خطرهای امنیتی کمآبی
- توضیحات
- منتشر شده در یکشنبه, 23 شهریور 1393 23:47
نیک آهنگ کوثر
دیروز، توماس فریدمن، روزنامهنگار برجسته نیویورک تایمز مهمان بنیاد کارنگی در واشینگتن بود. او و دیوید ایگنیشس در باره بحران خاورمیانه حرف میزدند. میخواستم از فریدمن بپرسم در باره نقش خشکسالی و فقدان مدیریت آبهای زیرزمینی در خاورمیانه چه فکر میکند. در هنگامه پرسش و پاسخ، وقت نشد اما قبل از خروجش از محل جلسه، گیرش انداختم و پرسیدم چرا به نقش آب در بحران آینده خاورمیانه اشارهای نکرده است؟ گفت که اتفاقا در این باره فیلمی ساخته و نوشته است. امروز کارهایش را جستجو کردم. تکان دهنده بود.
فریدمن در مستندی که ساخته و در مطالبی که نوشته، به این نکته میپردازد که خشکسالی و تغییرات اقلیمی چه تاثیری بر جنگ در سوریه دارد. فریدمن معتقد است که با گرمتر شدن زمین، شمار درگیریها افزایش خواهد یافت. او از اقتصاددانی سوری نقل میکند که «خشکسالی موجب بروز جنگ داخلی نشد، ولی عدم توانایی دولت در رویارویی با مساله، در تشدید درگیری موثر بود.» این اقتصاددان به سیاستهای دولت بشار اسد در دادن مجوز برای حفر چاه و استخراج بیشتر آب از سفرههای آب زیرزمینی به «کشاورزان بزرگ» که خیلیهایشان نورچشمیهای دولت بودهاند اشاره میکند که منتهی به سقوط سطح سفرههای آب زیرزمینی شد و کشاورزان خردهپا را از کارشان بازداشت و راهی شهرها برای یافتن کار کرد.
فریدمن مینویسد که رشد شدید جمعیتی که از دهه ۸۰ آغاز شده بود باعث توسعه و بزرگ شدن شهرهای کوچک شد، اما دولت از ایجاد امکانت اولیه و مدارس و کار برای شهروندان باز ماند و بسیاری از فرزندان این خانوادهها به هنگام آغاز شورش در سوریه، حدودا بیست سال داشتند. در میانهی سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۱ نیز، ۶۰٪ مساحت سوریه تحت تاثیر خشکسالی قرار گرفت و همزمان با پایین رفتن سطح آب زیرزمینی و کاهش آبیاری رودخانهای، زندگی نزدیک به ۸۰۰۰۰۰ نفر از ساکنان محدوده میان رودهای دجله و فرات آسیب جدی دید، از کشاورزان گرفته تا دامداران. سازمان ملل گزارش داد که نیمی از ساکنان منطقه میان دجله و فرات ناچار به ترک خانه و سامانه خود شدهاند. اما دولت بشار اسد کوتاهی کرد و نتیجه این کوتاهی، «سیاسی» شدن کشاورزان و فرزندانشان بود. فریدمن از کشاورزانی مینویسد که پس از خشکسالی، تبدیل به مبارزان مسلح شدهاند.
او در مستندی که ساخته به نقش کاهش منابع آب در مصر نیز میپردازد. مسالهای که اهمیت زیادی در نارضایتی شهروندان مصری ایجاد کرده است. امروز میدانیم که خطاهای دولتهای مصر از زمان جمال عبدالناصر در مدیریت آب، چه بر سر کشاورزی این کشور آورده است. سد آسوان که نماز «سازندگی» به شمار میآمد، یکی از عوامل آسیب به کشاورزی و طبیعت این کشور باستانی بوده است.
زمانی نه چندان دور در مناطقی در یمن، با حفر ۳۰ متر به آب میرسیدند و الان باید ۸۰۰ متر حفاری کنند تا نوک مته اندکی تر شود. در فیلمش به نقطهای میرسیم که روایت زد و خورد و کشته شدن کسانی است که از یک ریشهاند و همدیگر را هم میشناختهاند. برادرکشی بر سر آب.
آیا فکر میکنید ما در ایران شرایط متفاوتی خواهیم داشت؟ چیزی که داریم مثل روز روشن میبینیم، بیعملی دولت و بیمسوولیتی کسانی است که با سیاستهای خود در سه دهه گذشته، وضعیت آبهای سطحی و منابع آب زیرزمینی در ایران را به روزگار فعلی رساندهاند. فکر میکنید یک بسیج عمومی برای مهار سیلابها در چند میلیون هکتار دشتهای سیلابی برای تغذیه سفرههای آب زیرزمینی کاری ناشدنی است؟ و فکر میکنید مهار سیلابهایی که در ماههای آینده منتظرشان هستیم غیر ممکن است؟ به هیچ وجه!
مساله این است که سد سازی بیرویه و بدون بازبینی توسط دولتهای مختلف و عدم بهرهگیری منطقی از منابع طبیعی، باعث شده ذخیره آبهای زیرزمینی کشور روز به روز کمتر شود و به احتمال بسیار زیاد، با نابسامانی شغلی و گرمایش زمین و عدم تدبیر دولت، استانهای خشک کشور محل نزاع و درگیری شوند. ممکن است بسیاری از شهروندان امروز تشنگی فردای خود را احساس نکنند، اما متاسفانه روزی که فرزندان آب و نان نداشته باشند، محافظهکارترین آدمها هم سکوت نخواهند کرد. دادن مجوز برای حفر چاههای عمیق و استخراج بیرویه آبهای زیرزمینی، دشتهای سبز را به بیابانهایی بیحاصل تبدیل کرده است. به طبیعت و محیط زیستمان بیتفاوت بودهایم و آب وخاک را پاس نداشتهایم.
مساله اما فقط در داخل ایران اتفاق نخواهد افتاد. مرزهایمان نیز محل نزاع خواهد بود. درگیریهای مرزی آینده بر سر حقابه نیز قابل چشمپوشی نیست.
آنچه اما از دست ما روزنامهنگاران بر میآید، گشودن چشمها و تحقیق بیشتر و دور شدن از دایره تاثیر جماعتی است که وضعیت امروز را رقم زدهاند. اینکه به خواننده بگوییم که وضعیت چگونه است و به کدام سمت پیش میرود و آیندهمان با تداوم وضعیت فعلی چیست. به خواننده بگوییم که بارش باران، و بالاتر رفتن لحظهای سطح آب سدها، اسمش تدبیر نیست و چون برنامهای برای مدیریت منطقی آب وجود ندارد، باید نگرانتر هم بود. فراموش نکنیم که خشکسالی و بیآبی، دموکراسی به بار نخواهد آورد و دعواهای سیاسی در هنگام تشنگی اکثریت، بیمعنا است. بدون آب، «تدبیر» بیمعنی است و نمیتوان به آینده «امید»وار بود.
اما باید راه حلی منطقی و و به دور از سیاسیبازی یافت. بحث دیگر قدرت این جناح یا آن گروه نیست. منافع ملت است. بیاندیشیم که عواقب سیاستهای نیم قرن گذشته چه بوده و چه راههایی برای راست کردن کژیها وجود دارد؟ هنوز دیر نشده، اما وقتی دیر شد، با میلیونها مهاجری روبرو خواهیم شد که تشنه یک جرعه آب خنک هستند. نان ندارند. کار ندارند. سر و سامان ندارند.