استقبال گرم و خداحافظی سرد با نیروهای آمریکایی
- توضیحات
- منتشر شده در سه شنبه, 08 بهمن 1392 00:36
احمد شفایی
بیبیسی
۲۰۱۴، سال خروج کامل نیروهای رزمی آمریکا از افغانستان است. بیبیسی به مناسبت پایان مرحله خروج ۳۰ هزار سرباز آمریکایی که سال گذشته آغاز شده بود، رشته گزارشهای را در مورد حضور و کارکرد سربازان آمریکایی در افغانستان در این هفته منتشر میکند.
با شروع بمباران سنگین جنگندههای غول پیکر آمریکایی در شب هفتم اکتبر ۲۰۰۱ خیلی از افغانها آنرا آغاز زندگی جدیدی میدانستند
"تا به خود آمدیم، دیدیم در محاصره ای افغانها قرار داریم که همه مشتاق بودند با ما دست داده و احوال پرسی کنند." این جمله قسمتی از خاطرات کلیک کارمند ارشد سیا در افغانستان که ۱۷ روز بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر با یک هیلیکوپتر وارد روستایی "آستانه" ولایت پنجشیر در شمال کابل شد.
این تنها بخشی از یک قصه است و نشان دهنده اینکه افغانها با آغاز حمله نیروهای آمریکایی به این کشور خوشحال بودند. آنان شروع این حمله را فرار از حاکمیت سختگیرانه طالبان و فقر فزایندهای میدانستند که بر سر تمام مردم این سرزمین - به دلیل تحریمهای بینالمللی و قطع کمکهای انسان دوستانه- سایه افگنده بود.
با شروع بمباران سنگین جنگندههای غول پیکر آمریکایی و فرانسوی در شب هفتم اکتبر سال ۲۰۰۱ شاید خیلی از افغانها آنرا آغاز زندگی جدیدی میدانستند که انتظارش را داشتند و شاید فکر میکردند که خورشید افغانستان از پشت تپههای فراموشی جامعه جهانی دوباره طلوع کرده است.
با ورود نظامیان آمریکایی به افغانستان خیلی از افغانها صاحب شغل و کار شدند و زندگی رونق گرفت. رشد اقتصادی افغانستان هرساله پلههای صعودی را میپیمود و سایه این رشد بر سفره خیلی از افغانها نیز افتاد.
بعد از حدود ۱۴ سال اکنون خیلی از افغانهای که در روزگار حضور نیروهای آمریکایی به نان و نوایی رسیده بودند دوباره سفرههای شان خالی شده. آنان به دلیل همکاری و کار با نیروهای آمریکایی از خانه و کاشانه خود فراری و به دنبال مکانهای امنی هستند که بتوانند چند روز را بگذرانند. این یعنی اینکه افغانها از ورود نیروهای آمریکایی به گرمی و از خروج شان به سردی استقبال خواهند کرد.
کمپ نظامی "آناکوندا" در ولایت ارزگان درجنوب افغانستان یکی از نمونههای حضور سربازان آمریکایی در افغانستان است. سربازان ارتش آمریکا که در این کمپ مستقر بودند، جایش را به نیروهای ارتش ملی افغانستان داده است.
بعد از حدود ۱۴ سال اکنون خیلی از افغانهای که در روزگار حضور نیروهای آمریکایی به نان و نوایی رسیده بودند، دوباره سفرههای شان خالی شده. آنان به دلیل همکاری و کار با نیروهای آمریکایی از خانه و کاشانه خود فراری و به دنبال مکانهای امنی برای زندگی هستند
قبل از استقرار این نیروها، دها افغان در این کمپ با نیروهای آمریکایی کار میکردند، برای سربازان غذا میپختند و حتی دوشا دوش این نیروها با سربازان مخالف دولت جنگیدند ولی اکنون این کارمندان با خروج نیروهای آمریکایی منطقه را رها کردهاند و نمیتوانند به زادگاه خود در ولایت ارزگان رفته بروند.
از ده کارمندی که در این کمپ کار میکردند و من با آنان صحبت کردم، تنها یکی از آنان در ارزگان خاص باقی مانده و او میگوید که به دلیل تهدیدهای امنیتی مجبور است در جایی زندگی کند که زیر سایه نیروهای امنیتی باشد و حتی خیلی از دوستانش نیز او را به دلیل کار با نیروهایی آمریکایی مسخره میکنند و زخم زبان میزنند.
وقتی این افراد به استخدام نیروهای آمریکایی درآمدند به آنان وعده داده شده بود که در شرایط دشوار به آنان کمک خواهد شد یا آنان را با خود خواهند برد یا به جاهای امن منتقل خواهند شد. ولی نیروهای آمریکایی با خروج خود دیگر یادی از این افراد نکردند و آنان میگوید که "دست ما کوتاه و خرما برنخیل".
اکنون تنها سندی که از نیروهای آمریکایی برای این افراد باقی مانده چند ورق پاره، تقدیرنامه و مدارکی است که نشان میدهد آنان با نیروهای آمریکایی کار کرده و تعدادی از کارمندان به آن دل خوش کردهاند که شاید روزی و روزگاری، این اسناد به داد شان برسد.
"یکی از دوستانم در نیروهای پلیس کار میکرد، وقتی به خانه اش آمد، شب هنگام طالبان مسلح به خانه اش حمله کردند و ۴ نفر از نزدیکانش را کشتند"
اخلاقی
عبدالحکیم که خود برای نیروهای آمریکایی آشپزی کرده، میگوید که ۱۰ نفر از اقوامش را نیروهای مخالف دولت افغانستان به جرم همکاری با آمریکاییها کشته. اکنون او در یکی از شهرهای دیگر افغانستان زندگی میکند و میگوید آمریکاییها خیلی مهربان و مودب بودند و همیشه از کارهای که ما میکردیم شکر گذار بودند.
او نیز مانند سایر دوستانش فقط یک تصدیقنامه دارد و میگوید حتی عکسهای را که با نیروهای آمریکا گرفته بود، حذف کرده و یا دور انداخته است.
قنبر اخلاقی، کارمند دیگر نیروهای آمریکایی اکنون تمام داشتههایش را در ارزگان رها کرده، باغ و خانه را "به امان خدا مانده" و خود در نزدیکی کابل زندگی میکند و بیکار است. او میگوید که زندگی برایش سخت میگذرد و توان مالی لازم را ندارد که به خارج از افغانستان مهاجرت کند.
او برای فرار از این وضعیت به جاهای زیادی سر زده است تا بتواند کمکی به حل مشکلاتش پیدا کند، گویا تمام راهها بر رویش بسته است.
اخلاقی میگوید که یکی از دوستانش در نیروهای پلیس کار میکرد، وقتی به خانه اش آمد شب هنگام طالبان مسلح به خانه اش حمله کردند و ۴ نفر از نزدیکانش راکشتند.
برای او اکنون فقط مشکلات زندگی باقی مانده، خیلی از همکارانش به کشورهای دیگر مهاجر شده و فقط آنانی باقی مانده که توان مالی لازم را نداشته تا از این کشور کوچ کنند.
این افراد روزگاری را که با نیروهای آمریکایی کار میکردند، روزگار طلایی میدانند. روزگاریکه امنیت تامین بود و آنان معاش کافی از نیروهای آمریکایی دریافت میکردند
بریالی جوان دیگری است که در این کمپ کار کرده است. او اکنون در یکی از ولایتهای جنوبی زندگی میکند. وقتی درباره سابقه کار و زندگیاش میپرسم بعد از اندکی تلفن را قطع میکند و کسی دیگری زنگ میزند و با نگرانی میپرسد که شما واقعا از بیبیسی هستید؟ این نشان میدهد که ترس بر زندگی او مستولی است که نکند کار با نیروهای آمریکایی اکنون باعث شود که طالبان پرونده زندگی او را ببندد.
خیلی از این افراد میگویند که نیروهای آمریکایی به آنان وعدههای زیادی داده بودند که عملی نشد. "این نیروها وعده داده بودند که به ما نامههای داده خواهد شد که هر جای دنیا که بخواهیم برویم، ولی وقت رفتن فقط یک کاغذ تاییدیه به ما دادند و دیگر تمام. اکنون کسی نیز نیست که به ما کمک کند."
این افراد روزگاری را که با نیروهای آمریکایی کار میکردند، روزگار طلایی میدانند. روزگاری که امنیت تامین بود و آنان معاش کافی از نیروهای آمریکای دریافت میکردند.
نیروهای آمریکایی دیگر در ولایت ازرگان نیستند و مردم مدعیاند که این نیروها در عملیاتهای نظامی با مردم محل بدرفتاری میکردند و هیج برنامه برای آموزش و بازسازی در این ولایت نداشتند که این روند باعث دوری مردم از آنان شد و اکنون نیز ساکنان محلی، کسانی را که با این نیروها کار میکردند به دید همان نیروها میبینند.