. آنها توجه مردم را تنها به سوی خدا جلب می کنند، کسانی که با توسل به آنها به رشد و تعالی معنوی رسیده اند و محور وجودی آنها محور الله شده است، بهتر از هر کسی از وجود این نعمات الهی برخوردار شده اند و به مقام و منزلت الهی آنها واقف هستند. یکی از این با ارزش ترین انگیزه های سفرهای زیارتی نیز قدردانی از همین منزلت الهی است
-رابطه بین آقای محمدعلی طاهری و مردم عینا رابطه مراد و مرید می باشد در مکتب او مرید با توسل به اولیای الهی به شفا می رسند و از نعمات الهی بهره مند می شوند و انسانها به تنهایی توانایی ارتباط گیری مستقیم با خداوند را ندارند.
در مذهب او زیارتگاهها وسیله ارتباط با اولیای الهی هستند مطمئنا با توجه به اینکه اولیای گذشته و از جمله امامان وجود ندارند لذا تنها راه ارتباطی وصل شدن به بالا، اشخاصی مثل جناب طاهری بوده و مردم با مرحمت او به تمامی مشکلات فائق می آیند.
-در مکتب او قران را تنها افراد خاصی می فهمند همانگونه که آیت الله خمینی. نیز همان عقیده را داشته اند، آیت الله خميني در يک جا می گوید: «ما به رأي خودمان نمي توانيم قرآن را تأويل کنيم. ما بايد طبق حدیث: «انما يعرف القرآن من خوطب به» (حر عاملي، ج 27، صفحه 185، حدیث 33556)، از طريق وحي و از طريق وابستگان به وحي قرآن را اخذ کنيم و بحمد الله از آن راه هم غني هستيم. (صحيفه امام، ج18، ص 423).
-عین همین مطلب (در صفحه 78 چند مقاله: با اولیای الهی)، توسط آقای طاهری نوشته شده است:
«بهترین کسانی که می توانند از پیام های آسمانی رمز گشایی کنند، اولیای الهی هستند. دلیل این که پیامبر اسلام (ص) به امت خود فرموده اند دو امانت گرانبها برای شما به جا می گذارم و این دو امانت را قران و عترت معرفی کردند، همین است. در حقیقت، دلیل این که ایشان مارا به عترت ارجاع داده اند، این است که آنها بهتر از دیگران پیام های قران را درک می کنند، قران، قانون اساسی است و عترت، کسانی هستند که این قانون را به خوبی درک و اجرا می کنند
چنانچه دیده می شود در واقع آنها معتقدند قران را تنها افرادی خاص متوجه می شوند و بدیهی است از نظر آقای خمینی، این افراد خود آقای خمینی و افراد مورد اطمینان ایشان مثلا آقای مصباح یزدی ویا افرادی مثل سید نصرالله و مالکی و .. هستند و البته آقای طاهری نیز لابد خودش و شاگردانش را متولی اینکار می دانند و به عالم الهام متصل هستند. بدیهی است در طول تاریخ هدف اینگونه تئوریها، بزرگنمایی خود، بدست آوردن قرب و حرمت، و نهایتا تثبیت اقتدار، بر توده هایی هستند که به نظر این افراد توانایی اولیا شدن را ندارند و تنها راهشان تسلیم شدن در برابر اینگونه افراد بجای تسلیمیت در مقابل خداوند هستند، ناگفته نماند که اینگونه افراد چنین اظهار می نمایند تسلیمیت در برابر این اولیای دانا، در واقع مقدمه تسلیمیت در مقابل خداوند است البته حوادث تاریخی نشان داده است که اینگونه افراد چه بلایی بر سر مریدان خود آورده اند و حاصل کار صاحب شدن این افراد بر مال و جان و ناموس افراد بوده و کلیه منابع انسانی و طبیعی در جهت افکار اقتدارگرایانه و سلطه طلبانه این افراد صرف شده و فقر و فلاکت برای مردم رسیده است.
این در حالی است که خداوند در قران به صراحت بر عامه فهم بودن قران تاکید دارد در اینجا ما چند آیه را اشارت می دهیم،
سوره آل عمران آیه 138 : هذا بیان للنّاس و هُدیً و مَوعِظَه لِلمُتّقین : این (قران) برای مردم دلیل آشکاری است و برای متقی ها راهنما و پند می باشد.
سوره شعرا آیه 95 : بِلِسَان عرَبِيٍّ مُّبِين : قران به زبان عربی مبین(روشن و آشکار) نازل گردیده است.
سوره قمر آیه 32 : وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِر :  ما قران را ساده گردانیدیم، آیا کسی پند می گیرد؟.
سوره مریم آیه 97 : فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ...: ما آنرا در زبان تو آسان نمودیم.
جهت ملاحظه آیات بیشتر و اطلاعات جامعتر، افراد علاقه مند می توانند به نوشته های آقای صمد بایاتلی رجوع کنند. بویژه حدیث های جعلی که چنین خرافاتی توجیه می شود به تفصیل در آنجا ارائه شده است.
علاوه بر اینکه طبق فرموده خداوند، قران نازل شده قابل فهم برای عموم مردم است، آفریدگار بزرگ بدون کوچکترین پرده پلاسی حرف نهایی را در قران گفته است و نیازی نیست با حرف و حدیث های جعلی محدثین امامیه فارس، و تفسیرهای فرقه گرایانه برای بدست آوردن منزلتی برای خود، زمین و زمان را به هم بدوزیم و قران و دین را بهانه ای برای تصاحب مال و جان و ناموس انسانهایی قرار دهیم که در هر جای قران و در جای جای یافته های علمی کنونی بر برابری انسانها تاکید دارد و انسانها بعد از قرنها تلاش برای هر انسان یک رای قائل شده و حقوق بشری متساوی برای آنها تدوین نموده است.
پروردگار عالم در قران می فرماید
سوره نساء آیه 165: یکونَ للنّاس علَی الله حجّة بعد الرّسول : الله می فرماید: من بعد از محمد حجّتم را برای شما تمام کردم.
این آیه بوضوح بیان می دارد که خداوند هر چیزی را که لازم بوده توسط حضرت محمد و توسط قران کریم برای انسانها ارسال نموده است و به عبارت دیگر انسانها به مرحله ای از تکامل رسیدند که عقل آنها کامل گشته و برای حل معضلات و مشکلات پیش آمده توانایی کافی را داشته و نیازی به پیغمبر جدید نخواهدبود.
همچنین خداوند در آیه ای دیگر می فرماید:
سوره نساء آیه 59 : یا ایهاالّذین آمنوا اَطیعوا الله و َاطیعُوا الرّسولَ وَ اوُلیِ الاَمرِ مِنکُم فَاِن تنازَعتُم فی شئی فََرُدَّهُ الی الله و الرسول ان کُنتم تؤمنون بالله والیوم الاخر ذالک خیر و اَحسَنُ تاویلاً : ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا، پیغمبرش و آمران (حاکمان) اطاعت کنید و زمانی که اختلاف پیدا کردید به خدا و رسولش مراجعه نمایید و در حالیکه به خدا و آخرت باور دارید خیر شما در اینست.
این آیه پیامهای بسیاری را در بر دارد اولا اینکه خداوند دو چیز برای انسانها یادگار گذشته یکی حرفهای خدا که قران است و دیگری حضرت محمد و به عبارت دیگر علم و آگاهی ایشان می باشد و در عین حال تاکید بر این دارد که تنها در صورتی از دیگر آمران و بزرگان اطاعت نمایید که آنها پیرو قران و رسول خدا هستند و مواظب آنها باشید اگر خطایی کردند آن را با توجه به آموخته هایتان از قران و طریق حضرت رسول حل نمایید.
خداوند در این آیه به صراحت هر گونه تایید و قضاوت در مورد آمران را بر عهده مردم می گذارد و بطور غیر مستقیم هر گونه معصومیت و اتصال مستقیم به خدا را از آنها سلب می کند و می فرماید هر آن ممکن است آنها اشتباه کنند چونکه خداوند می داند اقتدار و قدرت چه امکاناتی را برای ایجاد انحراف بوجود می آورد لذا بلافاصله بر امکان بروز اختلاف تاکید می کند.
چنانچه دو آیه فوق را در کنار هم قرار دهیم به مطلب دیگری نیز می توان پی برد : خدا از یک طرف می فرماید ای مردم، حجّت من، با این قران، بر شما تمام شده و از طرف دیگر می فرماید در صورت بروز اختلاف، به این قران رجوع کنید، پر واضح است قران، اجمالی از دستورات را در خود دارد و خداوند نیازی ندانسته کلیه قوانین جهان را در قران جای دهد (البته در سوره هایی مثل نحل و آل عمران بر همین مطلب تاکید شده است)، بنابراین انسانها در هنگام بروز اختلاف باید توسط چیزی و یا کسی به قران و رسولش مراجعه نمایند و از طرف دیگر از آنجاکه حضرت رسول در قید حیات نیست و خداوند نیز حکَم و واسطه ای را در آیه تعیین نکرده است، پس انسانها باید خود به قران رجوع کنند، و در این راستا تنها وسیله و روش، استفاده از عقل انسانها است و انسانها با توجه به عقل خود و تجربه هایی که در طول تاریخ و از جمله در زمان پیغمبر و صحابه وفادار ایشان و امامان بزرگوار حاصل شده و همچنین بر اساس آموخته ها و برداشتهای خود از قران، و تجربه خود، قضاوت لازم را در مورد آمران انجام می دهند و نسبت به ادامه اقتدار و یا کنار رفتن آنها اقدام می نمایند. به بیان دیگر خداوند با اتمام حجت خود بر انسانها، عقل آنهارا حکَم قرار می دهد.
چنانچه ملاحظه می گردد در این آیه و همچنین در تمامی قران، هیچگونه سندی مبتنی بر ارسال اولیای مورد نظرِ آقایانی مثل طاهری و دیگران، و وجود ارتباط الهامی و غیبی بین این اولیا و خداوند وجود ندارد و اینگونه تصوراتِ آقای طاهری و دیگر حاکمان امامیه فارس، ساخته و پرداخته ذهن آنها و برداشت آنها از حدیثهای خود ساخته و تفسیر منفعت طلبانه از آنهاست و قران منزه از اینگونه دروغپردازیهاست. توضیحات بیشتر بویژه در ارتباط با آیه های دیگر در کتاب «آذربایجان شیعه لیگی» آمده است.
-آقای طاهری در کتابش چنین می نویسد. (چند مقاله: با اولیای الهی، صفحه 80): «در عصر ظهور هم عده ای وارث خیر و عده ای وارث شر هستند و هر کدام از ما به یک شکلی در برپایی علم حق یا باطل می توانیم علمدار باشیم و اثبات کنیم که وارث حسین ها هستیم یا وارث یزیدها. در این عصر، منجی موعود، اصلی ترین علمدار جبهه ی خیر و بهترین وارث انبیا است
آقای طاهری هر چیزی را یا حسینی می بیند ویا یزیدی می بیند و این چنین برخورد نه تنها با فرهنگ و مذهب ترکان آذربایجان همخوانی ندارد، مغایر فرهنگ و یافته های دنیای جدید است، تمامی انسانها طیفی از بدی و خوبی را با هم دارند، یعنی هیچ کسی معصوم نیست و در عین دانایی ممکن است در شاخه ای دیگر اشتباه کنند و بر عکس.
آقای طاهری در (چند مقاله، عرفان و درمان، صفحه 168) می نویسد: «همه اطلاعات ماورایی که انسان به دست می آورد، از دو منشا مختلف است که آنها را (شبکه ی منفی) و (شبکه ی مثبت) می نامیم. اطلاعات شبکه ی مثبت انسان را در جهت کمال هدایت می کند و راه حرکت از کثرت به وحدت (قرب الهی) را برای او فراهم می آورد که بخشی از پیامدهای آن، رسیدن به شادی درونی، آرامش و .. است
این مطلب نشان می دهد، جناب آقای طاهری همچون دین ساسانی ها به ثنویت اعتقاد دارند. ایشان در ادامه مطالب، منفی ترین نوشته خود را ارائه می دهد. آقای طاهری در (چند مقاله، عرفان و درمان، صفحه 171) می نویسد :
«جایی نرسد کس به توانایی خویش. الا تو چراغ رحمتش داری پیش. (سعدی)
عرفانی که مبتنی بر ارتباط و اتصال با خداوند باشد، فرد محور نیست و کسی را با تمرین و ممارست به تحولات درونی نمی رساند، بلکه بر رحمت الهی است
این مطلب دقیقا در راستای حرفهای قبلی اوست که همه چیز را در اولیا دیده و به توده های مردم نقشی قائل نیست و در این مطلب بطور عریان تلاش و کوشش مردم را به هیچ می شمارد. و عوض تقویت مذهب مردم به عنوان یک موضوع دینی و وجدانی، وتاکید بر اهمیت تلاش و کوشش مردم در رسیدن به قله های پیشرفت فرهنگی اقتصادی، آنها را به پرتگاه قرون وسطایی می برد.
هر چند بزرگان دینی آذربایجان در نهضت حروفیه 700-800 سال پیش از این، به برتری اولیا اعتقاد داشتند ولی ارزش وصف ناپذیری بر تلاش و کوشش انسان قائل بودند شعری از بزرگمرد این نهضت عماد الددین نسیمی گویای این مطلب است:
هرنه یئرده گؤیده وار آدمده وار.  هر نه آیدا ایلده وار آدمده وار.
هرنه اَلده اوزده وار آدمده وار.  حق سؤزون فهم ائتمه‌ین، آدم ده وار.
ترجمه فارسی: هر چیزی که در زمین و آسمان است و در ماه و سال است در آدمی مستتر است.
هر چیزی که در دست و صورت و هر تفکر خدایی که در تصور ما نمی گنجد در آدمی نهفته است.
جای بسیار تاسف است که در قرن معاصر، این آقایان بسیار عقب تر از دوران نهضت حروفیه هستند و تلاش مردم و در واقع رای و انتخاب مردم را به هیچ شمرده می شمارند، و مطمئنا تا چنین فلسفه هایی بویژه در بین جوانان آذربایجان تبلیغ شود، امید پیشرفت فرهنگی و توسعه ی کشور، آرزوی دور و درازی بیش نخواهد بود.
در ادامه این مطلب آقای طاهری ضمن تایید مطالب فوق می نویسد: (چند مقاله، عرفان و درمان، صفحه 177): «با این توضیح، متوجه می شویم توفیق فرادرمانگری که اینک به کمک رحمانیت الهی، در اختیار ما قرار گرفته است، وسیله مناسبی برای انجام عبادت عملی است، زیرا ضمن کمک به حل مشکلات دیگران، آنهارا نیز با شعور الهی آشنا می سازد
باید دقت شود وقتی آقای طاهری می نویسد « فرادرمانگری که اینک به کمک رحمانیت الهی، در اختیار ما قرار گرفته است»، مطمئنا منظورش کشف خودشان می باشد که با الهام آن را پیدا نموده اند.
ناگفته نماند، اگر تئوری فرادرمانی مورد نظر آقای طاهری، به عنوان یک علم رواندرمانی علمی مطرح می گردید، می توانست بدون اینکه راههای انحرافی طی کند به عنوان شاخه ای از علم پسیکوژی حتی با استفاده از روشهای سمایِ عرفانیِ ترکان، مورد استفاده قرار گیرد ولی روش ابداعی آقای طاهری سرانجامی جز سقوط در ورطه صوفی و صوفیگر و سیستم مراد و مریدی و عارف و مریدی نخواهد داشت و نهایتی جز بندگی انسان بر انسان و کاهلی و سستی در پی نخواهد داشت.
-البته آقای طاهری در ادامه و در مقاله ای دیگر کنه تفکر خود را بروز میدهد و مطلبی می نویسد که مغایر با تمامی یافته های و تجربه های علمی دوران معاصر است. ایشان در (چند  مقاله، بشر و برخورداری از الهام، صفحه 183 و 186) می نویسد:
«بشر از طریق (الهام) که پایه و اساس علم محسوب می شود، به مجموع ای از علوم، دست یافته است که از قبل نمی دانسته و امکان دیگری هم برای دانستن آن نداشته است...
گسترش علم مسیر خود را طی می کند، اما عمر انسان آنقدر طولانی نیست که بخواهد فقط با تکیه بر عقل و تجربه های آزمایشگاهی به پرسش های علمی خود پاسخ دهد. در نتیجه باید جلوتر رفت و به گونه ای دیگر به اطلاعات هستی نفوذ کرد. این حائل قابل شکستن است و در طول تاریخ، در موارد متعددی از دریافت های علمی، اختراعات، شعر، موسیقی و ... شکسته شده است.
...( صفحه 186) بنا براین، با هیچ بهانه ای نمی توان نیاز انسان به الهام را انکار کرد ویا کشف اطلاعات هستی از طریق الهام و افزودن آن به علم بشری را شیطانی دانست
مطالب فوق که عینا از نوشته های آقای طاهری ارائه شده، واپسگرایانه ترین مطالبی است که یک نفر روحانی قرون وسطایی بیان می کند و ذکر آن از زبان به اصطلاح یک پژوهشگر به اصطلاح مدرن، اوج نزول فرهنگی این جامعه بویژه روشنفکران امامی مجوسی فارس را نشان می دهد.
در حالیکه تلاش کنونی کلیه دانشمندان اعم از غرب و شرق تاکید بر اهمیت تجربه و تلاش و کوشش انسانی در بدست آوردن خیل عظیم یافته های علمی و تکنولوژی جدید می باشد متاسفانه شخصی پیدا می گردد تا در ورای یک سری صحبتهای بظاهر علمی، مطالبی کهنه تر و بی محتواتر از دوران یونان و سومریان باستان ارائه می دهد.
هدف این مقاله، بررسی تمامی ابعاد نوشته های آقای طاهری نمی باشد و خواستیم اشاره به خرافاتی نماییم که کسانی آن را مستمسکی قرار داده اند که خود را بدان وسیله، نماینده امام زمان دانسته و هدفشان صاحب شدن بر مکنت و ثروت باد آورده است.
بزبان دیگر دعواهای اینچنینی در واقع ستیز برای کسب سهم در قدرتی است که مدعیان دروغین معتقد به زندگی و حکومت عدالت گونه علی، نه تنها نتوانستند حتی کوچکترین قدم در راه برقراری حکومت علی بردارند و متاسفانه بیشترین ضربه را بر اسلام و مسلمانی زدند و تمامی آنها، یک علت دارد : پایه ی فلسفه ی عقیدتی و زندگی آنها، بر اساس تفکرات خرافی بنا شده است. وجا دارد ترکان، بویژه جوانان آذربایجانی، گول افکار متجدد مآبانه ولی در اصل قرون وسطایی چنین جریانهارا نخورند و نامهای جدید پر طمطراق عرفان و صوفیگری و اولیای الهی را دال بر علمی بودن و منطقی بودن این خرافی گرایان ندانند.
آقای صمد بایاتلی در بخش پانزدهم کتاب خود به اینگونه جریانات اشاره منطقی دارد و می گوید، جریان پان فارسیسم به شیوه های گوناگونی جوانان ترک را هدف می گیرد، یک روز در قالب، عرفان و صوفیگری امامیه حکومتی، جلسات تشکیل می دهند و روزی دیگر در شکل اپوزیسیون و افراد به ظاهر مخالف حکومت، کلاسهای خرافی تشکیل می دهند، همه آنها از یک آبشخور آب می خورند، تفکرات باستانگرایانه مجوسی، ثنویت و شعار بظاهر فریبنده «کردار نیک، پندار نیک، گفتار نیک» و تفکرات بهدینی ساسانی ها و فردوسی ها، یک روی سکه ای هستند که افکار بظاهر مذهبی عرفانی و صوفیانه بر مبنای افکار قرون وسطایی کلینی ها و طوسی و طبرسی و مجلسی ها، روی دیگر این سکه می باشد
در ترجمه ای از کتاب صمد بایاتلی که توسط ارسلان تورانلی با نام «حرکت ملی آذربایجان و پیام مذهبی اخلاقی آن، نقدی بر مذهب جعفری آذربایجان و مذهب امامی فارس» ارائه شده، توضیحات مناسبی از عرفان خرافی پانفارسیسم ارائه شده است، و در بند «18-عرفان و صوفیگری و شیعیگری» به دو نوع عرفان خرافی عارفان مجوسی فارسگرا مثل مجلسی و کاشانی و خمینی، و عارفان عقلگرای عالم ترک مثل مولانا و نسیمی و فضولی و نباتی اشاره دارد.
مقاله را با شعری زیبا از نسیمی به پایان می بریم:
ائی اؤزون‌دن بیخبرغافیل، اویان.  حاققا گل کی، حاق دئییل باطیل، اویان.
اولما، فــــانی عالمه مایل، اویان.  معریفت‌دن نسنه قـیـل حاصـیل، اویان.
منابع:
1-صمد بایاتلی :آذربایجان شیعه لیگی(علیچیلیک) و فارس شیعه لیگی(مجوسیلیک)
2- ارسلان تورانلی : حرکت ملی آذربایجان و پیام مذهبی اخلاقی آن، نقدی بر مذهب جعفری آذربایجان و مذهب امامی فارس.
3-حمید دباغی، نادرشاه افشار، دولت لاییک، روحانیت فارس و مذهب ترکی جعفری
4-مئهران باهارلی : صعود روحانيت شيعه امامي فارس در دولت تركي قزلباشي صفوی
سونا تبریزلی.
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn